شایسته درود

زاینده رود راست سرود و مرا درود
شایان آنکه جلوه دیدار دیده است
شایان میهمان گرانقدر اصفهان
کاین شهر با عنایت بسیار دیده است
شایان سروران که ایالات مملکت
زیشان مقام و موقع و مقدار دیده است
شایستۀ رجال گرامی اصفهان
در طی کنفرانس به گفتار دیده است
گویاست منطقی که به بیند سخن شناس
شامان آنکه چهره اسرار دیده است


آنرا سزد درود که در بارگاه طوس
با چشم دل تجلی دادار دیده است
در آستان شاه خراسان به پای بوس
جبریل را به جرگه زوار دیده است
در صدر بزم حکمت و عرفان و نظم و نثر
فردوسی و غزالی و عطار دیده است
در خدمت وطن چو ابومسلم دلیر
گاهی و گاه نادر افشار دیده است


آنرا سزد درود که سمنان و دامغان
با ساکنان اهل و نکوکار دیده است
تپه حصار و تاری و چل دختران در آن
جامع در این و تکیه ناسار دیده است
آنرا بسان پستۀ خندان نظر فریب
وین را طری چو شاخه گلنار دیده است


آنرا سزد درود که کانون راستان
مازندران چنانکه سزاوار دیده است
دریای نیلگون و درختان سبزپوش
درهم فشرده دست به هنجار دیده است
گهوارۀ شهان و مهان و شپهبدان
آنجا عدوی ملک به زنهار دیده است


آنرا سزد درود که گیلان و دیلمان
دلخواه تر ز ساحت گلزار دیده است
از بسکه شاخ سبز بهم داده است دست
رخسار مهر و ماه به دشوار دیده است
تا بشکنند سطوت عباسیان به قهر
پوران بویه بر سر پیکار دیده است


آنرا سزد درود که تبریز مردخیز
با مردم دلیر و فداکار دیده است
در حفظ آبروی وطن زان دلاوران
جان بازی و دلیری بسیار دیده است
در پیش روی سنگر خیل مجاهدان
رزمنده ای چو باقر و ستار دیده است


آنرا سزد ثنا که ارومیه را بعمق
از عهد زردهشت هشیوار دیده است
آثار شاهپور و سه گنبد به چشم هوش
چون افسری به تارک ادوار دیده است
گردان سرفراز ارومیه را مدام
در حفظ مرز با دل بیدار دیده است


آنرا سزد درود که در مرز و بوم کُرد
ایرانیان گرد و خرد یار دیده است
در راغ در سفته به انبوه بسته است
در باغ مشک سوده به خروار دیده است
گردان کرد را پی حفظ ثغور ملک
با تیغ تیز و توسن رهوار دیده است


آنرا سزد درود که استان غرب را
خوشتر ز روی لعبت فرخار دیده است
کرمانشهان دیار کریمان نامدار
او را بدیده چون زر معیار دیده است
بر کوه بیستون سند فر و افتخار
از داریوش آنهمه آثار دیده است


آنرا سزد ثنا که لرستان و پشتکوه
آباد و شاد و خرم و ستوار دیده است
شب اختران ثابت و سیّار چرخ را
در تیغه های کوه گرفتار دیده است
بسیار یادگار ز ایلام سر فراز
در زیر خاک و در دل کهسار دیده است


آنرا سزد درود که در شوش و شوشتر
نقشی گزین ز گردش اعصار دیده است
ساسانی و هخامنشی آنچه قرنها
بر جا نهاده اند بیکبار دیده است
برنجد خوز کرخه و کارون و رود دز
جنات عدن و تحتهاالانهار دیده است


آنرا سزد درود که در خاک پاک پارس
آثار داریوش و خشایار دیده است
خم کرده پیش دخمه کوروش سر نیاز
تاریخ پارس نقش بر احجار دیده است
جامع ز عمر و شاه چراغ از وزیر سعد
و ز خان زند مسجد و بازار دیده است
قول و غزل ز سعدی و حافظ شنیده است
بسیار طبع فاخر و ذخّار دیده است


آنرا سزد ثنا که ز موج خلیج فارس
بر خاک پارس بوسه به تکرار دیده است
در قشم چشم شوق بسوی وطن فراز
در کیش کیش مردم دیندار دیده است
بوشهر را و بندرعباس و لنگه را
چون ذیل جامه گوهر و دینار دیده است


آنرا سزد درود که با چشم احترام
کرمان مقام و موقف اخیار دیده است
مشتاق وار در دل ماهان مزار شاه
گنجی ز فیض و نعمت و انوار دیده است
کرمان و بم به زیر و بم حادثات دهر
در چنگ قهر خواجه قاجار دیده است


آنرا سزد درود که در مرز سیستان
مردی و پهلوانی و کردار دیده است
با آفرین ز سام نریمان سنان و گرز
و ز پور زال ترکش و سوفار دیده است
یعقوب لیث را به قیامی شکوهمند
الماس افتخار به دستار دیده است


آنرا سزد درود که دارالعباد یزد
با مردم عزیز و وفادار دیده است
این قصه را که بانی یزد است یزدگرد
کمتر کسی بدیده انکار دیده است
تیغ محمد بن مظفر برآخته است
گوئی لوای لشکر کفار دیده است


آنرا سزد درود که هر سوی اصفهان
دنیائی از بدایع آثار دیده است
صدها رواق و گنبد و گلدسته و منار
برتر ز طاق گنبد دوّار دیده است
در بزم اهل حال جمال و کمال را
در صدر با جریده اشعار دیده است


آنرا سزد درود که بر گرد شهرکرد
آباد قریه چون خط پرگار دیده است
داند که چیست لطف و صفای هوا و آب
هر کس که گندمان و شلمزار دیده است
از ایل بختیاری و خیل دلاوران
مشروطه را مجاهد و احرار دیده است


آنرا درود کاو همدان را به اعتبار
از دور ماد و عهد کیاکسار دیده است
گرد مزار طاهر عریان و بوعلی
چندین هزار زایر از اقطار دیده است
اول مقامه ای که بدیع الزمان نوشت
سرمشق کاتبان گهربار دیده است


آنرا سزد که به طهران پای تخت
خلقی عظیم در طلب و کار دیده است
صدها هزار پیر و جوان را به درس و بحث
در گونه گون معارف و افکار دیده است
در رشته تجارت و فرهنگ و اقتصاد
رشدی بلیغ و جالب انظار دیده است
از دست ساز مردم و مصنوع مملکت
درهر کران خزانه و انبار دیده است
ارباب حلّ و عقد به تدبیر و اهتمام
زیشان درخت سعی گرانبار دیده است