نویسندگی را به خاطر مادر بودن کنار گذاشتهام
رمز و راز های مادری شقایق دهقان
شقایق دهقان و محراب قاسمخانی یک زوج هنری منحصر به فرد هستند. زوجی که بیشتر، آنها را در کارهای طنز میشناسیم و به همین خاطر تصور آنها در یک خانواده با یک بچه کوچک، و تمام دردسرهای تلخ و شیرین یک پدر و مادر جدی بودن، کار مشکلی است.
شقایق دهقان و محراب قاسمخانی یک زوج هنری منحصر به فرد هستند. زوجی که بیشتر، آنها را در کارهای طنز میشناسیم و به همین خاطر تصور آنها در یک خانواده با یک بچه کوچک، و تمام دردسرهای تلخ و شیرین یک پدر و مادر جدی بودن، کار مشکلی است. نویان، پسر آنها، با یک خانواده کاملا هنری در ارتباط است. پدر و مادرش، شقایق و محراب و عمو و زنعمویش پیمان و بهاره رهنما. بچهای که در چنین خانوادهای بزرگ شده باشد بچه خاصی میشود. این روزها شقایق دهقان را در سريال ساختمان پزشکان زیاد میبینیم. به بهانه این سريال سراغ شقایق و پسرش رفتهایم و درباره این ویژگیهای خاص با او صحبت کردهایم.
نویسندگی را به خاطر مادر بودن کنار گذاشتهام
- مادر بودن و بازیگری همزمان چطور میگذرد؟
به هر حال مادر بودن باعث میشود تمرکز من یک مقداری گرفته شود. مثلا قبل از اینکه نویان به دنیا بیاید، من کارهای نویسندگی هم قبول میکردم، ولی الان واقعا نمیتوانم. به خصوص که کار نوشتن احتیاج به تمرکز دارد و خودم باید برای آن برنامهریزی کنم. اما اینکه من خالق یک موجود دوست داشتنی هستم، خودش به خودی خود انگیزه زیادی برای زندگی من میآفریند. من سعی میکنم بین زندگی شخصی و شغلیام تعادل ایجاد کنم. مثلا اینکه زمانی را که در خانه هستم و سر کار نمیروم، بیشتر با پسرم باشم و کیفیت رابطهام با او را بالا ببرم و حالاکه او کوچک است، تلاش کنم کار شهرستان قبول نکنم.
- فکر میکنید اگر به جای بازیگری شغل دیگری داشتید اوضاع متفاوت بود؟
نه چندان، همه مادرهای شاغل به هر حال با مشکلاتی روبهرو هستند. وقتی هم مادر باشی و هم شاغل، زمانی که با بچه هستی کمی به کار فکر میکنی و سر کار هم که میروی نگران بچه هستی. نميتواني برای زندگی برنامهریزی درستی داشته باشی و طبیعتا گاهی از این آشفتگی خسته میشوی.
قبل از به دنیا آمدن نویان یکی از مهمترین مسائل زندگی من خوابم بود، ولی بعد از تولد پسرم، به راحتی میتوانم از خوابم بزنم که به او برسم. یا اینکه حداقل شبی یکی دو تا فیلم میدیدم. ولی الان گاهی واقعا دلم برای فیلم دیدن و کتاب خواندن تنگ میشود. اما فکر میکنم این دورهای است که پسرم دارد میگذراند و دیگر تکرار نمیشود
محراب پدر خوبی است
- آقای قاسم خانی در نگه داشتن نویان کمک میکند؟
محراب خیلی پدر خوبی است، ولی من زمانی که داشتم بچهدار میشدم به این فکر کردم از هیچکس حتی محراب توقع کمک ندارم. من اصولا زنهایی را میپسندم که خودشان زندگیشان را میچرخانند، به کسی تکیه نمیکنند و روی پای خودشان هستند. بنابراین اینکه بار بیشتری روی دوش خودم باشد را دوست دارم. البته خانمی هست که مواقعی که من و محراب سرکاریم نويان را نگه میدارد و مادر و خواهرم هم به من کمک میکنند.
- هیچ وقت نشده مجبور شوید نویان را با خودتان سر کار ببرید؟
پیش آمده که او را ببرم ولی مجبور نشدهام. دوست داشتهام که این کار را بکنم. البته نویان هنوز به سنی نرسیده که دوربین و لوکیشن و اینها را خیلی درک کند. فقط میداند یک جایی هست به اسم سر کار که وقتی من آنجا هستم نمیتوانم پیش او باشم. حتی مفهوم پول و اینها را هم خیلی درک نمیکند و هربار که من میخواهم بروم سر کار میگوید نرو و وقتی میگویم باید پول در بیاورم میگوید خب نیار چی میشه؟
- وقتی میخواهید سر کار بروید بیقراری میکند؟
با اینکه من از وقتی نویان یک ماهه بود سر کار میرفتم، ولی به نظرم بچه هیچوقت به دوری از مادرش عادت نمیکند. هر بار که من میخواهم بیایم بیرون گریه میکند و سعی میکند برایم عذاب وجدان ایجاد کند! میگوید من هیچوقت توروتنها نمیذارم، تو همهاش منو تنها میذاری و اینها.
بزرگ شدن پسرم، دیگر تکرار نمیشود
- از مادر بودن خسته میشوید یا شاغل بودن؟
در مورد خود من از هیچ کدام. من هم عاشق کارم هستم و هم واقعا از اینکه بچهدار شدم خوشحالم. به نظرم خدا وقتی به آدم بچه میدهد، توانایی نگهداری، صبر و فداکاری لازم را هم ضمیمه میکند.
- چیزی بوده که به خاطر مادر شدنتان قیدش را بزنید؟
مسلما. قبل از به دنیا آمدن نویان یکی از مهمترین مسائل زندگی من خوابم بود، ولی بعد از تولد پسرم، به راحتی میتوانم از خوابم بزنم که به او برسم. یا اینکه حداقل شبی یکی دو تا فیلم میدیدم. ولی الان گاهی واقعا دلم برای فیلم دیدن و کتاب خواندن تنگ میشود. اما فکر میکنم این دورهای است که پسرم دارد میگذراند و دیگر تکرار نمیشود. فرض کنیم که من برای مدتی فیلم نبینم و کتاب نخوانم و ورزش نکنم. اینها بعدها قابل جبران هستند ولی اگر در زندگی فرزندم خلایي به وجود بیاید هیچ وقت قابل جبران نخواهد بود.
- این یعنی نویان همیشه اولویت اول است؟
معمولا بله، ولی اگر کاری را خیلی دوست داشته باشم انجامش میدهم. مثلا سال گذشته برای بازی در سریال گمشده راما قویدل یک هفته به شمال رفتم. سختم بود و دلم تنگ میشد اما فکر میکنم قرار نیست که یک سری از کارها را انجام ندهیم و بعد به بچهمان بگوییم من به خاطر تو فلان کار را انجام ندادم یا حتی نگوییم ولي در ذهنمان این باشد که به خاطر بچه این کار را انجام ندادهايم. مثل مادرهایی که به بچههایشان میگویند من با پدرت مشکل داشتم به خاطر تو زندگی کردم. خب میخواستی نکنی!
بازیگری من برای نویان عادی شده
- نویان میداند که مادرش بازیگر است؟
نه، چون از وقتی که خیلی کوچک بوده من را در تلویزیون دیده و همه چیز برایش عادی است. کلا خیلی تصوری از مشهور بودن ندارد. البته شناختن كه میشناسد ولی هنوز درک نمیکند. میگوید بریم سوپرمن، بتمن ببینیم، مامان نگاه نکنیم! اصولابچهها معمولا از زمانی که به مدرسه میروند و با هم سن و سالهایشان حرف میزنند متوجه مسائل این چنینی میشوند. الان میشناسد ولی خیلی درک نمیکند. حتی گاهی که عکس خودش را در مجلهها میبیند، میگوید این نویانه، ولی ظاهرا این عکسها برايش فرق چندانی با عکسهای آلبوم ندارد.
- با این حساب مردمی که در خیابان شما را میبینند و میشناسند برایش عجیب نیست؟
نه! فکر میکند همه مردم وقتی همدیگر را میبینند همینطور هیجانزده میشوند و با هم عکس میگیرند!
مامانرو بیشتر دوست داری یا...؟
- رابطه پسرتان با شما بهتر است یا آقای قاسمخانی؟
هردو. معمولا پدرها چون کمتر با بچهها هستند، شخصیت جذابتری محسوب میشوند. اما خب به هر حال بچهها بیشتر به مادرها وابسته هستند. نویان پدرش را خیلی دوست دارد، با هم بازی میکنند، فیلم میبینند و خلاصه تفریح میکنند. ولی وقتی پیمان سر کار میرود، نویان مشکلی ندارد. موقع رفتن من که میشود شیون و زاریاش به راه است.
- هیچ وقت پیش نمیآید که به خاطر کار کردن در بیرون از خانه، امور منزل یا مادر بودنتان تحت تاثیر قرار بگیرد؟
نه چندان، من واقعا سعیام را میکنم که چنین اتفاقی نیفتد. برای من مهم است که منزلم همیشه جای آرام و راحتی باشد که خودم، محراب و نویان در آن احساس آرامش کنیم. خودم غذا درست کنم یا خرید کنم و...
- نویان همان غذاهایی را میخورد که شما و آقای قاسمخانی میخورید؟
الان به سنی رسیده که همانها را بخورد. وقتی کوچکتر بود به خاطر ادویهها و نمک غذای خودمان، برایش جدا غذا میپختم. البته من کلا از آن دسته آدمهایی هستم که به شدت به سالم بودن غذا اهمیت میدهم، حتی برای خودمان. بنابراین که نویان غذای خودمان را بخورد چندان مشکلی ندارد. از نظر نوع غذا مشکلی نیست ولی همیشه دلم میخواسته که برای غذا خوردن و خواب پسرم ساعت خاصی وجود داشته باشد که متاسفانه به خاطر نوع کارم هیچ وقت نتوانستم این برنامهریزی را بکنم. همیشه یک چیزی این برنامهریزی را به هم میزند. مثلا وقتی سرکارم و دیر به خانه میآیم او بیدار میماند که من را ببیند. بنابراین صبح هم دیرتر بیدار میشود و هم وقت خوابش به هم میریزد و هم غذا خوردنش.
- یعنی دوست دارید همه چیز طبق برنامهریزی پیش برود؟
نشان میدهد که چطور باید با او برخورد کنی و این چطور ممکن است فرسنگها با برنامهریزی پدر و مادر متفاوت باشد. نه همه چیز.
به حرف بقیه گوش نمیکنم
- مدلی که شما تربیت شدید، همین جوری است که نویان را تربیت میکنید؟
مادر من بختیاری است، زنی که هنوز هم به شدت مادر است. حتی از نظر فیزیکی هم هنوز از من خیلی قد بلندتر و درشتتر است و من هیچ وقت از او بزرگتر نشدم! همیشه خانم خانه بوده است. آشپزی آنچنانی و مهمانداری و اینها برایش اصلاسخت نیست. مثلا یک دفعه تصمیم میگیرد ۴۰ تا غذا درست کند، ببرد برای کارگرهای پارک. این قدر آشپزی برایش آسان است، ولی من 3 تا مهمان هم که دارم به این فکر میکنم که چه کار کنم! مادر من به من یاد داده که به زندگی بقیه چشم نداشته باشم و حسادت نکنم. این چیزی است که دلم میخواهد به نویان هم یاد بدهم. مادرم آدم اهل سازشی است، با پدرم همه جا رفته، آلمان، شمال، تهران و با اینکه پدرم آنچنان پولدار نبوده همه جوره با او ساخته است و البته اینکه مادرم در مقایسه با من به خاطر خانهدار بودنش وقت بیشتری داشت که صرف ما کند.
- برای تربیت نویان از کسی هم کمک گرفتید؟
این یکی از سختترین قسمتهای مادر شدن است! از زمانی که باردار میشوی، هزاران نفر در صف ایستادهاند که توی بیتجربه را آگاه کنند. حتی کسانی که خودشان بچه ندارند! ولی من خیلی به حرف بقیه گوش نمیکنم و سعی میکنم رابطه خودم و پسرم بایدها و نبایدها را تعیین کند. مثلا من میدانم که نویان دوست ندارد جلوی بقیه با او دعوا کنم، پس این کار را نمیکنم. جدا از آن فکر میکنم اگر زمانی با او مشکلی پیدا کنم که نگرانم کند، حتما با یک متخصص روانشناس صحبت خواهم کرد. هرچند تا به حال چنین رفتاری از نویان سر نزده که من حس کنم خودم نمیتوانم از پس حل کردنش برآیم.
از زمانی که باردار بودم برای نویان نامه مینوشتم
- آقای قاسم خانی یک دختر از ازدواج قبلی دارند، با او هم رابطه مادر و دختری دارید؟
نه واقعا. نیروانا با مادرش زندگی میکند. رابطه ما رابطه دوستانه است. وقتی من باردار بودم، این قدر که او را دوست دارم به او گفتم برای بچه اسمی میگذارم که مثل اسم تو با «ن» شروع شود. من برایش مادر نیستم چون خودش یک مادر خیلی خوب دارد که همه زندگیاش را برای دخترش میگذارد، ولی من و نیروانا رابطهاي دوستانه همراه با احترام با هم داریم. نیروانا از آن بچههایی است که هیچ وقت پایش را حتی یک قدم از خط قرمز آن طرفتر نمیگذارد و به شدت دوست داشتنی است. بنابراین ما با هم رابطه دوستی داریم و من هم خیلی به او علاقه دارم.
- برای نویان عجیب نیست که چرا خواهرش با شما زندگی نمیکند؟
چرا خیلی. فکر میکند نیروانا وقتی پیش ما نیست مدرسه است. گاهی وقتها هم میگوید نیروانا گم شده. یک بار هم از او پرسید بابای تو کیه، نیروانا محراب را نشان داد وگفت این. نویان پرسید مامانت کیه؟ او هم گفت مامانم خونه مونه. نویان با هیجان من را نشان داد گفت نه مامان اینجاست! کلا این مسائل هنوز برایش قابل درک نیست و من هم اصراری برای اینکه به او بفهمانم ندارم. فکر میکنم زمان خودش همه چیز را در این رابطه حل میکند.
- کار خاص مادرانهای هست که فکر کنید فقط شما انجامش میدهيد؟
منحصر به فرد نه، ولی یک کاری که انجامش میدهم و دوستش دارم این است که از زمانی که باردار بودم، برای نویان نامه مینوشتم. وقتی فکر میکنم که چیزی وجود دارد که او باید بداند، برایش مینویسم. فکر میکنم این نامهها را وقتی ۱6-۱5 ساله شد به او بدهم.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)