صفحه 9 از 14 نخستنخست ... 5678910111213 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 90 , از مجموع 140

موضوع: .:: اشعار و زندگینامه زنده یاد حسین پناهی ::.

  1. #81
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    با تو
    بي تو
    همسفر سايه خويشم وبه سوي بي سوي تو مي آيم
    معلومي چون ريگ
    مجهولي چون راز
    معلوم دلي و مجهول چشم
    من رنگ پيراهن دخترم را به گلهاي ياد تو سپرده ام
    و كفشهاي زنم را در راه تو از ياد برده ام
    اي همه من
    كاكل زرتشت
    سايه بان مسيح
    به سردترين ها
    مرا به سردترين ها برسان


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #82
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    نيمكت كهنه باغ
    خاطرات دورش را
    در اولين بارش زمستاني
    از ذهن پاك كرده است
    خاطره شعرهايي را كه هرگز نسروده بودم
    خاطره آوازهايي را كه هرگز نخوانده بودي


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #83
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    آوار رنگ

    هیچ وقت
    هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
    امشب دلی کشیدم
    شبیه نیمه سیبی
    که به خاطر لرزش دستانم
    در زیر آواری از رنگ ها
    ناپدید ماند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #84
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    ساده دل
    دل ساده
    برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
    گنجشک ها را
    از دور و بر شلتوک ها کیش کن
    که قند شهر
    دروغی بیش نبوده است


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #85
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    مادر بزرگ !

    گم كرده ام در هياهوي شهر

    آن نظر بند سبز را

    كه در كودكي بسته بودي به بازوي من

    در اولين حمله ناگهاني تاتار عشق

    خمره دلم

    بر ايوان سنگ و سنگ شكست

    دستم به دست دوست ماند

    پايم به پاي راه رفت

    من چشم خورده ام

    من تكه تكه از دست رفته ام

    در روز روز زندگانيم............ :-(


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #86
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    به من بگوييد
    فرزانه گان رنگ بوم و قلم
    چگونه
    خورشيدي را تصوير مي كنيد
    كه ترسيمش
    سراسر خاك را خاكستر نمي كند ؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #87
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    خورشيد جاودانه مي درخشد در مدار خويش
    مانيم كه يا جاي پاي خود مي نهيم و غروب مي كنيم
    هر پسين
    اين روشناي خاطر آشوب در افق هاي تاريك دوردست
    نگاه ساده فريب كيست كه همراه با زمين
    مرا به طلوعي دوباره مي كشاند ؟
    اي راز
    اي رمز
    اي همه روزهاي عمر مرا اولين و آخرين


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #88
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    جا مانده است
    چيزي جايي
    كه هيچ گاه ديگر
    هيچ چيز
    جايش را پر نخواهد كرد
    نه موهاي سياه و
    نه دندانهاي سفيد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #89
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شبی که من و نازی با هم مردیم

    نازی : پنجره راببند و بیا تابا هم بمیریم عزیزم
    من : نازی بیا
    نازی :‌ می خوای بگی تو عمق شب یه سگ سیاه هست
    که فکر می کنه و راز رنگ گل ها رو می دونه ؟
    من: نه می خوام برات قسم بخورم که او پرندگان سفید سروده ی یه آدمند
    نگاه کن
    نازی : یه سایه نشسته تو ساحل
    من : منتظر ابلاغه تا آدما را به یه سرود دستجمعی دعوت کنه
    نازی : غول انتزاع است. آره ؟
    من : نه دیگه ! پیامبر سنگی آوازه ! نیگاش کن
    نازی : زنش می گفت ذله شدیم از دست درختا
    راه می رن و شاخ و برگشونو می خوان
    من : خب حق دارند البته اون هم به اونا حق داره
    نازی : خوب بخره مگه تابوت قیمتش چنده ؟
    من : بوشو چیکار کنه پیرمرد ؟
    باید که بوی تازه چوب بده یا نه ؟
    نازی : دیوونه ست؟.
    من : شده ‚ می گن تو جشن تولدش دیوونه شده
    نازی : نازی !! چه حوصله ای دارند مردم
    من : کپرش سوخت و مهماناش پاپتی پا به فرار گذاشتند
    نازی : خوشا به حالش که ستاره ها را داره
    من : رفته دادگاه و شکایت کرده که همه ستاره را دزدیدند
    نازی : اینو تو یکی از مجلات خوندی
    عاشقه؟
    من : عاشق یه پیرزنه که عقیده داره دو دوتا پنش تا می شه
    نازی : واه
    من سه تاشو شنیدم ! فامیلشه ؟
    من : نه
    یه سنگه که لم داده و ظاهرا گریه می کنه
    نازی : ایشاالله پا به پای هم پیر بشین خوردو خورک چیکار می کنن
    من : سرما می خورن
    مادرش کتابا را می ریزه تو یه پاتیل بزرگ و شام راه می اندازه
    نازی : مادرش سایه یه درخته ؟
    من : نه یه آدمه که همیشه می گه : تو هم برو ... تو هم برو
    من : شنیدی ؟
    نازی : آره صدای باده !‌داره ما را ادادمه می ده پنجره رو ببند
    و از سگ هایی برام بگو که سیاهند
    و در عمق شب ها فکر میکنند و راز رنگ گل ها را می دانند
    من : آه نرگس طلاییم بغلم کن که آسمون دیوونه است
    آه نرگس طلاییم بغلم کن که زمین هم ...
    و این چنین شد که
    پنجره را بستیم و در آن شب تابستانی من و نازی با هم مردیم
    و باد حتی آه نرگس طلایی ما را
    با خود به هیچ کجا نبرد


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #90
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    شعر بیکرانه

    از مجموعه ی ستاره ها


    در انتهای هر سفر

    در آیینه

    دار و ندار خویش را مرور می کنم

    این خاک تیره ، این زمین

    پاپوش پای خسته ام

    این سقف کوتاه ، آسمان

    سرپوش چشم بسته ام

    اما خدای دل!

    در آخرین سفر

    در آیینه بجز دو بیکرانه ی کران

    بجز زمین و اسمان

    چیزی نمانده است

    گم گشته ام ، کجا!

    ندیده ای مرا؟


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 9 از 14 نخستنخست ... 5678910111213 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/