آزالیا! دیدی



دیدی آزالیا!
چگونه گریختیم
از بازار بزرگ تازیانه فروشان
و تازیان را فریفتیم به بوی عشق!

گذر کردیم آزالیا
از رویای هفت نی هفت بند نقره کار
و هفتاد تنبور تر
از چشمه های برهنه ی غزل
از گبه، کولی، اسب ، شیهه، انتظار
ازهدهد و لیمو
از،گریه و بنفشه
از بغبغوی کبوتر
و قار قار کلاغان خوش خبر

لا لا، لا لا، لاله لا لا

برابرمن غنوده بود
آزالیا
بر بستری از بال ملایک و آوازچوپانی برهنه
با چمدانی
پر از تنهایی

آه و آه و آه.
ماه و ماه و ماه.