پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم
از دیگران شکوه آغاز میکنم
فریاد میکشم که : « ترکم گفته اند !»
چرا از خود نمیپرسم
کسی را دارم
که احساسم را
اندیشه و رویایم را
زندگی ام را
با او قسمت کنم ؟
آغاز جدا سری شاید از دیگران نبود ...
پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم
از دیگران شکوه آغاز میکنم
فریاد میکشم که : « ترکم گفته اند !»
چرا از خود نمیپرسم
کسی را دارم
که احساسم را
اندیشه و رویایم را
زندگی ام را
با او قسمت کنم ؟
آغاز جدا سری شاید از دیگران نبود ...
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
بسیار وقتها با یکدیگر از غم و شادی خویش سخن ساز میکنیم
اما در همه چیز رازی نیست
گاه به سخن گفتن از زخم ها نیازی نیست
سکوت ملال ها
از راز ما
سخن تواند گفت .
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
موطن آدمی را بر هیچ نقشه ای نشانی نیست. موطن آدمی تنها در قلب کسانی است که دوستش دارند
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
آدمي را نيز هواي پرواز در سر است
تا دور شود ؛
راهش را بيابد
و در آرامش به جستجو پردازد
...
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
شگفت انگیزی زندگی با آگاهی به ناپایداریش
در شهامت من شدن، در روح شوخی،
در شادی بی پایان خنده،
در قدرت تحمل درد نهفته است.
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ساده است مورد پسند بودن ،
وقتی انسانها
تمامِ انتظارهای تو را
در ظاهر جوابْگو باشند!
به سرعت قضاوت میشود ،
هنگامی که انسانها
در ظاهر
بر خلافِ تمامِ انتظارها عمل میکنند!
این گامِ بزرگی به سوی آزادیست
آنهنگام که همه
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
گاهی کوچیدن لازم است ،
تا در مسیرِ سفر
به سرزمینِ نویدهای نو
شانه از بارِ سنگین رها کنی!
پاییدنِ گُذشته را،
عادتهای معمولُ
اموالِ خیالی را...
تا در سفر دریابی که :
کمتر،
بیشتر است.
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
جویای راه خویش باش
از این سان که منم
در تکاپوی انسان شدن
در میان راه
دیدار می کنیم
حقیقت را
آزادی را
خود را
در میان راه
می بالد و به بار می نشیند
دوستیئی
که توانمان میدهد
تا برای دیگران
/مأمنی باشیم و
یاوری
این است راه ما
راه تو
و من».
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
یکدیگر را دوست می داریم
یکدیگر را کامل می کنیم
اما مالک هم نیستیم!
نمی توانیم انچه را به ما تعلق دارد
به خود هدیه کنیم!
عشق هدیه یی فرا بشری ست!
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
سرودههایی از: مارگوت بیکلسكوت،
دلتنگیهای آدمی را
باد ترانهای میخواند،
رویاهایش را
آسمان پرستاره نادیده میگیرد،
و هر دانه برفی
به اشكی نریخته میماند.
سرشار از سخنان ناگفته است؛
از حركات ناكرده،
اعتراف به عشقهای نهان
و شگفتیهای بر زبان نیامده.در این سكوت،
حقیقت ما نهفته است.
حقیقت تو
و من.
* * *
برای تو و خویش
چشمانی آرزو میكنم
كه چراغها و نشانهها را
در ظلماتمان
ببیند.گوشی
كه صداها و شناسهها را
در بیهوشیمان
بشنود.برای تو و خویش، روحی
كه این همه را
در خود گیرد و بپذیرد.و زبانی
كه در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون كشد
و بگذارد
ار آن چیزها كه در بندمان كشیده است
سخن بگوییم.
* * *
گاه
آنچه ما را به حقیقت میرساند
خود از آن عاری است.زیرا
تنها حقیقت است
كه رهایی می بخشد.
* * *
از بختیاری ماست
ـ شاید ـ
كه آنچه میخواهیم
یا به دست نمیآید
یا از دست میگریزد.
* * *
میخواهم آب شوم
در گستره افق
آنجا كه دریا به آخر میرسد
و آسمان آغاز میشود.میخواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته
یكی شوم.حس میكنم و میدانم
دست میسایم و میترسم
باور میكنم و امیدوارم
كه هیچ چیز با آن به عناد برنخیزد.میخواهم آب شوم
در گستره افق
آن جا كه دریا به آخر میرسد
و آسمان آغاز میشود.
* * *
چند بار امید بستی و دام برنهادی
تا دستی یاریدهنده،
كلامی مهرآمیز،
نوازشی،
یا گوشی شنوا
به چنگ آری؟چند بار
دامت را تهی یافتی؟از پای منشین!
آماده شو كه دیگر بار و دیگر بار
دام بازگُستری.
* * *
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)