با حلول ماه شوال، پرونده مجموعههاي تلويزيوني ماه مبارك رمضان 90 هم بسته شد و انتقادهاي مثبت و منفي به آنها نيز فروكش كرد و اين سوال را باقي گذاشت كه با اينكه واكنش به مجموعههاي تلويزيوني اتفاق تازهاي نبوده و نيست و ادامه خواهد داشت، اما چرا در سالي كه گذشت به مجموعههايي اختصاص داشت كه مضامين مذهبي و به اصطلاح ماورايي داشتند. واكنشهاي منفي و مثبت نسبت به مجموعههاي مناسبتي ماه مبارك رمضان در سال 90 از همان روز سوم ماه مبارك كه معلوم شد مضمون سه مجموعه از چهار مجموعه تلويزيوني ماه رمضان، مضامين ماورايي دارند، آغاز شد. پاسخ به اين سوال كه در سالي كه بيشترين حجم رسانهها به انتقاد و اعتراض عليه بالا رفتن عقايد خرافي و مسايل به اصطلاح ماورايي اختصاص داشت، برنامهسازان و شوراي طرح و برنامه رسانه با همه حساسيتهايي كه به برخي از مضامين دارند فضاي بعد از افطار را به موضوع مرگ و زندگي در كما و حضور فرشته و شيطان داده بودند. واكنشهاي منفي به اين مجموعهها تا حدي بالا رفت كه به صحن علني مجلس و منابر مذهبي هم رسيد و شوراي طرح و برنامه، تلويزيون را مجبور به تشكيل جلسهاي فوقالعاده با مديران شبكههاي تلويزيوني كرد؛ جلسهاي كه تصميم اصلياش ايجاد مميزي بيشتر در ساخت مجموعههاي تلويزيوني در سال آينده بود. براساس گفته مدير شبكه اول سيما قرار است در سال آينده ساخت مجموعههاي تلويزيوني با نظارت بيشتري صورت گيرد و تنها مجوز يك مجموعه ماورايي صادر شود.
جدال فرشته با شيطان
سقوط يك فرشته برخلاف نامش در مورد مقاومت يا همراهي با شيطان بود. در اين فيلم كه ساخته بهرام بهراميان بود براي نخستين بار شيطان به عنوان راوي نقش خودش را بازي ميكرد. سقوط يك فرشته داستان دو خواهر بود كه يكي با قرآن همراه بود و ديگري در برابر وسوسههاي شيطان سست بود. شيطاني كه به نظر ميرسد نقش آن را مهرداد صدقيان در نقش جواني امروزي بازي ميكرد. البته پايانبندي اين مجموعه در نهايت نشان داد كه بهراميان به شيوه مجموعههاي پليسي معادله را بر هم زده است. اين مجموعه اگرچه مانند كارهاي قبلي بهراميان مضمون تازهاي را با بازي هنرمنداني چون مسعود رايگان، مهرداد صدقيان، خاطره اسدي، فريبا كوثري به نمايش گذاشته بود، اما مضمون تكراري جدال خير و شر و شيطاني كه در قالب مهرداد صدقيان سعي ميكند اين دو خواهر را گول بزند، آنقدر تكراري است كه به نظر ميرسد اگر به جاي مجموعه تلويزيوني يك مجلس سخنراني مذهبي پخش ميشد، بيشتر ديده ميشد.
سي روز از يك ماه
مجموعه شبكه دوم سيما برخلاف مجموعه شبكه اول يك فرشته واقعي داشت، فرشتهاي كه نقشش را پژمان بازغي بازي ميكرد. سياوش ناخواسته دوستش را كشته و در آستانه اعدام با فرشتهاي روبهرو ميشود كه خبري هولناك به او ميدهد. البته پخش اين مجموعه در ساعتهاي پاياني شب يعني 12 و همزمانياش با پخش فوتبال باعث شد تا كمترين تعداد بينندگان را داشته باشد. با اين همه، اعتراض به اين مجموعه تا جايي رسيد كه هومن سيدي، بازيگر اصلي آن نيز از حضورش در اين مجموعه اظهار نارضايتي كند.
پنج قدم در يك ماه
از شانس شبكه سه بود يا بدشانسياش كه پنج كيلومتر تا بهشت به كارگرداني عليرضا افخمي با بازي داريوش فرهنگ و مهدي سلوكي درست بعد از افطار پخش ميشد. اين سريال برخلاف سيامين روز خيلي خوب ديده شد و بيشترين انتقاد و واكنش را با خود همراه كرد. داستان درباره يك پسر جواني بود كه در اثر ضربهاي به كما ميرفت و به همراه روح دختري كه 20 سال در كما بود به دنبال اثبات بيگناهي خود بود. اين همان مضموني است كه چند سال پيش سريالهاي «كمكم كن» به كارگرداني قاسم جعفري با بازي حميد گودرزي و «ملكوت» به كارگرداني سيروس مقدم كه سال گذشته با بازي كوروش تهامي و محمدرضا شريفينيا پخش شد هم همين مضمون را داشتند. نكته جالب در اين مجموعه با وجود بازي خوب بازيگران، مضمون و داستان است كه شباهت برخي از قسمتهايش با فيلمهايي مثل هري پاتر مورد انتقاد قرار گرفت. روحي كه در حال درس خواندن در دانشگاه است و بايد به كلاس درسش برسد تا سوار شدن روحهاي سرگردان در ماشين براي رفتن به جاي ديگر كمي با باورهاي مذهبي منافات دارد. دامنه انتقاد به اين مجموعه به حوزه علميه قم هم رسيد و برخي از چهرههاي مذهبي به شيوه نشان دادن روح در اين مجموعه اعتراض كردند.
سه دونگ مال تو
مجموعه سهدونگ سهدونگ تنها مجموعهاي بود كه چنين واكنشهايي را به همراه نداشت. اين مجموعه كه به كارگرداني شاهد احمدلو بود، تنها مجموعهاي بود كه مضمون ماورايي نداشت و طنز بود. طنزي كه حتي نگاه متفاوت احمدلو و همراهي مجيد صالحي در دو، سه قسمت پاياني هم نتوانست آن را از غرق شدن در ورطه مضامين تكراري و شوخيهاي كليشهاي نجات دهد. البته اين مجموعه هم حاشيههاي خودش را داشت و ممنوعيت پخش آن از چند شبكه استاني باعث حرف و حديثهاي زيادي شد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)