بلیت بهار را بدزد





دیوانه گی بد نیست

برای یک بار هم که شده

بلیت قطار بهار را بدزد و

از راه برس

بگذار مردم کنار هفت سین هایشان

حوصله شان سر برود

بگذار همان جا خوابشان ببرد از انتظار

سبزه ها زرد شوند و

زمستان این پا و آن پا کند

فکر هم نکن

هر بار آمدیم فکری کنیم

کابوس ها به من خندیدند