صفحه 40 از 46 نخستنخست ... 30363738394041424344 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 391 تا 400 , از مجموع 454

موضوع: دیوان اشعار اوحدی

  1. #391
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    سخت زیبا دلبرست او، چشم بد دور از رخش

    ماه را ماند که می‌تابد همی نور از رخش


    این پریوش را اگر فردا به فردوس آورند

    رخ چو بنماید، خجل گردد بسی حور از رخش


    گر به بستان آید آن گل‌چهر با این غنج و ناز

    گل بماند در حجاب و غنچه مستور از رخش


    آیت نصرة بسی خوانم، که از راه وصال

    باز گردد لشکر امید منصور از رخش


    همچو من در هجر جانان دور باد از کام دل

    آنکه می‌دارد مرا بی‌موجبی دور از رخش


    آنچه مقدور من بیچاره بود، از جان و دل

    رفت بر باد و نشد یک بوسه مقدور از رخش


    دست گیرد اوحدی را بی‌شک، ار دستان او

    داستانی باز گوید پیش دستور از رخش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #392
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش

    مقبل آنست که آیی به مبار کبادش


    دلم از شوق تو شب تا به سحر نعره زنان

    تو چنان خفته که واقف نه‌ای از فریادش


    از من خسته لب لعل تو دل خواسته بود

    کام دل تا ندهد دل نتوانم دادش


    آدمی باید و حوای دگر دوران را

    که دگر مثل تو فرزند بباید زادش


    تن من شد ز تمنای سر کوت چو خاک

    وقت آنست که همراه کنم با بادش


    دوستی را که مه وصال به اندیشهٔ تست

    کی توان گفت که: یک روز می‌آور یادش؟


    در دل آن خانه که کردم به وفای تو بنا

    موج توفان قیامت نکند بنیادش


    اوحدی، با غم شیرین‌دهنان زور مکن

    کین نه کوهیست که سوراخ کند فرهادش


    آهنین پنجه اگر کوه ز جا برگیرد

    نکند فایده بر سنگدلان پولادش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #393
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    درین همسایه شمعی هست و جمعی عاشق از دورش

    که ما صد بار گم گشتیم همچون سایه در نورش


    وجود بیدلان پست از سواد چین زلف او

    روان عاشقان مست از فریب چشم مخمورش


    به ایامی نمی‌شاید ز بامی روی او دیدن

    خنک چشمی که می‌بیند دمادم روی منظورش!


    بهشتی را که میگویند باور میکنم، لیکن

    دلم باور نمی‌دارد کزو بهتر بود حورش


    سرایی کین چنین یاری درو یابند، صد جنت

    غلام سقف مرفوعست و خاک بیت معمورش


    به جور حاسدان نتوان حذر کردن ز عشق او

    کسی کو انگبین جوید، چه باک از بیم زنبورش؟


    ز عشق آن پری بر من چو رحمت میبری زین پس

    گرت حلوا به دست افتد بیاور پیش محرورش


    کلام اوحدی سریست روحانی، که در عالم

    بخواهد ماند جاویدان سواد رق منشورش


    ز راز عاشقی دورند و رمز عاشقی غافل

    گروهی کندرین معنی نمی‌دارند معذورش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #394
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چو نام او همی گویی به نام خود قلم در کش

    ورش دانسته‌ای، زنهار! خامش باش و دم درکش


    ازآن بی‌چون و چند ار تو نشانی یافتی این جا

    ز کوی چند و چون بگذر، زبان از بیش و کم در کش


    فراغی گر همی خواهی، چراغی از وفا بر کن

    به باغ آن پری نه روی و داغ آن صنم در کش


    چو با زنار عشق او صبوحی کرد روح تو

    دلت را خاجها بر رخ ز نیل درد و غم در کش


    ز دست عشق شهر آشوب اگر دادی همیخواهی

    سر آشفتهٔ خود را به پای آن علم درکش


    چو در وصل می‌جویی در صحبت ببند اول

    پس آنگه کشتی حاجت به دریای کرم درکش


    ترا وقتی که او خواند، به راهی رو که او داند

    چو رفتی دامن اخفا به آثار قدم درکش


    از آن و این چه می‌لافی؟ طلب کن شربت شافی

    ز کفر و دین می‌صافی، بیامیز و بهم در کش


    به بوی جام یکرنگی، چو شد دور از تو دلتنگی

    ازل را با ابد ضم کن، حدث را با قدم درکش


    ز تلخ یار شیرین لب نشاید رخ ترش کردن

    گرت جام شفا بخشند و کرکاس الم، در کش


    اگر گوش تو می‌خواهد نوای خسروانیها

    به بزم اوحدی آی و شراب از جام جم در کش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #395
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دلا، دگر قدم از کوی دوست بازمکش

    کنون که قبله گرفتی سر از نماز مکش


    بر آستانهٔ معشوق اگر دهندت بار

    طواف خانه کن و زحمت حجاز مکش


    ز ناز کردن او ناله چیست؟ شرمت باد

    ترا که گفت: کزو کام جوی و ناز مکش؟


    نسیم باد، بده بوی آن نگار و دگر

    مرا در آتش اندوه در گداز مکش


    ز من به حلقهٔ آن قبلهٔ طراز بگوی

    که: بیش بر رخم از خون دل تراز مکش


    چو بوسه نمی‌دهی رخ به عاشقان منمای

    چو دانه نیست درین عرصه دام باز مکش


    ازین سپس که ببینم بخواهمش گفتن

    که: پرده بر رخت، ای یار دلنواز مکش


    کشیدم آن سر زلف دراز را روزی

    به طیره گفت که: اوحدی، دراز مکش


    گرت خزینهٔ محمود نیست درست طمع

    دلیر در شکن طرهٔ ایاز مکش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #396
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    که میبرد خبر عاشقان شیفته حالش؟

    ز سجده گاه عبادت به پیش صدر جلالش


    هزار دیده بر آن چهره ناظرند ولیکن

    نمی‌رسد نظر هیچکس به کنه کمالش


    مرا دلیست به حال از فراق صورت آن بت

    که هیچ چاره ندانم بجز نهفتن حالش


    سیاه شد چو شب تیره روز روشن بختم

    ز محنت شب هجران دیر باز چو سالش


    چه جای وصل؟ که بر آسمان رسم ز تفاخر

    گرم به خواب میسر شود حضور خیالش


    هزار فال گرفتم من از صحیفهٔ ایام

    چو نام دوست نیامد، نداشتیم به فالش


    به یاد دوست قناعت کن، اوحدی، که دل تو

    به روز وصل ندیدیم و نیست مرد وصالش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #397
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دیده گر لایق آن نیست که منزل کنمش

    چاره‌ای نیست بجز جای که در دل کنمش


    ساربانا، شتر دوست کدامست؟ بدار

    تا زمین بوس رخ و سجدهٔ محمل کنمش


    آفتاب ار چه به رخسار جهانگیری کرد

    نتوانم که بدان چهره مقابل کنمش


    می‌زنم بر سر خود دست به خون آلوده

    چون مدد نیست که در گردن قاتل کنمش


    دلبرا، مهر تو چون در دل من مهر گرفت

    چون توانم که بر اندازم و باطل کنمش؟


    مشکلاتی که ز زلف تو مرا پیش آمد

    تو مپندار که تا حل نکنی حل کنمش


    دست خود میگزم از حیف و ببوسم بسیار

    گر شبی در بر و دوش تو حمایل کنمش


    دل، که دیوانهٔ زنجیر سر زلف تو شد

    ای پریچهره، نگویی: به چه عاقل کنمش؟


    اوحدی گر ز تو رنجی بکشد باکی نیست

    تا ریاضت نکشد چون به تو واصل کنمش؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #398
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گر دستها چو زلف در آرم به گردنش

    کس را بدین قدر نتوان کرد سرزنش


    دیگر بر آتش غم او گرم شد دلم

    آن کو خبر ندارد ازین غم خنک تنش!


    دستم نمی‌رسد که: کنم دستبوس او

    ای باد صبحدم، برسان خدمت منش


    آن کو دلیل گشت دلم را به عشق او

    خون من شکستهٔ بیدل به گردنش


    گر خون دیدها به گریبان رسد مرا

    آن نیستم که دست بدارم ز دامنش


    دانم که باد را بر او خود گذار نیست

    ترسم که: آفتاب ببیند ز روزنش


    گر جز به دوست باز کند دیده اوحدی

    چون دیدهای باز بدوزم به سوزنش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #399
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    نیست عیب ار دوست می‌دارم منش

    با چنان رویی که دارد دشمنش؟


    دشمن از دستم گریبان گو: بدر

    من نخواهم داشت دست از دامنش


    از دری کندر شود ماهی چنین

    مهر گو: هرگز متاب از روزنش


    کس نمیخواهم که گردد گرد او

    تا گذار باد بر پیراهنش


    آه من گر خود بسوزد سنگ را

    باد باشد با دل چون آهنش


    عشق را با عقل اگر جمع آورند

    سالها با هم نکوبد هاونش


    آنکه جز گردنکشی با من نکرد

    گر بمیرم خون من در گردنش


    گر نسوزد بر منش دل عیب نیست

    مردهٔ ما خود نیرزد شیونش


    اوحدی، با یار گندم گون اگر

    میل داری، خوشه چین از خرمنش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #400
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش

    فردا طلب مرا به سر کوی می‌فروش


    دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد

    و امشب نگاه کن که: دگر میدوم به دوش


    رندم، تو پر غرامت رندی چو من بکش

    مستم، تو بر سلامت مستی چو من بکوش


    ای هوشیار، پند مده پر مرا، که من

    زان باده خورده‌ام که نیایم دگر به هوش


    ما عاشقیم زار و ز ما پرده بر مدار

    بر زار و عاشق ار بتوان پرده‌ای بپوش


    زاهد چراست خشک و چنین آبها روان؟

    صوفی چراست سرد و چنین بادها به جوش؟


    ساقی، میار جز قدح آن شراب صرف

    مطرب، مگوی جز سخن آن لب خموش


    گویند: پیش او سخن خویشتن بگوی

    گفتن چه سود؟ چونکه نباشد سخن نیوش


    گوشی نمیکنی تو بدین جانب، ای نگار

    تا بر کشم ز دل، که خراشیده‌ای، خروش


    چون اوحدی به روی تو مینوشم این شراب

    نقلم ده از لب و به زبانم بگوی: نوش


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 40 از 46 نخستنخست ... 30363738394041424344 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/