وقتی داشتی میرفتی گفتم : نکنه منو یادت بره ؟
خندیدی و گفتی هر وقت زبون مادریم یادم رفت تو رو هم فراموش میکنم . با لبخندی عاشقانه بدرغت کردم و رفتی به دیار غربت . بعد از اون کار من شد گریه و دلتنگی تا یه روز شنیدم بر میگردی !!!!!!
تو فرودگاه نگات غریب بود ناباورانه بهت گفتم منو نمیشناسی ؟
گفتی : what?