بسیاری از افراد هستند كه وقتی در تنهایی خود به مرگ فكر می‌كنند وحشت وجودشان را می‌گیرد زمانی را تصور می‌كنند كه دست و پای بسته در گودالی قرارشان می‌دهند كه هیچ جای حركت ندارد و اگر هم داشته باشد چنان صفت و سخت بسته‌اند كه نمی‌شود كاری كرد و وقتی با سنگ روی آن را می‌پوشانند تاریكتر می‌شود و هنگامی كه خاك روی آن می‌ریزند دیگر تاریكی مطلق می‌گردد و آن زمانی است كه دیگر همه رفته‌اند و دیگر كسی نیست نمی‌داند چه زمانی گذشته و حالا چه می‌شود آیا موجودات برای خوردن گوشت سرد و بی‌جان می‌آیند و یا برای سؤال و جواب فرشتگانی خواهند آمد شاید برای عذاب و شكنجه بیایند اینها تفكراتی است كه انسان وقتی به مرگ می‌اندیشد به سراغش می‌آید ولی نمی‌دانم چرا باور اینكه پس از مرگ ارتباط روح با جسم قطع می‌شود تا این حد برای عده‌ای سخت است كه پس از این همه شنیده‌ها باز وقتی صحبت از مرگ می‌شود بلافاصله می‌گوید وای در آن قبر تاریك چه ترسناك است اگر روح پس از مرگ وابسته به جسم باشد كه دیگر برای به بهشت یا جهنم رفتن هم می‌بایست از قبر خارج شود و با جسم برود البته كه اینطور نیست و اینها تصورات غلط سالهای دور است كه با عده‌ای همراه مانده است روح آزاد است و مرگ بشارت آزادی روح است نه اسارت آن در گور