بوریس پاسترناک و دکتر ژیواگو


بوریس پاسترناک، شاعر مشهور روسی فقط همین یک رمان را نوشت و با وجود این که انتشار آن در کشورش ممکن نشد، اما وی در 3 سال پایانی عمرش، انتشار این کتاب را ابتدا در ایتالیا دید و البته استقبالی را که سال بعد برایش جایزه نوبل ادبیات را همراه آورد. هر چند پاسترناک از ترس حکومت کمونیستی کشورش که با این اثر مخالف بودند، مجبور شد این جایزه را رد کند، اما شهرت این داستان عاشقانه و اجتماعی که بر مبنای مسائل تاریخی روسیه خلق شده بود، پس از ساخت یک فیلم سینمایی به کارگردانی دیوید لین عالمگیر شد. پاسترناک سال 1960 در حالی که 70 سال داشت درگذشت، این رمان ماندنی را بر مبنای تجربیات خودش به عنوان یک پزشک در جریان جنگ جهانی دوم نوشت.
این رمان 600 صفحه‌ای، داستان زندگی یوری آندریویچ ژیواگو است که در جنگ جهانی اول و در شرایطی که انقلاب کمونیستی هم در حال وقوع در روسیه است، تحصیلات پزشکی را تمام می‌کند. پس از سال‌هایی که خانواده او در آرامش سپری می‌کند، تصویرهای انقلاب 1917، گرسنگی و بعد جنگ داخلی فرا می‌رسد. ژیواگو ازدواج می‌کند و با همسرش به سیبری می‌گریزد. اما آنجا با لارا روبه‌رو می‌شود که قبلا او را در جریان جنگ دیده بود. او به صورت تصادفی مجبور به همراهی «سفید»ها می‌شود و در این فاصله هم همسرش و هم لارا را گم می‌کند.



پس از بازگشت او به مسکو می‌فهمد همسر و خانواده‌اش کشور را ترک کرده‌اند. نرسیدن این آدم‌ها به همدیگر بر بستر همه ماجراهای عجیبی که در وضعیت به هم ریخته پس از انقلاب و دگرگونی‌های عمیق ایجاد شده ـ که پاسترناک به آنها انتقاد دارد ـ آنقدر تاثیرگذار است که خواننده هیچ وقت آنها را فراموش نمی‌کند و البته مسئولان کشورش نیز تا زمان تغییر اوضاع در کشور شوروی و گلاسنوست، هیچ گاه او را نمی‌بخشند.