بر مداری دیگر
در بیگزند این شب آرام
انسان ، غریو دوستیش را ،
پر می گشاید در کاخ روزها
در کاخ روزها
کز دود شمع های گچین یأس
خورشید های زنده ، نفس می برید سرد .
دیگر ملال زمزمه ی شک
که یکزمان
چون موم ، نوش کندوان را در برگرفته بود
بر خاک می چکد .
دیگر طلای روشن زنبورهای مهر
در خوابگاه مخمل زرد سرود ها
چون روز می دمد .
در بیگزند این شب آرام
اینک مداری دیگر آغاز گشته است .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)