صفحه 1 از 22 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 220

موضوع: ::. دفاتر اشعار فرخ تمیمی .::

  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    ::. دفاتر اشعار فرخ تمیمی .::

    آغوش
    تمنای گناه
    خزد لرزان ، درون بستر من
    ز شرمی خفته می گوید که : - بفشار
    چنان بفشار بر خود پیکرم را
    که بشکوفد هوس های گنه بار

    به دندان گیر و شادی بخش و می نوش
    ز خون این لبان بوسه گیرم .
    ببین از گونه سرخم بریزد ؛
    شرار خواهش آرای ضمیرم .

    درنگی کن در آغوشم که امشب
    فروزانست بزم عشق دیرین
    نمی خوابیم و می نوشیم تا صبح
    ز جام بوسه ها ، بس راز شیرین

    چنان گنجد در آغوشم که هر دم
    بیندیشم که او غرقست در من
    و یا در حلقه ی بازو ، اثیریست
    به جای پیکر عریان یک زن .

    اتاقی هست و ما و خلوت و می .
    صدای بوسه ها ؛ آهنگ دل ها.
    نمی رقصد بدین آهنگ تبدار
    به جز رقاصه ی مست تمنا ....

    چو بشکوفد گل زرین خورشید
    مرا خواند بدان چشم فسونگر .
    گشاید بازوان گوید که - : باز آ
    گنه شیرین بود ... یک بار دیگر !


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    نامه سرخ
    دیشب به یاد آن شب عشق افروز
    حسرت ، درون مجمر دل می سوخت
    حرمان ، به زیر دخمه ی پندارم
    شمع هوس ، به یاد تو می افروخت

    یاد آمدم چو بوسه ی آتشگیر
    می تافت از لبان تو ، لرزیدم .
    یا چون به روی دو سنگ پستانم
    دندان زدی بگرد تو پیچیدم .

    در زیر آبشار بلند ماه
    گیسوی من به روی تو می خوابید .
    وز کهکشان دیده ی شبتابت
    راز نگاه شیفته ، می تابید .

    « میگون » خموش بود و سکوتی سرد
    خوابیده بود در دل صحراها
    بر گوش آن سکوت نمی آویخت
    جز نغمه ی تپیدن قلب ما .

    پاینده باد لذت آن لحظه ،
    کز جذبه اش دو دیده چو آتش بود .
    هوشم رمید و روی تو غلتیدم .
    سر تا به پام لرزش و خواهش بود .

    یاد آوری که پیکر عریانم
    رنگین ز خون سبز چمن گردید ؟
    دست تو بهر شستن رنگ آن
    چون مه ، بروی قامت من لغزید ؟

    آشفته بود زلفم و می گفتم
    خوانند راز شام هوس رانی .
    خوانند و از ملامت همسالان
    گیرد دلم غبار پشیمانی .

    خندیدی و به طعنه نگه کردی
    یعنی که دختران همه می دانند .
    « سرمگو » ز شیوه ی ما پیداست
    راز درون ز حال برون خوانند .

    « فرخ» سه ماه می گذرد زانشب
    دردا ، کنون ز شهر شما دورم .
    دورم ولی هنوز تو را جویم
    دانی که از فریب و ریا دورم .

    باور بکن مصاحب و همرازم
    جز خاطرات عشق تو ، یاری نیست .
    جانم ازین شکنجه ی تنهایی
    بر لب رسید و راه فراری نیست .

    گاهی به خویش گفته ام ای غافل
    با انتحار می رهی از این دام .
    اما دوباره یاد تو می گوید ؛
    آید زمان عشق و وصال و کام .

    « شیراز » با تمام دل افروزیش
    در چشم من ستاره خاموشی است .
    بیگانه ام ز مردم و حیرانم ،
    کاین سر نوشت عشق و همآغوشی است .

    منظورم از نوشتن این نامه
    بشکستن صراحی دردم بود .
    دردی که سرنوشت پریشانی
    دیریست تا به ساغر جان افزود .

    چرخیده شب ز نیمه و ناچارم
    کوته کنم حدیث دل ناشاد .
    پایان نامه عهد قدیم ماست :
    «نوشین » شراب ساغر « فرخ » باد !


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    من و تو
    خنده ای ، خنده ی گل مهتاب .
    شعله ای ، شعله ی دل خورشید .
    بوسه ای ، بوسه ی سحرگاهان .
    تغمه ای ، نغمه ی لب امید .

    غنچه ای ، غنچه ی بهار حیات .
    عشوه ای ، عشوه ی نگاه نیاز .
    مژده ای ، مژده ی شکست فنا .
    چشمه ای ، چشمه ی نهفته راز .

    ناله ام ، ناله ی نی آلام .
    لاله ام . لاله ی دل خونبار .
    هاله ام ، هاله ی گناه سیاه .
    واله ام ، واله ی وفای نگار .

    ژاله ام ، ژاله ی مه رؤیا .
    باده ام ، باده ای ز ساغر ننگ .
    بیش از اینم بتر ، که می بینی ،
    شهره ام . شهره ام : به ننگ به رنگ


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    نیاز
    ای عطر بهار زندگانی .
    ای ماه شکفته ی دل افروز .
    ای پیک دیار عشق و مستی .
    ای جام شراب خنده آموز .

    یک لحظه بپیچ در مشامم .
    یک شب بنشین بر آسمانم .
    یک بار بزن در نیازم .
    یک جرعه بریز بر زبانم .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    بی نشان
    نفهمیدم که آن زن ،
    چرا ننشسته بگریخت .
    چرا آواز غم را
    به چنگ شعرم آویخت .

    نفهمیدم چه کردیم
    کجا بودیم ، کی دید .
    شبانگه بود یا روز
    چه ها گفتم ، چه پرسید.

    نفهمیدم که نامش
    چرا در خاطرم نیست ....
    چرا سوزد لبانم .
    چرا ؟
    از چیست ؟
    از چیست ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    گردن بند
    نشستم سالها بر ساحل عشق درخشانت
    و مروارید شعرم را ،
    فرو آویختم بر گردن همرنگ مهتابت .
    ولی دیشب که بازوی کسی بر گردنت پیچید
    ز هم بگسست گردن بند احساسم
    و مروارید ها در کام موج حسرتم ، غلتید !


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پنجره
    امشبم ای دختر شاعر پسند
    رمز عشق و عاشقی آموختی .
    شمع عشقم را که در دل مرده بود
    با دم گرم فسون افروختی .

    روزگاری بود کز بیم فریب
    دل نمی بستم به عشق دختران .
    خواهشم در سینه می جوشید و باز
    می هراسیدم از این افسونگران .

    سالها رخسار یک بازیچه را
    اندر آغوش زنان پرداختم.
    هر کجا سوداگری می یافتم ،
    ساعتی با عشق او می ساختم .

    عشق بازاریم از شهر فریب
    همسفر گردید و راه آورد بود .
    بستر زنهای هر جایی ، مرا
    خوش پناهی از خیال درد بود .

    بسکه یاد بی نشان این و آن
    در نهفت خاطرم آویخته ست
    عشق پاک و شیوه ی دلدادگی
    از دل کولی وشم بگریخته ست .

    امشب از نو عشق بی سامان من
    دلبری دید و سر و سامان گرفت ؛
    دست تو ، زین ورطه بالایم کشید
    سالهای هرزگی پایان گرفت .

    وه ! چه می سوزم از این عشق بزرگ
    موی خود پیش آر تا بویم به راز .
    دست من بفشار در دست سپید ،
    آتشم زن ، آتشی دارم نیاز !


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    یک شب
    نه . امشب این خیال از سر به در کن
    که بعد از هفته ها امید دیدار
    بیایی لیک تا صبحم نمانی
    دمی باشی و بگریزی پری وار .

    خودت گفتی که یک شب پیشت آیم .
    از امشب فرصتی دلخواه تر نیست .
    ببین شعری برایت ساختم دوش
    بیا نزدیکتر تشویشت از چیست ؟

    برون کن جامه عریان و هوسناک
    برقص و در سرم یادی بیفروز
    دو بازو حلقه کن بر گردن من
    مرا در کوره ی مهرت ، همی سوز .

    چرا ترسی زن همسایه بیند
    که سر بر سینه ی من می گذاری ؟
    زنست و فاش سازد از حسادت
    هزاران قصه زین شب زنده داری ؟

    نمی دانی که شب از نیمه چرخید
    به هر در رو کنی کس نیست بیدار
    و گر بیرون روی افتان و خیزان
    تو را با گزمه ها افتد سر و کار !

    اگر از پچ پچ زنها هراسی
    چرا آواز شعرم را شنیدی ؟
    چرا هر جا نشستی لب گشودی
    که یک معشوق شاعر بر گزیدی ؟

    بگفتی : نامزد ؛ او مهربانست
    اگر پرسید دیشب با که بودی ؟
    بگویم سر گذشت عشق پاکم
    بسازم بهر عشق او سرودی .

    در آن گویم اثیر گیسوانت
    چو موی آفتاب زرنگارست .
    نفس های تو را نوشم که عطرش
    چو بوی خنده ی صبح بهارست .

    تو شعر خامشی ، الهام بخشی
    من از عشق تو گشتم نغمه پرداز ...
    چو شعر خویش را خوانم به گوشش
    مرا می بخشد و می بوسدم باز .

    چه می فهمد که دیشب با تو بودم .
    چه می فهمد دل هر جایی من
    درون سینه دیشب تا سحرگاه
    تپید از عشق آتش ریز یک زن !


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    نفرین شده
    تشنه ام چون کویر تبداری
    که زبان می کشد به سینه ی آب .
    نه امیدی که چشمه ای یابم
    نه فریبی که ره برم به سراب .

    در دلم سنگ تیره گون خطا .
    در گلو عقده های پوزش لال .
    در سرم خاطرات بی سامان .
    بر لبم قصه های عشقی کال

    دست یک زن که صورتش محو است
    در بخور کبود اوهامم،
    فلس خورشید های سوزان را
    می فشاند به دوزخ کامم

    چشم من بسته با طلسم شکیب
    زانکه شبکور شهر خورشیدم .
    دیگرم دخمه ایست بستر خواب
    چون شبی پیش یار خوابیدم .

    زیر آن دخمه پشت یک در کور
    دیر گاهیست کز نهیب هراس
    می کشم ناله باز کن در را
    با توام ای که می سپاری پاس .

    لیکن از گوشه های دخمه ی ژرف
    خسته آهنگ و آشنا به هراس ،
    پاسخ آید که - : باز کن در را
    با تو ام ای که می سپاری پاس .


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    عطش
    دیشب که جز بخور گلی رنگ یک چراغ
    پهلوی تختخواب تو ، بیگانه ای نبود
    بر آشیان چشم سیاه تو ، مرغ خواب
    بنشسته بود و نغمه لالای می سرود .

    پروانه های بوسه ی آتش پرست من
    گم شد به بوستان لب و گونه های تو
    چشمم دوید در پی آن بوسه ها ولی
    گم شد میان همهمه بوسه های تو

    من در خیال اینکه کجا رفت بوسه ها
    دیدم نگاه شوق تو بر سینه ات دوید .
    ناچار بوسه های جنون از لبم گریخت
    در آبشار سینه ی مهتابیت خزید .

    تا پرتو چراغ نخدد به عشق ما
    دست تو آن حصاری شب را خموش کرد .
    آنگاه چشمه سار لبی ماند و تشنه ای
    کاو تا سپیده ، بوسه از آن چشمه نوش کرد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 1 از 22 1234511 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/