حمايت:راز واشنگتن چيست؟
«راز واشنگتن چيست؟»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي حمايت است كه در آن مي‌خوانيد؛اين روزها آمريكا بيشترين تكاپو را براي به اصطلاح آغاز دوباره روند سازش داشته است. مقامات ارشد آمريكايي مانند اوباما رئيس جمهور و هيلاري كلينتون وزير امور خارجه صراحتا بر لزوم آغاز دوباره روند سازش تاكيد دارند.
در همين راستا نمايندگان آمريكا شامل دنيس راس و ديويد هيل نيز در روزهاي آينده راهي خاورميانه مي‌شوند. آمريكا همچنين از متحدان اروپايي نيز براي رسيدن به اين مقصود استفاده كرده است كه سفر اشتون مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا و وستروله وزير خارجه آلمان به اين سرزمين‌هاي اشغالي در اين چارچوب است.
با توجه به اين شرايط اين سوال پيش مي آيد كه چرا آمريكا تا بدين حد بر آغاز دوباره روند سازش كه بارها شكست خورده و نيز عدم بازگشايي پرونده تشكيل كشور مستقل فلسطين در مرزهاي 1967 در نشست آتي سازمان ملل تاكيد دارد ؟ در پاسخ به اين پرسش دو نكته قابل تامل است.
نخست آنكه آمريكايي‌ها خود را موظف به حمايت از خواسته‌هاي صهيونيست‌ها مي‌دانند لذا پذيرنده تحولي مغاير با خواست آنها نيستند. بازگشايي پرونده فلسطين در سازمان ملل شكستي سنگين براي صهيونيست‌ها است كه مي تواند بر داخل آمريكا نيز تاثير گذار باشد.
اوباما رئيس جمهور آمريكا و حزب دموكرات براي حضور در انتخابات نيازمند حمايت لابي صهيونيست‌ هستند لذا حمايت از اين رژيم در شرايط كنوني را امري ضروري مي‌دانند.
دوم آنكه بازگشايي پرونده فلسطين در سازمان ملل آمريكا را بر سر دو راهي قرار مي‌دهد كه در هر صورت آن شكست است. در صورت همراهي و يا مخالفت با ساير كشورها در قبال مسئله فلسطين عملا آمريكا بازنده نهايي خواهد بود چرا در هر دو صورت تسليم خواست جهاني شده است.
همچنين مخالفت آن با خواست جهاني چهره واقعي اين كشور را كه ادعاي حمايت از بشريت دارد را بر ملا مي سازد كه به انزواي بيشتر آن بويژه در جهان اسلام منجر خواهد شد. در چنين شرايطي آمريكا تلاش دارد تا به هر نحوي كه شده از بازگشايي پرونده فلسطين در سازمان ملل جلوگيري كرده و به نوعي طرح هاي ديگر را جايگزين آن است.
همواره براي آمريكا اهميت دارد كه
پيشنهاد دهنده و مجري طرح‌ باشد تا از آن جهت تامين منافع خود بهره برداري كند لذا بارديگر طرح سازش را كه ارائه دهنده آن بوده در دستور كار قرار داده است. نكته مهم آنكه تصويب مسئله فلسطين در مجمع عمومي سازمان ملل عرفي خواهد شد كه ساير مسائل نيز در اين مركز بررسي شود كه عملا حذف شوراي امنيت و وتوي آمريكا را به همراه دارد.

در نهايت با توجه به آنچه ذكر شد مي‌توان گفت كه راز حركت آمريكا براي حضور فعال در معادلات سازش و تحولات فلسطين چالشهاي صهيونيست‌ها و هراس واشنگتن از عواقب مسائل ايجاد شده در سازمان ملل است كه براي مقابله با آن به هر ابزاري چنگ مي زنند.
آفرينش:نياز کشور به خودکفايي همه جانبه
«نياز کشور به خودکفايي همه جانبه»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد؛در يک دهه گذشته به لطف خدا و به همت دانشمندان کشورمان در عرصه نظامي و فناوري هاي موشکي و فضايي شاهد رشد فزاينده و خودکفايي در ساخت و طراحي بسياري از ادواتي بوديم که دانش توليد آن در انحصار چند قدرت برتر نظامي در دنيا بوده است.
ساخت موشک هاي سري شهاب، زلزال، سجيل و... با بردهاي بالا، ساخت جنگنده بومي آذرخش، ساخت ماهواره برهاي فضايي، پرتاب ماهواره هاي سفير و اميد، ساخت رادارهاي پيشرفته، طراحي سايت هاي موشکي و پدافندي و رشد چشمگير در ساخت و طراحي قطعات همگي نشان از توان بالا و قابليت هاي داخلي کشور در اين زمينه ها مي باشد.
امروز دستاوردهاي علمي و پژوهشي دانشگاه مالک اشتر و صنايع دفاع در عرصه هاي نظامي و فضايي با توجه به حجم تحريم ها و کارشکني هاي غرب در عدم دستيابي ايران به فناوري هاي مدرن بر هيچکس پوشيده نيست و در سراسر دنيا عملکرد اين نهادها در زير ذربين قرار دارد.
اما با ديدن اين دستاوردهاي عظيم در عرصه هوا و فضا سوالي براي نويسنده و مطمئنا بسياري از خوانندگان مطرح مي شود که چرا با اين همه پشتوانه علمي در اين عرصه نتوانسته ايم فکري به حال نقاط ضعفمان در عرصه هواپيماهاي مسافربري بکنيم و مانع از زمينگير شدن و يا سقوط اين هواپيماها به دليل نقص فني شويم. نگاه به عملکرد کشورمان در عرصه هاي فضايي و نظامي اين ابهام را دوچندان مي کند و گمان برده مي شود که در اين زمينه آنطور که بايد وشايد به قضيه هواپيماهاي مسافري اهميت داده نمي شود. البته بر اين امر واقفيم که حوزه اين دو مقوله باهم متفاوت است اما آنقدرهم بي ربط به يکديگر نمي باشند.
تحقيق و پژوهش در هر زمينه اي مستلزم سرمايه گذاري مي باشد و مطمئنا اين دستاوردهايي که امروز از سوي دانشمندانمان در عرصه هاي فضايي و نظامي شاهد آن هستيم با سرمايه گذاري هاي چشم گير همراه بوده است که صد البته لازم وضروري بوده است.
اما اوضاعي که در زمينه هواپيماهاي مسافري امروز شاهد آن هستيم موجب شده تا هرچند وقت شاهد يک فاجعه انساني در کشور باشيم که به موجب آن بسياري از هموطنان و سرمايه هاي ملي ما به کام مرگ کشيده شده اند. مطمئنا هرچقدر در زمينه حفظ جان مردم سرمايه گذاري شود بازهم کم است.
اهميت به جان و امنيت مردم و کشوردرمقابل خطرهاي خارجي سبب شده است که امروز ما شاهد خودکفايي درعرصه هاي نظامي و دفاعي هستيم اما نبايد فراموش کرد که مردم در داخل کشورهم نيازمند امنيت جاني هستند. آنچه گفته شد نه از جهت کم اهميت جلوه دادن دستاوردهاي نظامي بود بلکه تاکيد بر قدرت و توانايي دانشمندان نظامي و هوا فضاي کشور بود که در شکستن تاثير تحريم ها و رفع نيازها در زمينه هواپيماهاي مسافري و جان و امنيت مردم توجه بيشتري داشته باشند.
مردم سالاري:فرق تقسيم يارانه و تقسيم شام!
«فرق تقسيم يارانه و تقسيم شام!»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم محمد حسين روانبخش است كه در آن مي‌خوانيد؛تقسيم يارانه نقدي بين 70ميليون جمعيت کشور با تقسيم شام در مجلس عروسي يا عزا خيلي فرق مي کند. اين گزاره، اگر چه براي همه ما بديهي است ولي گاهي سخناني که درباره يارانه نقدي بيان مي شود به گونه اي است بايد اين موضوع را به روشني توضيح داد و تبيين کرد! براي افزايش وضعيت يارانه نقدي بايد به روشني معلوم شود که از کدام منبع و با کدام معيار قرار است اين تغيير صورت پذيرد.
آيا اصلا چنين چيزي امکان تحقق دارد، آن هم در شرايطي که اعلام مي شود براي پرداخت همين يارانه فعلي دولت از منابعي استفاده کرده که نبايد مي کرده؟ از سوي ديگر پيامدهاي اقتصادي و اجتماعي افزايش يارانه نقدي چيست و برفرض تحقق چنين شعارهايي مردم واقعا منتفع مي شوند يا با افزايش تورم، طبقات فرو دست اقتصادي بيش از پيش فقير مي شوند؟
براي پاسخگويي به هر کدام از اين سوالات بايد با معيارهاي علمي، کار کارشناسي کرد و نمي توان مثل داستان شام دادن به دوستان و آشنايان و بچه هاي محل گفت که يک باني پيدا شده که هزينه اش را تقبل مي کند و مردم هم به نان و نوايي مي رسند! همانطور که در بررسي گراني در سطح کشور و براي بررسي آن، نمي توان گفت که مغازه سر کوچه ما قيمت ها را گران نکرده است و موضوع را فيصله يافته دانست.
در روزهاي اخير، وقتي بعد از شش سال رياست محمود احمدي نژاد بر قوه اجرايي کشور، وي مي گويد که مي توان يارانه ها را سه برابر کرد و البته در مقابل استدلال هاي نمايندگان مجلس و صاحب نظران از او شنيده مي شود که " بنده گفتم مي شود يارانه ها را سه برابر کنيم اما برخي ها اين را نقطه منفي مي دانند بايد پرسيد چرا ناراحت هستند و نمي خواهند گام هاي بعدي هدفمندي يارانه ها اجرا شود.
" اين سوال پيش ميآيد که موضوع چيست ؟! آيا بايد همان گزاره بديهي بالا ، اينکه تقسيم يارانه نقدي بين 70 ميليون جمعيت کشور با تقسيم شام در مجلس عروسي يا عزا خيلي فرق مي کند بازهم توضيح داده شود؟! آيا توقع اينکه دولت براساس قانون بايد رفتار کند و قانون چنين وضعيتي را نمي پذيرد، ناراحتي است (لابد مثل ناراحتي يک همسايه حسود از اطعام همسايه اش!)؟ آيا انتخاباتي که رقابت در آن بين دوستان ديروز و امروز احمدي نژاد است و بقيه چندان راهي در آن ندارند آن قدر حيثيتي شده که بايد به خاطر آن اين طور شعار داد؟ آيا فاصله صاحب نظران و انديشمندان اقتصادي با دولت چند هزارسال نوري است که اين طورعلم اقتصاد بي فروغ شده است؟
داستان يارانه ها به حق موضوعي ملي است و مي تواند سرنوشت چندين نسل را تغيير دهد. پايين آوردن اين موضوع در حد دعواهاي جناحي و چنين توصيفاتي از مخالفتها با شعارگرايي دولت در آستانه انتخابات و سو»استفاده از هدفمندي يارانه ها به نفع يک جريان و گروه، به قيمت بدتر کردن وضعيت اجراي اين قانون، چيزي نيست که به راحتي بتوان از آن گذشت و درباره اش ناراحتي نکرد.

تهران امروز:انقلاب‌هاي اسلامي و وضعيت نهايي

«انقلاب‌هاي اسلامي و وضعيت نهايي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد؛تحولات اخير در خاورميانه اسلامي، تصادفي و اتفاقي نيست. اينكه در مصر، ليبي، بحرين، يمن، اردن، امواج توفنده امت اسلامي، كاخ‌هاي ظلم و ستم را در هم مي‌كوبند نمي‌تواند صرفا يك همزماني ساده باشد.
اينگونه به‌نظر مي‌رسد كه ملت‌هاي اسلامي به مفهوم امت واحده نزديك مي‌شوند، مهم‌ترين ويژگي امت واحده اسلامي در عبوديت نسبت به خداوند تبارك و تعالي و حريت از غير است اما شيوه‌ها و روش‌هاي هر ملتي براي نزديك شدن به مفهوم امت واحده ممكن است متنوع بوده باشد، در ليبي اجتناب از خشونت امكانپذير نبود اما در مصر همجوشي ملت مسلمان مصر و پايداري و پافشاري آنها، موجب سرنگوني حكومت جابر حسني مبارك شد.
مجموعه اين انقلاب‌ها و دگرگوني‌ها را مي‌توان مجموعه‌اي از نشانه‌هاي تحولات مهم‌تر آينده توصيف كرد. واقعيت اين است كه اسلام در حال بازاحياي معنوي و كمي در نزد امت اسلامي است، شواهد نشان مي‌دهند كه مسلمانان بيش از آنكه بر وجوه افتراق فرقه‌اي و گرايشي خود انگشت بگذارند بر وجوه اشتراك خود توجه دارند. بيداري اسلامي، هوشياري اسلامي را نيز در پي دارد، اساسا اگر اين هوشياري شكل اجتماعي به خود نگرفته بود، بيداري اسلامي در منطقه رخ نمي‌داد.
در آينده‌اي نه‌چندان دور، اسلام و امت اسلامي در برابر امپرياليسم سلطه‌جو و سلطه‌گر و صهيونيسم غاصب قرار خواهد گرفت.
همانگونه كه مقام معظم رهبري در جمع علما، نخبگان و روشنفكران شركت‌كننده در پنجمين مجمع عمومي جهاني اهل بيت عليهم‌السلام فرموده‌اند.«حركت‌هاي عظيم اسلامي اخير در دنياي اسلام، مقدمه تحولي بزرگ‌تر و حاكميت اسلام است و موضع پيروان اهل بيت عليهم‌السلام، حمايت از اين حركت‌هاي اسلامي است.» ترديدي نيست كه نمي‌‌توان از امت واحده اسلامي سخن گفت اما پيروان اهل بيت عليهم‌السلام و پيروان اهل سنت، راه جداسري در پيش گيرند. وحدت، همراهي، همدلي و همكاري، شرط پيروزي امت واحده بر كفر و شرك جهاني است.بن‌مايه امپرياليسم و صهيونيسم برپايه سلطه و برتري استقرار يافته است اما اين سلطه و برتري تا هنگامي امكان‌پذير خواهد بود كه ايده وحدت و بازتوليد مفهوم قرآني امت واحده در نزد ملت‌هاي مسلمان شكل نگرفته باشد.
اكنون به نظر مي‌رسد كه مسلمانان به اصول و بنيادهاي اصيل اسلامي بازمي‌گردند. در اين واگشت مفاهيم اسلامي را بازخواني مي‌كنند و مي‌كوشند بر مبناي اسلام اصيل و ناب محمدي (ص) زندگي دنيوي و معنوي خويش را شكل دهند اما اين واكاوي تنها در ساحت فردي معنا نمي‌يابد بلكه در شكل جماعت و امت است كه مفهوم اصيل خود را وانمايي مي‌كند.اينك مفاهيمي چون مكه، مسجد، نماز جماعت، نمازجمعه، قرآن معاني تازه‌اي مي‌يابند. معاني‌اي كه فارغ از معناي بنيادين آنها در صدر اسلام نيستند.
بر همين اساس است كه الله‌اكبر شعار تمامي ملت‌هايي است كه در برابر حكومت‌هاي جابر قيام و انقلاب كرده‌اند و بي‌ترديد الله‌اكبر، مفهومي بزرگ‌ است كه تن دشمن را به لرزه مي‌افكند. خدا بزرگ است و هيچ قدرتي بزرگ‌تر از او نيست و هرچه غير خداست. فاني است و محكوم است كه ذيل حكم قاهره خداوند تبارك و تعالي قرار گيرد.آينده از آن اسلام است و حاكميت اسلام وعده الهي است.
در اين حاكميت جبر و زوري نهفته نيست بلكه آگاهي‌بخشي و آگاهي‌يابي از ژرفاي معاني زيباي اسلامي است كه مردم را به سوي اسلام و پذيرش حاكميت اسلام خواهد كشاند. در اين ميان امپرياليسم آمريكا و غرب و صهيونيسم كينه‌توز بازندگان اصلي نبرد بزرگ و نهايي حق و باطل خواهند بود. ان‌شاءالله.
ابتكار:ترس مردم، آرامش مسئولان
«ترس مردم، آرامش مسئولان»عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي ايتكار به قلم مريم مولائي است كه در آن مي‌خوانيد؛ديروز چهارشنبه، در تقاطع ولي‌عصر زرتشت، چنان دود غليظي از يکي از دريچه‌هاي هواکش كف خيابان بلند شد و فضا را فرا گرفت که بسياري از همشهريان از ترس در جاي خود ميخکوب شدند. بعد چند لحظه مأموران آتش‌نشاني در محل حادثه حاضر شدند و درحالي‌که هيچ‌کدام به داخل تونل نرفته بودند بيان کردند که در زير اين خيابان خط عبوري متروست و اين دود به خاطر بريدن لوله پليکاست. اما عابران نظر ديگري داشتند و اکثريت آن‌ها به اتصالي کردن سيم‌هاي برق عبوري مترو اعتقاد داشتند. مأموران مسئله را توضيح مي‌دادند و مردم را مطمئن مي‌کردند که جاي نگراني نيست. اما با همه اين حرف‌ها و توضيحات، عده‌اي با چهره‌اي بسيار نگران صحنه را ترک کردند.
اين دود، حادثه چند شب گذشته را به ذهن نگارنده متبادر کرد. چند شب پيش برخلاف شب‌هاي ديگري که متروي خط4 روزها و شب‌هاي آرام و خلوتي را سپري مي‌کرد، ازدحام جمعيت داخل مترو، تعجب افراد زيادي را برانگيخت. هرکسي در علت شلوغي حرفي مي‌زد. خانمي مي‌گفت: اعتصاب کرده‌اند. ديگري مي‌گفت: واگن از ريل خارج شده. يکي مي‌گفت: قطار خراب شده. مردي مي‌گفت: دو واگن از قطار جدا و در تونل مانده و تمام خطوط از کار افتاده‌اند. تا اينکه سوار قطار شديم. مردي شروع کرد به جاري کردن هرآنچه از زبانش خارج مي‌شد. عده‌اي در اين فکر بودند که نکند اين هم مسئله‌اي سياسي باشد براي خراب کردن شهردار تکنوکرات. عده‌اي هم از موقعيت نهايت استفاده را کردند و ماجرا را به اختلاس بزرگ و شاهکار بانکي کشور ربط دادند که اگر آن پول بود، ساختار حمل‌ونقل تهران به‌کلي ترميم مي‌شد. آن ديگري تور خود را در آب انداخته و سعي مي‌کرد از آب گل‌آلود ماهي‌هاي بزرگ صيد کند و دست عوامل غرب و امريکاي جهان‌خوار را به ميان بکشد. مردي از حال بد فرزند در آغوشش مي‌گفت که مجبور شده براي مسافتي کوتاه، زمان زيادي را در قطار بماند.
اما دراين‌بين تصور اينکه مسئولان چه توضيحي ممکن است براي ماستمالي کردن داشته باشند، سلول‌هاي خاکستري ذهن‌هاي خيالپرداز عده‌اي را به تکاپو انداخته بود. مسلماً پاسخ‌ها و توضيحات از حيطه تخيل افراد خارج نبود و همه‌چيز آرام و خوب گزارش شد و از درک بالاي مردم تمجيد و دست عوامل بيروني قلم شد و... و هرچه به ذهن‌ها متبادر شده بود، الحق و الانصاف به واقعيت پيوست.
اما لازم است در جواب آن مسئولي که زمزمه‌کنان مي‌گفت: «همه‌چي آرومه... مردم ما به همه‌چيز اشراف دارند، مأموران ما موضوع را به افرادي که اعتراض مي‌کردند، توضيح دادند و...»، گفته شود: آقاي مسئول، نه شما و نه مأمورانتان هيچ‌يک مسافر آن قطار نبوديد و هرگز از نزديک حرف‌ها و گلايه‌ها و ترس مردم را نشنيديد و درک نکرديد. مردم دل پري دارند. انبار باروتي‌اند که به جرقه‌اي شعله‌ور مي‌شوند. شما هرگز رفتار و گفتارشان را در حين حادثه نديديد، پس لطفاً اين‌قدر راحت و آرام از کنارمسائل عبور نکنيد.
شرق:محك اختلاس
«محك اختلاس»عنوان سرمقاله‌ي رونامه‌ي شرق به قلم داوود محمدي است كه در آن مي‌خوانيدهمان‌گونه كه پيش‌بيني مي‌شد، پس‌‌لرزه‌هاي اختلاس ركورد‌شكن سه‌هزارميليارد توماني از راه فرارسيده و پس از بازتاب محتاطانه رسانه‌اي اوليه و بهت ابتدايي افكار عمومي، اندك‌اندك، برخي مقامات (به‌ويژه در قواي قضاييه و مقننه) به موضع‌گيري پرداختند.
شايد شوك رقم شگفت‌انگيز موجب شد تا با گذر روزها نه تنها از اهميت موضوع كاسته نشود بلكه در روندي پلكاني به جايگاه قانوني مقامات دخيل در موضع‌گيري‌ها افزوده شود و عجيب آنكه با وجود پافشاري همه مقامات بر ضرورت برخورد با اختلاس‌گران و مجازات قانوني حداكثري مجرمان، تاكنون به ابهامات اصلي پاسخ‌هاي روشني داده نشده و حتي رگه‌هاي بسيار قوي از سياسي‌شدن پرونده ديده مي‌شود؛ به نحوي كه فعالان جناح‌هاي سياسي كشور (در غياب اصلاح‌طلبان) يكديگر را به دست داشتن در بزرگ‌ترين اختلاس تاريخ ايران متهم مي‌كنند.
آنچه از منظر منافع ملي نگران‌كننده است، احتمال فرار متهمان از مجازات و پنهان شدن واقعيت‌هاي اين اختلاس بي‌سابقه در گردوغبار مجادلات بي‌پايان و بدون نتيجه سياسي است. زيرا تجربه نشان داده در كشاكش لجاجت‌هاي سياسي، متخلفان بيشترين نفع را برده‌ و مردم بازنده بزرگ بوده‌اند.
بنابراين از مسوولان كشور در هر رده و مقامي انتظار مي‌رود خود، در موضع‌گيري كلامي، از دامن زدن به شايبه‌هاي سياسي پرونده ملي اختلاس سه‌هزار‌ميلياردتوماني پرهيز كنند و در عوض وقت و انرژي خويش را روي تكميل مستندات پرونده، اطلاع‌رساني دقيق و سريع به مردم و تشكيل دادگاه علني متمركز كنند و متهمان را با هر مقام و هر گرايش سياسي به پاي ميز محاكمه بكشانند و مجازات كنند تا اعتماد جريحه‌دار شده مردم را التيام بخشند. فراموش نكنيم اگر شعار و تهييج افكار عمومي براي مبارزه با مفاسد اقتصادي نظير اختلاس كفايت مي‌كرد، امروز شاهد آن نبوديم كه پس از سال‌ها سخن گفتن براي ريشه‌كن كردن مفسدان و اختلاس‌گران، پرونده اختلاسي گشوده شود كه برخي كارشناسان مبلغ آن را بيشتر از كل مبالغ اختلاس‌شده در تاريخ كشور مي‌دانند.
راه زدودن اتهام نه سبقت گرفتن در مذمت اختلاس و متهم كردن رقيب، بلكه كمك به شناسايي و مجازات متهمان و شفاف‌سازي روند فاسدي است كه به نطفه بستن و رشد اختلاس در زهدان نظام بانكي كشور منتهي شده است و در اين ميان مردم با دقت و موشكافي بين شعار دادن صرف و مشاركت عملي در مبارزه با فساد تمايز قايل مي‌شوند و نشانه‌هاي هر چند اندك ترجيح منافع فردي و جناحي بر مصالح ملي را رصد خواهند كرد.
دنياي اقتصاد:حباب سكه و دوگانگي سياستي
«حباب سكه و دوگانگي سياستي»عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي دنياي اقتصاد به قلم زهرا كاوياني است كه در آن مي‌خوانيد؛نزديك به يك ماه است كه التهاب مجددا به بازار سكه بازگشته و اين بازار را با نوسانات زيادي مواجه كرده است؛ ...
... به طوري كه در يك ماه گذشته قيمت هر سكه بهار آزادي طرح جديد از حدود 420 هزار تومان تا مرز 640 هزار تومان افزايش يافت كه به معني افزايش 52 درصدي قيمت سكه در يك ماه بود. اين افزايش قيمت كه در ابتدا ناشي از افزايش قيمت جهاني طلا بود در حال حاضر تبديل به يك حباب داخلي شده؛ به طوري كه قيمت سكه در بازار داخلي با قيمت واقعي آن، فاصله گرفته است. به طور كلي قيمت سكه در بازار ايران طي يك فرآيند رقابتي تعيين مي‌شود و تقريبا خصوصياتي شبيه به يك بازار رقابتي دارد. عواملي مانند تورم داخلي و فقدان ابزارهاي مالي براي سرمايه‌گذاري نيز باعث شده كه هر از چند گاهي اين بازار دچار التهاب شود.
در اين ميان نقش بانك مركزي نيز قابل توجه و تامل است. به طور كلي بانك مركزي مي‌تواند دو سياست را در بازار سكه در پيش گيرد. سياست اول، به صورت عدم دخالت در بازار است؛ به طوري كه بانك مركزي نيز مانند يك فروشنده عادي به عرضه سكه پرداخته و به دنبال كسب سود از اين محل باشد. سياست ديگر نيز، اعمال كنترل در بازار و جلوگيري از ايجاد حباب قيمتي بوده كه به دنبال آن بانك مركزي در زمان ايجاد حباب در بازار، وارد عمل شده و سكه را به قيمت‌هاي واقعي كه بر اساس قيمت جهاني طلا به دست مي‌آيد، عرضه مي‌كند.
هر كدام از سياست‌هاي اتخاذي بانك مركزي تبعاتي در بازار خواهد داشت؛ اما آنچه مهم است ثبات در سياست اتخاذ شده از سوي بانك مركزي است. وجود ثبات در سياست‌هاي اتخاذي بانك مركزي، هزينه مبادله در بازار را كاهش مي‌دهد و تصميم‌گيري براي فعالان اقتصادي را آسان‌تر و كم ريسك تر مي‌كند.
در حال حاضر بانك مركزي مدعي است كه سياست دوم را در دستور كار قرار داده و به دنبال تنظيم بازارهاي تحت كنترل خود؛ يعني بازار سكه و ارز است. اما واكنش‌هاي اين بانك در برهه‌هاي زماني خاص نشان از دوگانگي سياست‌هاي اجرايي دارد. به طوري كه مي‌توان گفت اين دو گانگي اثرات به مراتب مخرب‌تري از عدم دخالت در بازار خواهد داشت. در اين خصوص واكنش بانك مركزي به حباب ايجاد شده در بازار سكه در روزهاي اخير قابل تامل است. براي درك بيشتر اين موضوع نگاهي به وضعيت قيمت سكه در بازار آزاد تهران، قيمت در بانك مركزي و قيمت واقعي سكه مي‌اندازيم.
در روز دوشنبه 21 شهريور 1390 قيمت سكه تمام بهار آزادي طرح جديد در بازار آزاد تهران به مرز 640 هزار تومان رسيد. اين در حالي است كه محاسبه قيمت سكه با استفاده از نرخ ارز بازار آزاد در اين روز؛ يعني 1250 تومان و هر اونس طلاي جهاني به قيمت 1840 دلار، مقدار 552 هزار تومان براي هر سكه بهار آزادي طرح جديد را به دست مي‌دهد. اما در همين روز قيمت سكه عرضه شده توسط بانك مركزي نيز برابر 603 هزار تومان بوده است.
عرضه سكه با اين قيمت از سوي بانك مركزي اين شائبه را ايجاد مي‌كند كه بانك مركزي نيز سوار بر موج حباب سكه شده و قصد دارد تا از اين ميان درآمدهاي خود را افزايش دهد. اصولا مشخص نيست كه بانك مركزي بر مبناي چه محاسبه‌اي قيمت 603 هزار تومان را براي سكه انتخاب كرده است؛ زيرا اولا بايد توجه داشت كه نرخ ارز بانك مركزي در روز مبناي محاسبه اين مقاله برابر 1060 تومان بوده است. بر اين اساس از آنجايي كه از ديدگاه بانك مركزي 1060 تومان نرخ ارز واقعي است، اين بانك نيز بايد نرخ ارز رسمي را مبناي محاسبات خود قرار دهد.
با اين حساب قيمت واقعي سكه 468 هزار تومان به دست مي‌آيد كه با احتساب 4 درصد ماليات بايد به قيمت 486 هزار تومان توسط بانك مركزي عرضه شود. يعني عرضه سكه به قيمت 603 هزار تومان، سود 117 هزار توماني را بابت هر سكه براي بانك مركزي به همراه دارد. اتخاذ چنين سياستي از سوي بانك مركزي به اين معنا است كه اختلاف ايجاد شده بين نرخ ارز رسمي و غيررسمي و همچنين قيمت واقعي سكه و قيمت حبابي در بازار ايران، از حمايت بانك مركزي نيز برخوردار است و اين بانك در پي كسب سودآوري از اين محل است. اتخاذ چنين سياستي از سوي يك نهاد تنظيم‌كننده بازار هرچند به مدت كوتاه، منجر به ثباتي بازار خواهد شد.
به طور كلي يكي از مهم‌ترين عوامل در كاهش ريسك يك اقتصاد ايجاد ثبات در محيط سياستي است؛ در خصوص بازار سكه نيز، در درجه اول مشخص شدن جايگاه بانك مركزي در اين بازار داراي اهميت است تا نقش تنظيم‌كنندگي آن. بانك مركزي بايد به طور مشخص تعيين كند كه قصد تنظيم‌كنندگي بازار را در جهت حركت به سمت قيمت‌هاي واقعي دارد يا در شرايط حبابي بازار، سوار بر موج حبابي شده و به دنبال سود آوري است؟ سياستي كه اين روزها از سوي اين نهاد تنظيم‌كننده بازار اتخاذ شده و نوعي بي‌اعتمادي را در بازار سكه به وجود آورده است.