صفحه 44 از 46 نخستنخست ... 3440414243444546 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 431 تا 440 , از مجموع 454

موضوع: دیوان اشعار اوحدی

  1. #431
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    توبه کردم ز توبه کردن خام

    ببر این جامه و بیار آن جام


    چون بپوشیم راز؟ کاوردیم

    طبل در کوچه و علم بر بام


    پیر ما را چگونه توبه دهد؟

    که جوانی نکرده‌ایم تمام


    زاهد خام اگر زند طعنی

    بگذاریم تا بجوشد خام


    نیست از یک دگر پدید هنوز

    صالح و فاسق و حلال و حرام


    تا نجوشیم در نیاید عشق

    تا نکوشیم بر نیاید کام


    گر ترا نیست آتشی در دل

    از دل اوحدی بخواه به وام


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #432
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    قاصرات الطرف فی حجب الخیام

    حال ترکانست گویی والسلام


    عکس کین و مهر ایشان کفر و دین

    رنگ روی و زلف ایشان صبح و شام


    هم به معنی زهره را نایب مناب

    هم به صورت ماه را قایم مقام


    همچو دولت، گاه دشمن، گاه دوست

    همچو گردون، گاه تند و گاه رام


    بر ثوابت جزع ایشان را ستم

    از کواکب اسب ایشان را ستام


    کوچ ایشان رحلت صیف و شتا

    خوی ایشان جنبش شمس و غمام


    روز نرمی همچو سوسن خوش نسیم

    وقت تندی همچو توسن بد لگام


    تنگ چشمانند، لیکن دوربین

    خوبرویانند، لیکن خویش کام


    صحن لشکر گاهشان چرخ و نجوم

    هیات خرگاهشان رکن و مقام


    روی ایشان در کله خورشید و ماه

    چشم ایشان در قبا ماهی و دام


    رونق بعظاق رنگ آمیز شان

    جلوهٔ طاوس را ماند مدام


    میل ترکان کن، که یابی برقرار

    نزد ترکان رو، که بینی بر دوام


    ساقیان بربری از پیش و پس

    بادهای کوثری از کاس و جام


    دلبران کاسه گیر بوسه ده

    دلبران عشقبار نیک نام


    گر مرادی هست اینست، ای پسر

    ور بهشتی هست اینست،ای غلام


    اوحدی را با چنین قوم اوفتاد

    راه سلطانیه و دارالسلام


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #433
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من که باشم؟ که به من نامه فرستند و سلام

    گو: به دشنام ز من یاد کن از لب، که تمام


    از کجا میرسد این نامه فرو بسته به مهر؟

    کز نسیمش نفس مشک بر آید به مشام


    نامهٔ دوست همی خوانم و در تشویشم

    که جوابش چه نویسم من آشفته پیام؟


    می‌نویسم سخن مهر و قلم می‌گوید:

    عجب ار نامه نسوزد! که بسوزست کلام


    بنوشتم غرض، اما ننمودم بکسی

    قصهٔ خاص نشاید که نمایند به عام


    دلبرا، می‌کنم از دور سلامت، گرچه

    دشمنانم نگذارند که: آیم به سلام


    به نصیحت گر خود گوش نکردم، زانست

    دلم امروز چنین سوخته و کارم خام


    پادشاهی، تو به درویش کجا دل بنهی؟

    این قدر بس که نظر باز نگیری ز غلام


    اوحدی، با تو گر ایام به کینست مترس

    جهد آن کن که به مهری گذرانی ایام


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #434
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من درین شهر پای بند توام

    عاشق قامت بلند توام


    مردهٔ آن دهان چون پسته

    کشتهٔ آن لب چو قند توام


    می‌دوانی و می‌کشی زارم

    چون بدیدی که در کمند توام


    ای هلاک دلم پسندیده

    دولتی باشد از پسند توام


    گذری می‌کن، ار طبیب منی

    آتشی می‌نه، ار سپند توام


    گو: رفیقان سفر کنند که من

    نتوانم، که پای بند توام


    ز اوحدی باز پرس حال، که من

    تا چه غایت نیازمند توام؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #435
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ماهرویا، عاشق آن صورت پاک توام

    بندهٔ قد خوش و رفتار چالاک توام


    قرص خورشیدی، که چون بر رویت اندازم نظر

    روشنایی باز می‌دارد ز ادراک توام


    فارغ از حال دل آشفتهٔ‌زار منی

    فتنهٔ خال رخ خوب طربناک توام


    بر سر کوی تمنای تو از نزدیک و دور

    هر کسی را آبرویی هست و من خاک توام


    مار زلفت بر دلم هر لحظه نیشی می‌زند

    شربتی بفرست از آن لعل چو تریاک توام


    سرمه سازم دیدهای پاک بین خویش را

    گر به دست آید غبار دامن پاک توام


    اوحدی را در کمند آور، چو صیدی میکنی

    ورنه من خود روز و شب دربند فتراک توام


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #436
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    من چو همین حرف الف دیده‌ام

    حرف دگر زان نپسندیده‌ام


    هر چه نه از پیش الف شد روان

    همچو الف بر همه خندیده‌ام


    هیچ ندارد الف عاشقان

    هیچ ندارم، که نترسیده‌ام


    چون ز الف شد همه حرفی پدید

    من همه دیدم، چو الف دیده‌ام


    چون بهم آمد الفی، راست شد

    هر نقطی کز همگان چیده‌ام


    پیش الف بسکه فتادم چو با

    ها شدم، از بسکه بغلتیده‌ام


    ها چو شود راست چه باشد؟ الف

    گفته شد آن حرف که پوشیده‌ام


    بوسه زدم پای الف را ولی

    دست خودم بود که بوسیده‌ام


    من الف وصلم و جز نام وصل

    هر چه بگفتند بنشنیده‌ام


    پر بنوشتند ولی یاد من

    هیچ نکردند و نرنجیده‌ام


    زان خط و زان نقطه نشان کس نداد

    جز الف، از هر که بپرسیده‌ام


    پای و سرم در حرکت گم که شد

    هم به سکونیست که ورزیده‌ام


    چون الف از عشق بگشتم به سر

    وز سر این عشق نگردیده‌ام


    گر نه غلام الفم، همچو لام

    در الف از بهر چه پیچیده‌ام؟


    چون الف صدر نشین اوحدیست

    بی‌سخن او به چه ارزیده‌ام؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #437
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    فاش گشت آن ماجری، کز مرد و زن پوشیده‌ام

    سر به سر گفتند آن کو تن به تن پوشیده‌ام


    دوست تا احوال ما بشنید رحمت کرد و لطف

    خود حدیثی گفتنی بود این که من پوشیده‌ام


    چون مرا خاموش بینی از شکیبایی، بدانک

    نالهای سر به مهر اندر دهن پوشیده‌ام


    قالب و قلبم خیالی در خیالی بیش نیست

    خود ندانم بر چه چیز این پیرهن پوشیده‌ام؟


    یاد او را بر دل و دل را به جان پیوسته‌ام

    مهر او در جان و جان اندر بدن پوشیده‌ام


    من که از دشمن سخن گویم، تامل کن که چون

    ماجرای دوست را زیر سخن پوشیده‌ام؟


    اوحدی، گر دوست خنجر میکشد دستش مگیر

    گو: بزن، کز بهر شمشیرش کفن پوشیده‌ام


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #438
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به مسجد ره نمی‌دانم، گرفتار خراباتم

    جزین کاری نمی‌دانم که: در کار خراباتم


    خراب افتاد کار من، خرابات اختیار من

    خراباتیست یار من، از آن یار خراباتم


    ز دام زاهدی جستم، به قلاشی کمر بستم

    ز بهر آن چنین مستم، که هشیار خراباتم


    بگردان باده، ای ساقی، چو اندر خیل عشاقی

    به من ده شربت باقی، که بیمار خراباتم


    خرد می‌داشت در بندم، پدر می‌داد سوگندم

    چو بار از خر بیفگندم، سبکبار خراباتم


    تو گر جویای تمکینی، سزد با من که ننشینی

    که گر در مسجدم بینی، طلب‌گار خراباتم


    به گرد کویش از زاری، چو مستان در شب تاری

    به سر می‌گردم از خواری، که پرگار خراباتم


    دلم را زین گرانان چه؟ وزین بیهوده خوانان چه؟

    مرا از پاسبانان چه؟ که بیدار خراباتم


    چو جام بیخودی نوشم، بسان اوحدی جوشم

    کنون چون مست و بی‌هوشم، سزاوار خراباتم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #439
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تا دل اندر پیچ آن زلف به تاب انداختم

    جان خود در آتش و تن در عذاب انداختم


    خود زمانی نیست پیش دیدهٔ من راه خواب

    بس که این توفان خون در راه خواب انداختم


    تا نپنداری که دیدم تا برفتی روی ماه

    یا به مهر دل نظر بر آفتاب انداختم


    از شتاب عمر می‌ترسد دل من، خویش را

    زان بجست و جوی وصل اندر شتاب انداختم


    بود خود در عشق تو هم سینه ریش و دل کباب

    دیگر از هجرت نمکها بر کباب انداختم


    شکر کردم تا در آتش دیدم این دل را چنین

    زانکه می‌پنداشتم کین دل به آب انداختم


    چون نه مرد آن دهانم، با لب شیرین تو

    اوحدی را در سؤال و در جواب انداختم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #440
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    اگر به مجلس قاضی نموده‌اند که: مستم

    مرا ازان چه تفاوت؟ که رند بودم و هستم


    مرا چه سود ملامت؟ به یاد بادهٔ روشن

    که پند کس ننیوشم کنون که توبه شکستم


    اگر چه گوشه گرفتم ز خلق و روی نهفتم

    گمان مبر که ز دام تو شوخ دیده برستم


    گمان مبر که بدوزم نظر ز روی تو هرگز

    که من چو صنع ببینم خدای را بپرستم


    شکایت تو به دیوار می‌کنم به ضرورت

    چو اعتماد ندارم که: قاصدی بفرستم


    دلم تعلق اگر با دهان تنگ تو دارد

    روا بود که بگویم که: دل به هیچ ببستم


    دل ببردی و جانم در اوفتاد به آتش

    کناره کردی و من در میان خاک نشستم


    هزار بار دلم را شکسته‌ای به جفاها

    که هیچ بار نگفتی: دل که بود؟ که خستم


    چو محتسب پی رندان رود ز بهر ملامت

    مکن حمایت من پیش او، که صوفی و مستم


    ستمگرا، چه بر آید ز دست من که نبردی؟

    قرار و صبر و دل و دین و هر چه بود به دستم


    به اوحدی دل من پای بند بود همیشه

    ترا بدیدم و از بند او تمام برستم


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 44 از 46 نخستنخست ... 3440414243444546 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/