شعری به یاد جان باختگان راه مام میهن


تاریخ که بر باد رود رنج و سرورش
نازد به سزاوار به گردان غیورش

یک گرد که در معبد تاریخ فنا گشت
همپایه به میدان به هزار و به کرورش

جاوید شد آن گرد که جان بهر وطن باخت
پر فخر شد آن خلق که خسرو شده پورش

لرزید دل خصم که از چوبه‍ی اعدام
بشنید غریو سخن پر شر و شورش

بی مایه شد آن عربده‌اش نزد نهیبش
بی جلوه شد آن طنطنه‌اش نزد غرورش

او باره‍ی همت ز سر ابر جهانید
دشمن به وحل مانده همه بار و ستورش

او راه فنا رفت به چشمان گشاده
زد خنده به خصم وطن و باطن کورش

دیروز عدو سینه او خست به پولاد
امروز جهان گل بنهد بر سر گورش

در شهر شهیدان بود او خسرو جاوید
تابنده بر اطراف وطن منبع نورش