در زمانی زندگی میکنیم که جدیدترین تکنولوژی، ما را قادر به مشاهده و اندازه گیری این میدانهای انرژی میسازد. تکنولوژی ما آنچه را که عرفا برای قرنها تعلیم میدادهاند اثبات میکند. ما میتوانیم هالهی انسانها را از طریق بینایی یا به روشهای دیگر درک و تفسیر کنیم.
هالههای ما همواره در حال تعامل با یکدیگر و محیط اطراف هستند. هر چه این تعامل طولانیتر یا کاملتر باشد، تأثیر آن بر هالهها بیشتر خواهد بود. به همین علت هالههای اعضای خانواده، دوستان قدیمی و زوجهای چندین ساله بسیار مشابه به نظر میرسد.
انرژی باقیمانده از تعاملهای هالهای بر اشیاء و مکانها نیز تأثیر میکند و این تأثیر بر آنها نقش میبندد. مثلاً توجه کنید که خانههای مختلف چه احساسات متفاوتی را در ما بر میانگیزند. هر خانهای بسته به اینکه چه کسانی در آن زندگی میکنند، هالهای مخصوص به خود دارد، و در هر خانه هر اتاقی بسته به اینکه چه کسی در آن زندگی میکند و میخوابد، احساس منحصر به فرد دارد. خانهای که بیشتر وقتها خالی از سکنه است، خالیتر از خانهای که سرشار از زندگی روزانه است به نظر میرسد، حتی اگر در حال حاضر در خانه دوم هیچ کس نباشد. چنین خانهای را با اتاق یک هتل مقایسه کنید.
چنین اتاقی به طور مداوم تحت تأثیر تعامل متغیر و سطحی انرژیهای متعدد و متفاوت است. ما باقی ماندهی انرژی خود را در همهی مکانها به جا میگذاریم. چیزهایی که ما با آنها تعامل بیشتر یا عمیقتری داریم (مانند لباسها، جواهرات، ماشین، تخت خواب، صندلی مورد علاقه، حیوان خانگی، یا اشیاء مورد علاقه) بیشتر و عمیقتر تحت تأثیر انرژیهای ما قرار میگیرند و این تأثیر بر آنها عمیقتر نقش میبندد. آنچه افراد در هنگام انجام سایکومتری (رواننگری و روانسنجی اشیاء) تفسیر میکنند، همین انرژی باقیمانده است. همچنین انرژی باقیمانده از حوادث بسیار سخت و دلخراش است که باعث میشود مکانی حالت “ روح زده ” پیدا کند، که نوعی پارگی در ساختار زمان و مکان، یا دریچهای به گذشته است.
ما نوعی آگاهی قبلی نسبت به هالههای دیگران داریم، اگرچه بیشتر این آگاهی در سطح ناخودآگاه شکل میگیرد. ما بر اثر مجاورت با بعضی افراد دچار احساس تخلیه و فقدان انرژی میشویم، در حالی که بعضی دیگر به ما انرژی میدهند. ما با بعضی افراد احساس سازگاری و هماهنگی میکنیم، در حالی که با بعضی دیگر احساس ناسازگاری داریم. هرگاه نوسان انرژی شخصی با ما مشابه یا یکسان باشد، نسبت به او احساس جاذبه میکنیم، اما با کسی که روی طول موجی کاملاً متفاوت است، راحت نیستیم. زبان ما انعکاس آگاهی ناخودآگاه ما از تعامل انرژی نهفته در پس این تجربهها است.
وقتی احساس میکنیم که کسی به ما نگاه میکند ، در واقع از انرژی او که با ما تعامل انجام میدهد آگاه میشویم. این پدیده برای یک روشنبین قابل دیدن است. یکی از اساتید متافیزیک نقل میکند که: من سالها پیش هنگامی که برای دیدن هالهها شروع به تمرین کرده بودم، نمونه جالبی از این پدیده را تجربه کردم. من منتظر یکی از دوستانم بودم تا با او در یک خانهی بزرگ اشتراکی که او با حدود یک دوجین دانشجوی دیگر در آن شریک بودند شام بخوریم. در حالی که با آرامش در آنجا نشسته بودم و اطراف را نگاه میکردم، متوجه مرد جوانی شدم که وارد اتاق ناهارخوری شد. او به دوست من نگاه کرد که رویش به سمتی دیگر بود و بشقابش را آماده میکرد. در این هنگام من رشتهای از انرژی به رنگ قرمز تیره را مشاهده کردم که از شبکهی خورشیدی آن مرد خارج شد، عرض اتاق را طی کرد و میدان انرژی دوست من را کاملاً احاطه کرد. همین که این رشته با هالهی او تماس پیدا کرد، او از حرکت باز ایستاد، سپس برگشت و مستقیماً به مرد نگاه کرد، در حالی که آثار رنجش در چهرهاش دیده میشد. در این لحظه رشتهی انرژی ناپدید شد. بعداً که من آنچه را دیده بودم به دوستم گفتم، او توضیح داد که آن مرد کسی بود که به شدت باعث ناراحتی او بود، زیرا همواره او را آزار میداد. در آن هنگام بود که من توانستم آنچه را که شاهد بودم آگاهانه جمع بندی کنم. آن مرد در حال خیال پردازی دربارهی دوست من بود، و من این خیال پردازی و واکنش دوستم را در سطح ناخودآگاه مشاهده کرده بودم. او به سادگی احساس کرده بود که کسی به او نگاه میکند و احساس ناراحتی کرده بود، در حالی که علت آن را آگاهانه نمیدانست، تا وقتی که برگشته، آن مرد را دیده بود.
همچنین او نقل میکند که: اولین هالهای که مشاهده کردم، هالهی یکی از استاتیدم در دانشگاه میشیگان بود. من برای دیدن هالهها سعی نکردم، بلکه این پدیده به صورت اتفاقی برایم رخ داد. من در حالی که خیلی خسته بودم در یک سالن کنفرانس بزرگ نشسته بودم، روبرویم چند نفر از دانشجویان ظاهراً در خوابی راحت بودند. من در حالت نیمه خلسه بودم، آرام و سبکبال. همچنان که توجهم بین درون و بیرون سرگردان بود، درخششی به رنگ زرد طلایی در اطراف سر استادم شروع به پدید آمدن کرد. هنگامی که او به طرف جلو به سوی میکروفون حرکت میکرد و در نور اتاق قرار میگرفت، دیدن این درخشش مشکلتر میشد، اما وقتی او به طرف عقب حرکت میکرد و از روشنایی خارج میشد درخشش باز پدیدار میشد. وقتی کمی تمرکز بینائیم را تغییر دادم، درخشش، روشنتر، بزرگتر و واضحتر شد. شگفت زده شده بودم.
من که آن زمان اطلاعات چندانی دربارهی هاله نداشتم، نمیدانستم که آیا آنچه میدیدم هاله بود یا نه. سپس شروع به نگاه کردن به اطراف سالن کم نور کردم، و از مشاهدهی هالههای اطراف سرهای دانشجویان متحیر شدم.
این تجربه را به این دلیل برای شما بازگو کردم که بعضی از اجزای کلیدی شرایط ایدهآل برای درک هالهها را مشخص میکند: 1-
من در حالت مدیتیشن (آرامش و سکوت کامل ذهن) قرار داشتم، و بسیاری از تجربههای جالب روحی و معنوی در حالت مدیتیشن کسب شدهاند. مدیتیشن تکنیک مهمی است که در تمام جهان برای تکامل روحی و معنوی تجویز میشود. هنگامی که شخص گفتگوی بی وقفهی ذهن آگاه را متوقف میکند، زمزمهها و انرژیهای ظریف قابل درک میشوند.
2- استاد، موضوع ادیان شرقی را تدریس میکرد. نکتهای که من در آن زمان به آن توجه نکرده بودم، این است که او بدون شک سالها وقت، صرف مدیتیشن و تمرین معنوی کرده بود. هر چه شخصی سالمتر و از لحاظ معنوی تکامل یافتهتر باشد، هالهی او بزرگتر و روشنتر خواهد بود. به همین دلیل است که تصویر مسیح، قدیسان و سایر افراد پارسا در طول تاریخ با هالههایی در اطراف سرشان نقاشی شده است. هالههای آنها چنان روشن بوده است که به آسانی توسط هنرمندان و احتمالاً همهی مردم درک میشده است. 3- من در آرامشی عمیق بودم. ذهن من خالی و آزاد بود و چشمانم روی نقطهی خاصی متمرکز نبودند. این حالت نیمه خلسه بسیار مهم است، مخصوصاً در هنگام یادگیری مشاهدهی هالهها. 4-
استاد من در حال صحبت برای گروه بزرگی از مردم بود. احساسی که یک شخص هنگام صحبت کردن در برابر یک جمعیت شنونده تجربه میکند (چه شادی بخش و چه وحشت زا) تا حدود زیادی از انرژی عظیم روحی / هالهای منشاء میگیرد، که از طرف جمعیت به واسطهی توجه آنها به طرف گوینده جریان پیدا میکند. این جریان انرژی، انرژی یا هالهی گوینده را به شدت تقویت میکند. آسان ترین هالهها برای دیدن، هاله افرادی است که در برابر یک گروه به تدریس، اجرای نقش یا صحبت مشغولند. اگر شخص در حال تدریس یک موضوع معنوی باشد مقدار انرژی قابل مشاهده، شگفت آور است. جالب ترین جلوههای هالهای را، من هنگام تماشای ورود انرژی متافیزیک به بدن یک مدیوم (فرد واسط بین زندگان و مردگان) مشاهده کردهام. من عملاً وقوع این پدیده را دیدهام (هر چند در این مورد کمی مشکوکم، زیرا تجربههای خود من در زمینهی ارتباط روحی، متفاوت بودهاند). من یک مدیوم را هم دیدهام که میگوید این پدیده عملاً رخ میدهد و او اطلاعات را از روحی خارج از بدن خود، یا از “ خود برتر ” خود دریافت میکند. مشاهدهی چنین حالتی خیره کننده است.
مآخذ: کتاب هاله نورانی ، تآلیف مطلب برازنده، انتشارات کوشامهر
Reference: Dr. Motaleb Barazandeh, Aura, Kushamehr publications, 1381
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)