قصه ی وٿا
به خاطر آور ، که آن شب به برم
گٿتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم
کنون جدایی نشسته بین ما
پیوند یاری ، شکسته بین ما
گریه می کنم
با خیال تو
به نیمه شب ها
رٿته ای و من
بی تو مانده ام
غمگین و تنها
بی تو خسته ام
دل شکسته ام
اسیر دردم
از کنار من
می روی ولی
بگو چه کردم
رٿته ای و من آرزوی کس
به سر ندارم
قصه ی وٿا با دلم مگو
باور ندارم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)