در شبي غمگين‌تر از من قصه رفتن سرودي
تا كه چشمم را گشودم از كنارم رفته بودي
تا كه چشمم را گشودم از كنارم رفته بودي

اي دريغا دل سپردن به عشق تو بيهوده بود
وعده‌ها و خنده‌هاي تو به نيرنگ آلوده بود
اي ز خاطر برده عشق آتشينم
رفتي اما من فراموشت نكردم
چلچراغ روشن بيگانه بودي
سوختم و بيهوده خاموشت نكردم
رفتي اما قلب من راضي نشد
بر تو و بر عشق خود نفرين كنم
بي تو شايد بعد از اين افسانه‌ها
ترك عشق و اين غم ديرين كنم

اي دريغا دل سپردن به عشق تو بيهوده بود
وعده ها و خنده‌هاي تو به نيرنگ آلوده بود
اي ز خاطر برده عشق آتشينم
رفتي اما من فراموشت نكردم
چلچراغ روشن بيگانه بودي
سوختم و بيهوده خاموشت نكردم
رفتي اما قلب من راضي نشد
بر تو و بر عشق خود نفرين كنم
بي تو شايد بعد از اين افسانه‌ها
ترك عشق و اين غم ديرين كنم