اي حافظ، سخن تو همچون ابديت بزرگ است، زيرا آن را آغاز و انجامي نيست. كلام تو همچون گنبد آسمان، تنها به خود وابسته است و ميان نيمه ي غزل تو با مطلع و مقطعش فرق نمي توان گذاشت، زيرا همه‌ي آن در حد جمال و كمال است. تو آن سرچشمه‌ي فياض شعر و نشاطي كه از آن، هر لحظه موجي از پس موج ديگر بيرون مي‌تراود. دهان تو همواره براي بوسه زدن طبعت براي نغمه سرودن و گلويت براي باده نوشيدن و دلت براي مهر ورزيدن آماده است.
اگر هم دنيا به سر آيد، اي حافظ آسماني، آرزو دارم كه تنها با تو و در كنار تو باشم و چون برادري، هم در شادي و هم در غمت شركت كنم. همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم، زيرا اين افتخار زندگي من و مايه‌ي حيات من است.
اي طبع سخنگوي من، اكنون كه از حافظ ملكوتي الهام گرفته‌اي، به نيروي خود سرايي كن و آهنگي ناگفته پيش آر، زيرا امروز پيرتر و جوانتر از هميشه‌اي .

يوهان ولفگانگ گوته (نوابر 1814)