من اين را به تو گفتم
من این را به تو گفتَم به خاطرِ اَبرها
من این را به تو گفتَم به خاطرِ دریا
به خاطرِ درخت
به خاطرِهَر موج
به خاطرِ مرغانِ شاخه نشین
به خاطرِ سنگْریزههای طنین
به خاطرِ دستانِ آشنا
به خاطرِ چشمی که چهره و چشم اندازی میجوید
و خواب
آسمان را به رنگِ او در میآوَرَد
به خاطرِ آن شب که لاجُرعه نوشیدیم
به خاطرِ دریچهی باز ، جبینِ گُشاده ...
من این را به تو گفتَم به خاطرِ اندیشههای تو
کلامِ تو
هَر نوازشی
هَر اعتمادی
پَس از مرگ
دگر بار پا به جهان مینهد !
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)