صفحه 27 از 46 نخستنخست ... 1723242526272829303137 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 261 تا 270 , از مجموع 454

موضوع: دیوان اشعار اوحدی

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کی مرا نزد تو همچون دگران بگذارند؟

    این قدر بس که ز دورم نگران بگذارند

    هیچ شک نیست که ما هم به نصیبی برسیم

    از وصال تو، گرین جمله بران بگذارند


    در جهان کار رخ و قد تو بالا گیرد

    اگر این کار به صاحب نظران بگذارند


    صورتی را که ازو نور بصیرت خیزد

    حیف باشد که بدین بی‌بصران بگذارند


    ما به پند پدران از پی خوبان روزی

    بنشینیم گرین خوش پسران بگذارند


    ای که از دام من شیفته بگریخته‌ای

    دگرت صید کنم گرد گران بگذارند


    اوحدی، گر چه ترا هم خبری چندان نیست

    با تو سهلست گرین بی‌خبران بگذارند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آن نه من باشم که چون میرم به تابوتم برند

    یا به دوش و سر خراب و مست و مبهوتم برند

    مثل زر خالص برون آیم ز آتش، گردرو

    از برای آزمایش همچو یاقوتم برند


    مشتری قوسی نهادست از برای بزم من

    تا بسان آفتاب از دلو در حوتم برند


    از جوان بختی که هستم وقت پیوستن به حق

    ننگ دارم گر ز راه چرخ فرتوتم برند


    بر فلک بینی صعود روح پاکم، زهره وار

    فی‌المثل صد نوبت ار در چاه هاروتم برند


    چون اله خویش را تقدیس کردم سالها

    پس مرا می‌زیبد ار بر قدس لاهوتم برند


    نیستم ز آنها در آن گیتی که بر کاخ بهشت

    چون طفیلی از برای خرقه و قوتم برند


    هر کجا من خوان معنی گسترم، کروبیان

    طرفه نبود گر به میکائیل سرغوتم برند


    ایهاالناس، اوحدی وار الوداعی می‌زنم

    زانکه وقت آمد کزین زندان ناسوتم برند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    چون ز بغداد و لب دجله دلم یاد کند

    دامنم را چو لب دجلهٔ بغداد کند

    هیچ کس نیست که از یار سفر کردهٔ من

    برساند خبری خیر و دلم شاد کند


    هرگز از یاد من خسته فراموش نشد

    آنکه هرگز نتواند که مرا یاد کند


    هجر داغیست که گر بر جگر کوه نهند

    سنگ بر سینه زنان آید و فریاد کند


    خانهٔ عمر مرا عشق ز بنیاد بکند

    عشق باشد که چنین کار به بنیاد کند


    آنکه خون دل من ریخت ز بیداد و برفت

    کاج باز آید و خون ریزد و بیداد کند


    چه غم از شاه و چه اندیشه ز خسرو باشد؟

    گر به شیرین رسد آن ناله که فرهاد کند


    باد بر گلبن این باغ گلی را نگذاشت

    کز نسیمش دلم از بند غم آزاد کند


    اوحدی چون که از آن خرمن گل دورافتاد

    خرمن عمر، ضروریست، که بر باد کند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    جرعه مده، که وقت شد اشتر من که عف کند

    نقل منه، که او دگر کم سخن علف کند

    اشتر من به ناخوشی سر ننهد گرش کشی

    ای که مهار می‌کشی، عفو کنش چو عف کند


    شور سرست و خیره سر، خار گرست و شیره خور

    محو شوند شور و شر، آتش او چو تف کند


    گر به گزش در افگنی، سنگ و گزت بهم زند

    ور به رزش در آوری، غوره و رز تلف کند


    کار دلم ز دست شد، می‌خور و می‌پرست شد

    ناخردی که مست شد، کی خردش خلف کند؟


    بر شترست رخت من، ای دل نیک بخت من

    ایست مکن، چو قافله روی در آنطرف کند


    آن عربی سوار ما، گر طلبد شکار ما

    تن بر تیر و شست او دیده و جان هدف کند


    تا ز پی این پیادگان، باز جهند و مادگان

    بانگ زن آن دلیل را، تا صفت نجف کند


    آن صنم قریش کو؟ مایهٔ کام و عیش کو؟

    تا من خوف دیده را،دعوت « لاتخف» کند


    بر عرفات حضرتش، من چو وقوف یافتم

    کیست که در حضور من دعوی« من عرف» کند؟


    مطرب اوحدی، بخوان این غزل از زبان او

    تا دل و جان خویش را بر سر نای و دف کند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    کرا بر تو فرستم که شرح حال کند؟

    به نام من ز لبت بوسه‌ای سؤال کند؟

    دلم قرین غم و درد و رنج و غصه شود

    چو یاد آن لب و رخسار و زلف و خال کند


    نه محرمی که لبم نامهٔ بلا خواند

    نه همدمی که دلم قصهٔ وصال کند


    نیامدست مرا در خیال جز رخ تو

    اگر چه نرگس مستت جزین خیال کند


    مرا دلیست سراسیمه در ارادت تو

    که از سماع حدیث تو وجد و حال کند


    به گرد روی چو ماهت ز زلف می‌بینم

    شبی دراز، که روز مرا چو سال کند


    اگر چه بار غم خود تو سهل پنداری

    نه هم‌دلیش بیاید که احتمال کند؟


    ز سیم اشک مرا دامنیست مالامال

    ولی رخ تو کجا التفات مال کند؟


    به دیدنی ز تو راضی شدیم و غمزهٔ تو

    امید نیست که آن نیز را حلال کند


    ز بار هجر تو گشت اوحدی شکسته، مگر

    دوای خویش به دیدار آن جمال کند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    هر زمان آشفته‌دل نامم کند

    با دل آشفته در دامم کند

    چون شود راز دل من آشکار

    بعد ازان پوشیده پیغامم کند


    گر به بزم عشق بنشاند مرا

    پاسبان خویش بر بامم کند


    تا نبیند دیدهٔ من روی غیر

    بادهٔ توحید در کامم کند


    تا نبینم نیز روی او به خواب

    سالها بی‌خواب و آرامم کند


    از برای وصف روی خویشتن

    شهرهٔ آفاق و ایامم کند


    گاه بهتر دارد از خاصان مرا

    گاه سرگردان‌تر از عامم کند


    گر بخواهد تا: بگردد رای من

    روی در لوح الف لامم کند


    تا که ننشیند زمانی آتشم

    هم نشین بادهٔ خامم کند


    چون شود کم عشق من، عشقی دگر

    با شراب لعل در جامم کند


    از برای آنکه بفریبد مرا

    پیش خلق اعزاز و اکرامم کند


    چون بخواهد سوختن در دوستی

    آزمایشها به دشنامم کند


    چشم را گر حیرتی آرد به روی

    گوش بر آواز الهامم کند


    چون نماند قوتم در پای و گام

    دست گیرد زود و در گامم کند


    تا نباشم بی‌حدیث آن غزال

    در غرلها اوحدی نامم کند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    هر نفسی عشق او بی‌دل و دینم کند

    آتش سودای او خاک زمینم کند

    نور بپاشد ز روی، باز بپوشد به موی

    بیدل از آن می‌شوم، عاشق ازینم کند


    تا بگشایم به دم، بند طلسم قدم

    نام بزرگین خود نقش نگینم کند


    گر بگزیند مرا از پی کشتن بود

    زان نشود شادمان دل که گزینم کند


    گر بگشایم ز لب مهر خموشی دمی

    روی چو مهرش سبک میل به کینم کند


    رخ چو به کار آورم، طاق دو ابروی او

    با غم و با درد خود جفت و قرینم کند


    هر غم و رنجی که هست بر دل من مینهد

    این همه دانی که چه؟ تا همه بینم کند


    هم شب اول که دل طرهٔ او دید ، گفت:

    زلف کمند افگنش قصد کمینم کند


    چون به کمان غمش دست کشیدن برم

    آخر کار، اوحدی، در پی اینم کند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دل به کسی سپرده‌ام کو همه قصد جان کند

    کام کسی روا نکرد، اشک بسی روان کند

    هر که بدید کار ما وین رخ زرد زار ما

    گفت که: در دیار ما جور چنین فلان کند


    حجت بندگی بدو، دارم از اعتراف خود

    بی‌خبرست مدعی، هر چه جزین بیان کند


    گفت:وفا کنم، دلا، هر چه بگوید آن پری

    بر همه گوش کن ولی این مشنو که آن کند


    زلف دراز دست را بند نهاد چند پی

    ور بخودش فرو هلد بار دگر چنان کند


    من سخن جفای او با همه گفته‌ام، ولی

    پند نگیرد اوحدی، تا دل و دین در آن کند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مطرب، مهل که محنت و غم قصد جان کند

    راهی سبک بیار، که رطلم گران کند

    گیر و گرفت چیست؟ چو با عشق ساختیم

    بر ما گرفته گیر که وصلی زیان کند


    گر مهر و ماه را به در او برم شفیع

    بر من به جهد اگر دل او مهربان کند


    جز دیده و دلم نپسندد نشانه‌ای

    تیری که چشم و ابرویش اندر کمان کند


    دیدیم سروها که نشانند در چمن

    لیکن کسی ندید که سروی روان کند


    صورت کشند و نقش بر ایوان، نه این چنین

    کش نوش در لب و گهر اندر دهان کند


    شاید که اوحدی: بنویسد حدیث خویش

    با دوستان حکایت ازین داستان کند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دلم از لعل تو یک بوسه تمنا نکند

    که جفای تو مرا دیده چو دریا نکند


    این چنین بیدل و بیچاره که ماییم امروز

    کس ندانم که جفا داند و بر ما نکند


    بوسه‌ای گر بربودم ز لبت طیره مشو

    چون کسی تنگ شکر یابد و یغما نکند؟


    نیست تشویشم از آن کس که کند خو و اتو

    همه تشویشم از آنست که خووا نکند


    در غمت زانکه شکایت کند اندیشه مدار

    زان بیندیش که غم بیند و پیدا نکند


    چشم ترک تو همان روز که من دیدم عقل

    گفت بگریز، که مستست و محابا نکند


    دوش گفتم که: بیوشم غم عشقت، دل گفت:

    اوحدی،گریه نگه‌دار، که رسوا نکند



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 27 از 46 نخستنخست ... 1723242526272829303137 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/