پيش از خواب
پیش از خواب گوسفندان را نمیشمارم
یارانی را میشِمُرَم که تَرکشان گفتهاَم
صورتهاشان را به یاد میآورم
که یکایک در برابرم ورق میخورند
آنها را چون زخمها میشمارم ...
و خوابَم نمیبَرَد!
باقیِ شب را به والیوم میبخشم
و به خوابآورهای دیگر
از خود میپُرسم
یارانِ پیرارِ من
چگونه به گلّهی گوسفندان بَدَل شُدند
چندان که چشم فرو میبندم
آنان را چشم در راهِ خویش میبینم
و یک به یک میشمارشان
تا بلکه در خواب به خواب روم!
__________________
هفت شهر عشق را عطار گشت
او هنوز اندر خم یک کوچه است
وآن یکی اندر خمش گم گشته است
وآن دگر هم عاشق است و خودپرست
من در این حیرت سرا وا مانده ام
عاشق هستم ؟ واله هستم ؟ یا که مست ؟
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)