عاشقانه 5 شب اگر درون من سقوط کند
و شط خونم سیاهی پذیرد
بادبان به سوی تو خواهم گشود
ای سپیده ی شبگیر
من هنوز نه چندان مغرورم که لنگر بر نگیرم
و درین تیرگی بمیرم .
من
آن ستاره ای را می جویم که به قطب دوستم رهنمون شود .
نه آنکه سر سیر و سفرم هست
که حدیث زندگی تلخم را مرور می کنم
زنجیری گردنم را می فشرد
بی که بدانم به کجا پیوسته
و هر لحظه کوتاهتر
و کوتاهتر می شود .
من هنوز نه چندان مغرورم که لنگر بر نگیرم
و درین تیرگی بمیرم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)