صفحه 13 از 15 نخستنخست ... 39101112131415 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 121 تا 130 , از مجموع 150

موضوع: شعر هاي تنهايي

  1. #121
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چرا گرفته دلت؟

    مثل آن که تنهایی

    چه قدر هم تنها !

    خیال می کنم دچار آن رگ پنهان رنگها هستی

    دچار یعنی عاشق

    و فکر کن چه تنهاست

    اگر ماهی کوچک

    دچار آبی در یای بیکران باشد

    چه فکر نازک غمناکی


    دچار باید بود


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #122
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کاش در کنارم بودی ، کاش می توانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم ...

    باورم نمی شود که از من این همه دور هستی و فا صله بین من و تو بیداد می کند ...

    کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خو شبختی بروم ....

    کاش می توانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم .... ای کاش... ای کاش .... کاش...

    دلم بد جوری هوای تو را کرده عزیزم ... دلم بد جور در حسرت دیدار تو هست ای بهترینم.....

    باورم نمی شود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا می کند و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان

    طوفان به پا می کند ، امواج تنهایی مثل خنجر در قلبهایمان مینشیند.....

    و ای کاش در کنارم بودی ... کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده خالی می کردی ....

    باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا

    در این دنیا تنهای تنهایم ... بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته در جاده ای که به ان سوی غروب خورشید ختم شده است ....

    کاش که تو در کنارم بودی.... انگاه دیگر هیچ ارزویی از خدای خویش نداشتم ...

    سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به سوی من بیایی ...

    و ای کاش تو در کنارم بودی ، باورم نمی شود رفته ای و بار سفر را بسته ای ، دلم بد جور برای تو تنگ است ... باورم نمی شود که رفته ای .....


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #123
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خونه به دوش شهر من
    بیا بریم از این دیار
    منو ببر به شهر عشق
    ببر بسوی شهر یار
    کوچه به کوچه می رویم
    اما چرا عوض شده
    هوای کوی عاشقی
    چرا مثل قفس شده
    بیاد خاک شهر عشق
    سرا پا من نفس شدم
    گمگشته دیار دل
    تو راه پیش وپس شدم
    ما از همه عاشقتریم
    ما از همه مهمتریم
    موقع پرواز که بشه
    ما تا ستاره می پریم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #124
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    بس که ديوار دلم کوتاه است

    هرکه از کوچه ي تنهايي من ميگذرد

    به هواي هوسي هم که شده

    نگهي ميکند و ميگذرد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #125
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    حالا که نیستی صورتت پشت یک شیشه مات محو می شود . حالا که نیستی صدایت در دل من پیج می خورد و تاب بر می دارد . حالا که نیستی و رفته ای یعنی شایدی در کار نیست، یعنی دیگر حالا حالا ها بر نمی گردی، یعنی من باید باورم بشود، چون قصه قصه رفتن بود و کاریش نمی شد کرد . تو نیستی و من به نبودنت خو می کنم . فراموشت نمی کنم ، بغضهایم را هم قورت نــمی دهم اما عاشقی از سرم نپریده. خداحافظ همه خنده ها ، خدا حافظ همه گریه ها . . . دلم تا همیشه تنگت خواهد بود ... چقدر این دنیا بی مروت است، حتی وقت ندادی درست خداحافظی کنم. ـ
    دخترك رفت و من هم می روم که ادای زندگی کردن را در بیاورم.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #126
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

    تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

    تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگت دعا کردم

    پس از یک جست و جوی نقره ای در کوچه های ابی

    احساس تو را از بین گلهایی که در تنهاییم روییده با حسرت جدي کردم

    تو در پاسخ ابی ترین موج تمنای دلم گفتی

    دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

    و من تنها برای دیدن زیبایی ان چشم

    تو رت در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردي

    همین بود اخرین حرفت

    و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

    مریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب

    ساکت و نارنج خورشید وا کردم

    نمی دانم چرا رفتی؟

    نمی دانم چرا...؟

    شاید خطا کردي

    و تو بی انکه فکر غربت چشمانم باشی

    نمی دانم کجا...

    تا کی...

    برای چه...

    ولی رفتی!

    و بعد از رفتنت

    باران چه معصومانه می بارید.

    و بعد از رفتنت...

    یک قلب رویایی

    ترک برداشت

    و بعد از رفتنت اسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

    و گنجشکی که هر روز با مهربانی دانه بر می داشت

    تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد

    و بعد از رفتنت اسمان چشمانم خیس باران بود

    و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد ، من بی تو تمام

    هستی ام از دست خواهد رفت

    کسی حس کرد من بی تو هزاران بار در لحظه خواهم

    مرد

    و بعد از رفتنت دریاچه بغض کرد

    کسی فهمید تو نام را از یاد خواهی برد

    و من می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود از یاد

    نخواهی برد

    و بعد از رفتنت


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #127
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تنها ترين تنها

    هر شب وقتی تنها می شم، حس می کنم پيش منی

    دوباره گريه ام می گيره، انگار تو آغوش منی

    روم نمی شه نگات کنم، وقتی که اشک تو چشمامه

    با اين که نيستی پيش من، انگار دستات تو دستامه

    بارون می باره و تو رو، دوباره پيشم می بينم

    اشک تو چشام حلقه می شه، دوباره تنها می شينم

    دوباره باز ياد چشات، زمزمه ی نبودنت

    ببين که عاقبت چی شد، خسته ی با تو بودنم

    خاک سر مزار من ، نشونی از نبودنت

    دستهای نامردم شهر، تو رو ازم ربودنت

    بارون می باره و تو رو، دوباره پيشم می بينم

    اشک تو چشام حلقه می شه، دوباره تنها می شينم

    قول بده وقتی تنها می شم، بازم بيای کنار من

    شبهای جمعه که مياد، بيای سر مزار من

    به زير خاکم هنوز، نرفتی از خيال من

    قصه نخور سياه نپوش، گريه نکن برای من

    ديگه فقط آرزومه، بارون بباره رو تنم

    رو سنگ قبرم بنويس، تنها ترين تنها منم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #128
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    این حق من نبود که من را رها کنی
    از من ستاره های دلم را جدا کنی
    آمد دلت که حرف مرا نا تمام . . . قطع
    حتی ترانه های مرا بی صدا کنی ؟
    بد بوده ام ولی نه به اندازه ای که تو
    قدر تمام عاشقی من خطا کنی
    یا اینکه بارها . . . به دو گوشم شنیده ام
    من را به نام آنکه نبودم صدا کنی
    تنها دلیل بودن من یک ستاره بود
    این حق من نبود که آن را سوا کنی
    از حق خود گذشته ام اما . . . به من بگو
    باید کدام غائله را انتها کنی . . . ؟
    عشقم . . . امید . . . زندگیم یا تنفسم ؟
    تا حق دوست داشتنم را ادا کنی
    این حق من . . . اگر تو به من حق دهی هنوز
    هرگز نبوده است که من را رها کنی
    قلبم چه تند می زند ، انگار گفته ای
    وقتش رسیده با دل من هم جفا کنی


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #129
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    درد گنگ...


    نمی دانم چه می خواهم بگويم

    زبانم در دهان باز بسته ست

    در تنگ قفس باز است و افسوس

    که بال مرغ آوازم شکسته ست

    نمی دانم چه می خواهم بگويم

    غمی در استخوانم می گدازد

    خيال ناشناسی آشنا رنگ

    گهی می سوزدم گه می نوازد

    گهی در خاطرم می جوشد اين وهم

    ز رنگ آميزی غمهای انبوه

    که در رگهام جای خون روان است

    سيه داروی زهرآگين اندوه

    فغانی گرم وخون آلود و پردرد

    فرو می پيچيدم در سينه تنگ

    چو فرياد يکی ديوانه گنگ

    که می کوبد سر شوريده بر سنگ

    سرشکی تلخ و شور از چشمه دل

    نهان در سينه می جوشد شب و روز

    چنان مار گرفتاری که ريزد

    شرنگ خشمش از نيش جگر سوز

    پريشان سايه ای آشفته آهنگ

    ز مغزم می تراود گيج و گمراه

    چو روح خوابگردی مات و مدهوش

    که بی سامان به ره افتد شبانگاه

    درون سينه ام دردی ست خونبار

    که همچون گريه می گرد گلويم

    غمی *آشفته دردی گريه آلود

    نمی دانم چه می خواهم بگويم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #130
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    قفس داران سكوتم را شكستند...


    قفس داران سكوتم را شكستند


    دل دائم صبورم را شكستند


    به جرم پا به پاي عشق رفتن


    پر و بال عبورم را شكستند


    مرا از خلوتم بيرون كشيدند


    چه بي پروا حضورم را شكستند


    تمنا در نگاهم موج مي زد


    ولي روياي دورم را شكستند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 13 از 15 نخستنخست ... 39101112131415 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/