صفحه 22 از 22 نخستنخست ... 121819202122
نمایش نتایج: از شماره 211 تا 220 , از مجموع 220

موضوع: ::. دفاتر اشعار فرخ تمیمی .::

  1. #211
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کابوس
    مهتاب گهگاهی درنگ خسته ای دارد
    بر کنج دنج بام همسایه
    و تو که پلکت می پَرَد از سوزش شبهای بیخوابی
    از پشت شیشه پا به پای ماه می رانی
    چندی که می رانی
    گویی مغاک ذهن تو در پرتو مهتاب
    تورینه اش را می گشاید ژرف
    تو در کنار این مغاک تیره میمانی
    تنها تویی و روح تنها تر .

    انسان چه وحشتناک ظلماتی است !
    با یک تکان دست پنهانی
    سر می خوری تا دور ، دور و دورتر ، تا بی نهایت ها
    تو سخت سنگینی
    همراه تو آوار می بارد .

    با خویش می گویی که ایکاش
    این بی نهایت را نهایت بود
    سنگی، پناهم بود اگر تن تکّه تکّه می شد و در جسم می خستم
    از این سقوط مرگ می رستم


    از خش خشی، زانوی تو خم می شود، بر پشت می افتی
    موشی معلق مانده پشت پرده ی توری.




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #212
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    میدان ها
    از گوشه ی جنوبی میدان
    تنها
    نگاه کن




    در آسمان کبوتران را
    معلق زن




    و زمان ماسیده
    در نگاره ی ساعات گیج.




    فواره ها
    کوتاه و سرشکسته می ریزند .

    بگذار در سکوت بمیرند
    آنان که دست بسته بر پهنه می رانند .

    زنهای باردار
    مردان معلق را بر نمی تابند
    بگذار
    تغییر نام را به دروغ یا که تعصب
    ( فرقی نمی کند )




    تعبیری از ندامت نامند .
    بگذار
    دیگر کسی نگوید
    تاکسی

    میدان اعدام .
    تا
    رانندگان به طعنه نپرسند
    حاجی!
    کدام اعدام ؟









    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #213
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مار
    فرشی گستردم از زمّرد
    که پای حوا آرامد
    عطر افشاندم
    تا هوای اتاق رابرتابد .

    هفتاد عقیق
    در
    هفت سر


    سر بر کشیده
    از هفت شاخ شمعدان مقدس
    اما
    روشن نمی شود
    ظلمات اندرون، تا
    این پا به جایِ افسرده
    با خط مار لغزنده ، تَرَک بردارد
    یک جویبارک تکیده گردد.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #214
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شک نخواهم کرد
    تا کی امشب آسمان دُم ریز می بارد؟
    بره ای تک مانده ، سرگردان .
    ابر می ماند ز باریدن ؟

    سقف پرویزن چه کوتاهست
    چکه ها در دشت مس دارد طنین وهم .

    گرگ میش قریه گفتی مرگ در زهدان خود پَروَرْد .
    زخم کاری با سگان پیر گله ، ماجرا دارد .
    شک نخواهم کرد
    گر بپاید این شب، این سرما
    شیر در جام بنات النعش می بُرَد .




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #215
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    پدر
    رویای روز را ، تا از سر گیرم
    در می بندم بر هرچه خوانده ام
    و ازفراموشی می خوانم :
    مرگ ِ رستم
    چیزی
    کم دارد ....



    دست مرا بگیرید، کز شک گذر کنم
    اما، قسم به
    واژه ی سهراب
    او
    می تواند قدیسی باشد، و
    هر قدیس
    می تواند پهلو دهد به دشنگی ، دشمن
    ( پدر هم ! )







    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #216
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    تا اعماق
    شبها که نبضم
    زیر شصتم


    هفتاد بار می کوبد
    من
    با آشیان جغدی در ملتقای شب
    بیدار می شوم.

    وقتی فشار خونم
    سیال جیوه را
    بین دو هفت وُ هفت
    سر می گرداند.


    من با پنجه های موشی موذی
    اسفنج مار پیچ ذهنم را
    چندین گمانه می زنم تا اعماق .




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #217
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کوهستان
    پس قلعه ساکت بود
    دیدم
    ریگی که از طنین قهقهه کبکی
    تا انتهای دره فرو لغزید .

    کبک
    قیقاج می پرید و بر ماهور
    هاشور می زد .
    تیرم کمانه کرد وُ در
    رنگین کمان سینه ریز آبشارکی بارید.

    از هیبت یک آن کوهستان
    سردم شد .
    « قیصر » خِف نکرد
    سربالا گرفت
    قنداقه ی تفنگ را
    بویید و له له زد .







    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #218
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چارشنبه آتش
    تهران
    کبوتران هراسیده را
    در آسمان صافش خالِ ستارهِ کرد .

    یک انفجار
    من می روم که سوختن شهر
    از پشت بام
    پیداترست .

    هان
    انفجار دوم
    دیدی


    کلاه شش ترکی ترسیم می کند
    بر فرق پایتخت .

    تهران پناه برده به هرجایی
    جز تهران .



    گند زباله های مانده
    ماسیده
    در کام گربه ها .
    « بی بی طلا »
    سرزیر پر کشید
    تا شب
    ارزن نخورد و آب ننوشید .
    من با نوار ِ تفلون
    و چوب کبریت
    پای شکسته چپ رابستم.

    زنجیره ی حیات، طلایی است
    یک حلقه دود آبی سیگار
    بر حلقه های اول و آخر
    پل می زند .






    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #219
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    گل باران
    در آسمانْ گُدار پندار روز ِ من
    لالای مهربان قلم با رنگ
    آورده از تصوّر و تصویر
    رویای سبز و سرخ و آبی ِخوشتاب
    چونانکه طیف منشور آفتاب .

    شعرم
    وقتی نگاره های تُرا دید
    لبخنده زد
    پرسید :



    - هان ! آشنا
    گهگاه می شنیدمت از دور دورها
    اما
    غایب نبوده ای
    در گفته های ما.




    سبزینه های بودن، بر بوم ِ رنگ رنگ
    دیدم که هیچوقت
    دستی تکان نمی دهد
    آن نیلی ِ شکسته اُفتان و خیزان را
    بر مردگان نشیاد خواندن ، باری
    از حشمت ِ همیشه ی بیداران :
    نقش ِ هزار گرته ی ایمان .





    من ، حتی
    یک لحظه هم
    دلْ دلْ نکرده ام



    تا از گُلابدان *
    ره وا کنم به سوی گلستان

    جایی که ژاله می بارد
    شاید بهار باشد و گل - باران.

    پس ، حرمت قلم را ، با رنگ
    طرح نویی درافکن
    در آسمان گنبد دلگیر
    ( تا سوختبار روشنْ ماندن را
    با هیات ستاره ی شبگیر )
    بر دوش خویش هیمه بیارد
    انسان روز حادثه و تدبیر .




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #220
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    روزی که نیستی
    در چشم آسمان
    زمین هنوز جوانی تنهاست
    در ماه می نشیند، اما قلبش
    در کهکشانها می کوبد .

    روزی که نیستی
    « ناهید »
    شاید
    تنهایی را

    نشکیبد دیگر
    و
    با جوهر بنفش
    یک سرخگُل بکوبد بر
    بازوی زمین



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 22 از 22 نخستنخست ... 121819202122

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/