اشتباه


می گشت مرد کار
در کارخانه اش
از زیر سنگ ها
بیرون خزیده بود
س نیلوفر بنفش
مرد ایستاد و دید
دستی دراز کرد
و چید غنچه را
هم
ارز توده های گل کارخانه ای
و بته های مرده ی خالی
در بطن لاستیک
جا داد ساقه را