هيچ چيز تكرار نميشود

هیچ‌ چیز تکرار نمی‌شَوَد
و تکرار نخواهد شُد
به‌ همین‌ دلیل‌ ناشی‌ به‌ دنیا می‌آییم‌
و خام‌ می‌میریم‌
حتي اگر کودَن‌تَرین‌ شاگردِ مَکتَب‌ِ زندگی‌ بودیم‌ هَم‌
هیچ‌ زمستان‌ُ تابستانی‌ را
تکرار نمی‌کردیم‌
هیچ‌ روزی‌ تکرار نمی‌شَوَد
دو شَب‌ به‌ هَم‌ شبیه‌ نیستَند
دو بوسه‌ یکی‌ نیستَند
نگاه‌ِ قبلی‌ به‌ نگاه‌ِ بعدی‌ شبیه‌ نیست‌
دیروز وقتی‌ کسی‌ در حضورِ من‌ نام‌ِ تو را آورد
طوری‌ شُدَم‌ که‌ انگار
یک‌ گُل‌ِ رُز از پنجره‌ به‌ اتاقَم‌ افتاده‌ باشَد
امروز که‌ با هَمیم‌ از دیوار می‌پُرسَم‌ :
رُز ؟ رُز چه‌ شِکلی‌ دارَد ؟
رُز گُل‌ است‌ یا قُلوه‌ سنگ‌ْ ؟
اِی‌ ساعت‌ِ بَد هنگام‌
چرا با هراس‌ِ بی‌ دلیل‌ می‌آیی‌ ؟
هَستی‌! پَس‌ می‌گُذَری‌
زیبایی‌ در همین‌ است‌
هَر دو در آغوش‌ِ هَم‌ خندانیم‌ُ می‌کوشیم‌ آشتی‌ کنیم‌
گَر چه‌ با هَم‌ متفاوتیم‌
مثل‌ِ دو قطره‌ی‌ شبنم‌ !