پر پرواز : فريدون مشيري
آفتابت که فروغ رخ زرتشت در آن گل کردهاست،
آسمانت که ز خمخانه حافظ قدحی آوردهاست،
کوهسارت که بر آن، همت فردوسی، پر گستردهاست،
بوستانت کز نسيم نفس سعدی، جان پروردهاست،
همزبانان منند
مردم خوب تو، اين دل به تو پرداختگان،
سر و جان باختگان، غير تو نشناختگان،
پيش شمشير بلا،
قد برافراختگان، سينه سپرساختگان،
مهربانان منند
نفسم را پر پرواز از توست،
به دماوند تو سوگند که گر بگشايند،
بندم از بند، ببينند که: آواز از توست،
همه اجزايم با مهر تو آميختهاست،
همه ذراتم با جان تو آميخته باد،
خون پاکم که در آن عشق تو میجوشد و بس،
تا تو آزاد بمانی، به زمين ريخته باد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)