در سال 1370 و زمانی كه تصمیم گرفته بود پس از هیجده سال كه از چاپ اولین كتابش میگذشت، دومین مجموعه اشعار خود را جمعآوری و منتشر كند، احساس بیماری و ناتوانی به سراغش آمد. پس از مدتی كوتاه، از بیماری خود، كه سرطان بود، اطلاع یافت.
«مادر، شانه به شانهاش میآمد. همان چادر مشكی را به سر داشت كه پدر در آخرین سفر برایش آورده بود. همان چادر مشكی تمیز و معطری كه در شمیم خوشِ گل سرخ پیچیده شده بود و از سالها پیش، سپیده آن را به یادگار داشت.»
هنگامی كه از علاجناپذیری بیماریاش مطمئن شد، مرگ زیبا و همراه با سربلندی را برگزید. در همان روزها، به همراه اعضای شورای شعر، به كشور تاجیكستان سفر كرد. پس از بازگشت، به درخواست پزشك معالج خود، در بیمارستان بستری گردید.
در سال 1371 و در پاییزی غمانگیز، برای تكمیل معالجه، به كشور انگلستان اعزام شد. در آن دیار، غمِ دوری از دختر بزرگ و مهربانش، سودابه، را نداشت. در بیمارستان بزرگی بستری شده بود تا در نوبت تعیینشده و پس از تهیه كلیه، عمل جراحی لازم انجام گیرد. اما پیش از مهلت تعیینشده و پس از چند ماه انتظار، دفتر زندگیاش برهم آمد!
«... در مجلسی كه ترتیب خواهید داد از تمام دوستان و آشنایان بخواهید كه مرا ببخشند و حلال كنند. اگر در مدت زندگی جسارت كردهام، از آنها صمیمانه امید بخشش دارم. دعا كنید من با اجر شهادت از دنیا رفته باشم!
معبود تویی، از تو امان میخواهم زان چشمة سرمدی، نشان میخواهم. گفتی كه شهید، زندة جاوید است یارب، ز تو عمرِ جاودان میخواهم...»
دیگر گلدان شمعدانی كه سپیدة كاشانی آن را با خود از زادگاهش به تهران آورده بود، عطرافشانی نمیكرد. زمستان بود. در سكوت شب، دست باد، گلدان شمعدانی عطری را بر زمین انداخته و شكسته بود...
محل خاكسپاری این شاعر پارسا، مقبرة 953، جنب قطعه 26 بهشت زهرا(س) ست.
جز كتاب«پروانههای شب»، كه در سال 1352 به چاپ رسید، و اضافه بر چهل سرود ماندگار، كتاب های دیگری از او منتشر شده است، كه به قرار ذیل است:
هزار دامن گل سرخ؛ حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی؛ 1373.
سخن آشنا؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ 1373.
آنان كه بقا را در بلا دیدند؛ حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی؛ 1375.
گزیدة آثار؛ انتشارات نیستان؛ 1380.
روحش شاد، و قرین رحمت الهی باد!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)