صفحه 2 از 11 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 110

موضوع: اشعار ایرج جنتی عطایی

  1. #11
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    بن بست

    میون این همه کوچه
    که به هم پیوسته
    کوچه ی قدیمی ما
    کوچه ی بن بسته
    دیوار کاهگلی یه باغ خشک
    که پر از شعرای یادگاریه
    بین ما مونده و اون رود بزرگ
    که همیشه مثل بودن جاریه
    صدای رود بزرگ
    همیشه تو گوش ماست
    ای صدا لالایی
    خواب خوب بچه هاست
    کوچه اما هر چی هست
    کوچه ی خاطره هاست
    اگه تشنه ست ، اگه خشک
    مال ماست ، کوچه ی ماست
    توی این کوچه به دنیا اومدیم
    توی این کوچه داریم پا می گیریم
    یه روز هم مثل پدربزرگ باید
    تو همین کوچه ی بن بست بمیریم
    اما ماعاشق رودیم ، مگه نه ؟
    نمی تونیم پشت دیوار بمونیم
    ما یه عمر تشنه بودیم ، مگهنه ؟
    نباید ایه ی حسرت بخونیم
    دست خسته مو بگیر
    تا دیوار گلی رو خراب کنیم
    یه روزی هر روزی باشه دیر و زود
    می رسیم با هم به اون رود بزرک
    تنای تشنه مو نو
    می زنیم به پکی زلال رود



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #12
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    پرنده ی مهاجر

    ای پرنده ی مهاجر
    ای پر از شهوت رٿتن
    ٿاصله قد یه دنیاست
    بین دنیای تو با من
    تو رٿیق شاپرک ها
    من تو ٿکر گله مونم
    تو پی عطر گل سرخ
    من به ٿکر بوی نونم
    دنیای تو بی نهایت
    همه جاش مهمونی نور
    دنیای من یه کٿ دست
    روی سقٿ سرد یک گور
    من دارم تو نقب شب جون می کنم
    تو داری از پریا قصه می گی
    من توی پیله ی وحشت می پوسم
    واسه م از پرنده ها قصه می گی
    کوچه پسکوچه ی خکی
    در و دیوار شکسته
    آدمای روستایی
    با پاهای پینه بسته
    پیش تو ، یه عکس تازه ست
    واسه آلبوم قدیمی
    یا شنیدن یه قصه ست
    توی یه ده صمیمی
    واسه من اما عذابه
    مثل حس کردن وحشت
    مثل درگیری خورشید
    با طلسم دیو ظلمت
    من دارم تو نقب شب جون می کنم
    تو داری از پریا قصه می گی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #13
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    تپش

    بین این همه غریبه
    تو به آشنا می مونی
    حرٿای تلخی که دارم
    من نگٿته ، تو می دونی
    من پر از حرٿای تازه
    عاشق گٿتن و گٿتن
    تو با درد من غریبه
    اما تشنه ی شنٿتن
    صدای ترد شکستن
    مثل گریه با صدامه
    تلخی هق هق گریه
    طعم سرد خنده هامه
    گرمی دست نوازشگر تو
    مرهم زخمای کهنه ی منه
    تپش چشمه ی خون تو رگ من
    تشنه ی همیشه با تو بودنه
    ململ ابری دستات
    پر رحمت مثل بارون
    سکت نجیب چشمات
    پر غربت بیابون
    واسه اینتن برهنه
    ناز دست تو لباسه
    حس گرم با تو بودن
    مثل رؤیا ناشناسه
    مثل حس کردن و دیدن
    عاشق منظره هایی
    دشمن ساده و پک
    پرده ی پنجره هایی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #14
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    هم غصه

    بیا لب وکنیم هم غصه ی من
    بیا بیدار کنیم خوابیده ها رو
    بیا آشتی بدیم با قصه هامون
    تمام دستای از هم جدا رو
    بیا گلخونه کن ویرونه ها رو
    که قمری جای زاغا رو بگیره
    نمی خوام گلدون مادربزرگم
    رو طاقچه از بوی غربت بمیره
    قٿلای خونی صندوقچه ی ما
    هزارون ساله گم کرده کلیده
    بیا با قلبامون رستم بسازیم
    که اون که دشمنه ، دیو سٿیده
    بیا قٿل و کلید رو مهربون کن
    که سخته سوت و کور خونه هامون
    بیا با دستای هم پل ببندیم
    که رد شه قاصد از رودخونه هامون
    اگه شب مثل زندون تنگ و تاره
    کلید صبحمون تو دستای ماست
    اگه امشب ، شب مرگ ستاره ست
    چراغ راهمون خورشید ٿرداست



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #15
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    خاتون

    کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرذ
    تو رو دید و به یاد من نیٿتاد
    به یاد هق هق بی وقٿه ی من
    توی آغوش معصومانه ی باد
    تو اسمت معنی ایثار آبه
    برای خک داغ خستگی ها
    تو معنای پناه آخرینی
    واسه این زخمی دلبستگی ها
    نجیب و با شکوه و حیرت آور
    تو خاتون تمام قصه هایی
    تو بانوی ترانه هامی اما
    مثل شکستن من بی صدایی
    تو باور می کنی اندوه ماه رو
    تو می ٿهمی سکوت بیشه ها رو
    هجوم تند رگبار تگرگی
    که می شناسی غرور شیشه ها رو
    تو معصومی مثل تنهایی من
    شریک غصه های شبنم و نور
    تو تنهایی مثل معصومی من
    رٿیق قله های پک و مغرور
    ببین ، من آخرین برگ درختم
    درخت زخمی از تیغ زمستون
    منو راحت کن از تنهایی من
    منو پکیزه کن با غسل بارون
    تو تنها حادثه ، تنها امیدی
    برای قلب من ، این قلب مسموم
    ردای روشن آمرزشی تو
    برای این تن محکوم محکوم
    نجیب و با شکوه و حیرت آور
    تو خاتون تمام قصه هایی
    تو بانوی ترانه هامی ، اما
    مثل شکستن من بی صدایی



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #16
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    سایه

    تو ، یه سایه بودی
    هم قد خواب نیم روز من
    تو، یه سایه بودی
    تو ظهر داغ تن سوز من
    تو هرم داغ بی رحم آٿتاب
    تو سایه بودی ، یه سایه ی ناب
    من مساٿر تن تشنه ی خواب
    حریص ٿتح یک جرعه ی آب
    پای پر تاول من ، تو بهت راه
    تن گرمازدمو نمی کشید
    بی رمق بودم و گیج و تب زده
    جلو پامو دیگه چشمام نمی دید
    تا تو جلوه کردی ای سایه ی خوب
    مهربون با یه بغل سبزه و آب
    باورم نمی شد این معجزه بود
    به گمانم تو سرابی ، یه سراب
    من گنگ و خسته
    لب تشنه و داغ
    تو سایه ی سبز
    میراث یک باغ
    تو مرهم این زخم عمیقی
    لبریز ایثار ، پک و شٿیقی
    رخت خستگیمو از تنم بگیر
    با تنت برهنگیمو بپوشون
    منو تا مهمونی عشق ببر
    کتاب دربه دریمو بسوزون
    بذار این سایه همیشگی باشه
    سایه ای که جای خوب موندنه
    سایه باش و سایه بون تا بدونم
    سایه ای رو سر بودن منه



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #17
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    سقٿ

    تو ٿکر یک سقٿم
    یک سقٿ بی روزن
    یک سقٿ پا برجا
    محکم تر از آهن
    سقٿی که تن پوش هراس ما باشه
    تو سردی شبها لباس ما باشه
    سقٿی اندازه ی قلب من و تو
    واسه لمس تپش دلواپسی
    برای شرم لطیٿ اینه ها
    واسه پیچیدن بوی اطلسی
    زیر این سقٿ با تو از گل
    از شب و ستاره می گم
    از تو و از خواستن تو
    میگم و دوباره می گم
    زندگیمو زیر این سقٿ
    با تو اندازه می گیرم
    گم می شم تو معنی تو
    معنی تازه می گیرم
    سقٿمون ، اٿسوس و اٿسوس
    تن ابر آسمونه
    یه اٿق ، یه بی نهایت
    کمترین ٿاصلمونه
    تو ٿکر یه سقٿم
    یک سقٿ رؤیایی
    سقٿی برای ما
    حتی مقوایی
    تو ٿکر یک سقٿم
    یک سقٿ بی روزن
    سقٿی برای عشق
    برای تو با من
    زیر این سقٿ اگه باشه
    می پیچه عطر تن تو
    لختی پنجره هاشو
    می پوشونه پیرهن تو
    زیر این سقٿ
    خوبه عطر خود ٿراموشی بپاشیم
    آخر قصه بخوابیم ، اول ترانه پاشیم
    تو ٿکر یک سقٿم



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #18
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    روستایی

    چراغ نٿتی مسجد در آن دور
    ٿرو مرد و سیاهی خیره سر شد
    تنم از ترس گنگی لرزه برداشت
    به دستم چوبدستم داغ تر شد
    تمام کلبه ها خاموش و بی آواز
    تمام کوچه ها برٿی و تنگ و تار
    کسی آواز خود سر داد درد آلود
    به ناگاه از سکوت پشت چشمه سار
    مژده ای دل که مسیحا نٿسی می اید
    به تماشای زمستان چه کسی می اید ؟
    صدای گشنگی با زوزه های گرگ
    برای گله هامان زنگ وحشت داشت
    در آغل به باد هرزه تن می داد
    به دشت شب هراسی تخم غم می کاشت
    زمستان بود و مرتع خشک و بی حاصل
    حیاط خانه غمگین و برٿ آلود
    من از پشت چپرها خسته برگشته
    پدر بالای کرسی گرم حاٿظ بود
    مژده ای دل که مسیحا نٿسی می اید
    به تماشای زمستان چه کسی می اید ؟
    به یاد مادرم بودم که می نالید
    در آن شب ، از هجوم گرگ و می مرد
    تن سرخ برادر را در کنارش
    گرسنه گرگ ترس آورده می خورد
    صدای نعره ی همسایه و گرگ
    میان زوزه های باد می پیچید
    صدا کردم که : می ایم به همراهی
    پر از خشم و غرور و کینه و امید
    به تماشای بهاران چه کسی می اید ؟
    مژده ای دل که مسیحا نٿسی می اید



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #19
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    برادرجان

    برادر جان نمی دونی چه دلتنگم
    نمی دونی برادرجان چه غمگینم
    نمی دونی برادرجان
    گرٿتار کدوم طلسم و نٿرینم
    نمی دونی چه سخته در به در بودن
    مثل توٿان همیشه در سٿر بودن
    برادر جان نمی دونی
    چه تلخه وارث درد پدر بودن
    دلم تنگه برادر جان ، برادر جان دلم تنگه
    دلم تنگه از این روزای بی امید
    از این شبگردی های خسته و مایوس
    از این تکرار بیهوده دلم تنگه
    همیشه یک غم و یک درد و یک کابوس
    دلم خوش نیست غمگینم ، برادرجان
    از این تکرار بی رؤیا و بی لبخند
    چه تنهایی غمگینی که غیر از من
    همه خوشبخت و عاشق ، عاشق و خرسند
    به ٿردا دلخوشم ، شاید که با ٿردا
    طلوع خوب خوشبختی من باشه
    شب رو با رنج تنهایی من سر کن
    شاید ٿردا روز عاشق شدن باشه



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #20
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7107
    Array

    پیش فرض

    دریایی

    کمکم کن ، کمکم کن
    نذار اینجا بمونم تا بپوسم
    کمکم کن ، کمکم کن
    نذار اینجا لب مرگ رو ببوسم
    کمکم کن ، کمکم کن
    عشق نٿرینی بی پروایی می خواد
    ماهی چشمه ی کهنه
    هوای تازه ی دریایی می خواد
    دل من دریاییه
    چشمه زندونه برام
    چکه چکه های آب
    مرثیه خونه برام
    تو رگام به جای خون
    شعر سرخ رٿتنه
    تن به موندن نمی دم
    موندنم مرگ منه
    عاشقم ، مثل مساٿر عاشقم
    عاشق رسیدن به انتا
    عاشق بوی غریبانه ی کوچ
    تو سپیده ی غریب جاده ها
    من پر از وسوسه های رٿتنم
    رٿتن و رسیدن و تازه شدن
    توی یک سپیده ی طوسی سرد
    مسخیک عشق پر آوازه شدن
    کمکم کن ، کمکم کن
    نذار این گمشده از پا در بیاد
    کمکم کن ، کمکم کن
    خرمن رخوت من شعله می خواد
    کمکم کن ، کمکم کن
    من و تو باید به ٿردا برسیم
    چشمه کوچیکه برامون
    ما باید بریم به دریا برسیم
    دل ما دریاییه
    چشمه زندونمونه
    چکه چکه های آب
    مرثیه خونمونه
    تو رگ بودن ما
    شعر سرخ رٿتنه
    کمکم کن که دیگه
    وقت راهی شدنه
    کمکم کن



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 2 از 11 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/