چارشنبه آتش
تهران
کبوتران هراسیده را
در آسمان صافش خالِ ستارهِ کرد .

یک انفجار
من می روم که سوختن شهر
از پشت بام
پیداترست .

هان
انفجار دوم
دیدی


کلاه شش ترکی ترسیم می کند
بر فرق پایتخت .

تهران پناه برده به هرجایی
جز تهران .



گند زباله های مانده
ماسیده
در کام گربه ها .
« بی بی طلا »
سرزیر پر کشید
تا شب
ارزن نخورد و آب ننوشید .
من با نوار ِ تفلون
و چوب کبریت
پای شکسته چپ رابستم.

زنجیره ی حیات، طلایی است
یک حلقه دود آبی سیگار
بر حلقه های اول و آخر
پل می زند .