نگاهي به وضيعت معماري معاصر (پست مدرن)
عوامل گوناگوني بر روند پيشرفت جوامع بشري موثرند که از آن جمله ميتوان بهعواملي نظير: اقتصاد، جامعه شناسي، سياست، پيشرفتهاي علمي، فلسفه و... اشاره کردکه همگي اين عوامل بر دگرگونيهاي هنر و معماري نيز بسيار موثرند؛ اين تحولات درمعماري، آنگونه که چارلز جنکز (منتقد شهير معاصر)، از آن ياد مي کند با دوره مدرنآغاز مي شود و سپس با دو دوره پست مدرن و ليت مدرن پي گرفته مي شود.مدرنيسم درمعماري، پس از انقلاب صنعتي و از حدود سال 1920 م آغاز مي شود؛ بهلحاظشناختشناسانه معماران مدرن به يک سبک جهاني و شايد بتوان گفت به نوعي بي سبکيمعتقد بودند. در معماري مدرن فرم، ناشي از «عملکرد» است.
ساختمان حاصل از سبک درمعماري مدرن داراي صراحت بيان است، فرم انتزاعي و داراي خلوص و سادگي است. از آنجاکه معماري مدرن نفي کننده تاريخ است، لذا ضد هر گونه تزئينات، تمثيل و استعارهاياست که رجعتي به تاريخ قلمداد شود. در حقيقت معماري مدرن بر اساس اصالت برنامه شکلمي گيرد و در آن عملکرد، نقش مهمي را ايفا ميکند؛ بدين معني که سازماندهي فضاييپروژه تحت تاثير مستقيم اقتصاد قرار دارد و پروژه بر مبناي اقتصادي ترين وضيعتعناصر برنامه به وجود مي آيد و فرم، صورت اقتصادي طرح است! فرم، عنصري جبري است کهناشي از عملکرد و برنامه است و زيباييشناسي آن زيبايي ماشيني و منتج از فناورياست.پس از سال 1960م، دو گرايش جديد پست مدرن و ليت مدرن، رخ مينمايند، هر يکداراي گرايش هاي مجزايي هستند، حتي ادامه تفکرات اين سبکها تا سال هاي اخير همقابل پي گيري است. در انديشه معماران پست مدرن، سبک به صورت دوگانهاي به وجود ميآيد و داراي ظاهري عامه پسند و طرفدار عقايد جمع است. معماران اين دوره که ديگرمعماري مدرن را کارآمد و آرماني نمييابند، با رجعت به گذشته و تاريخ معماري،نشانههايي را از آنها در معماري خود مورد استفاده قرار ميدهند.در معماري پستمدرن نئوکلاسيک، برنامه طرد ميشود و فرم فارغ از برنامه شکل ميگيرد؛ در واقع اينفرمها هستند که مساله اصلي معماري را تعريف مي کنند. فرمهاي اسطورهاي وليبيزمان. اين معماري با برداشتهاي تاريخي و استفاده از الگوهاي کلاسيک نظيرتقارن، تعادل، تبديل کثرت به وحدت و... فرمهاي انتزاعي را خلق ميکند که برنامه وعملکرد در ادامه درون آن گنجانده ميشود. براي معمار پست مدرنيست عليالسويه است کهيک کتابخانه طراحي شود يا يک موزه، يک مدرسه يا يک کارخانه، او تصوير سازي کرده،تمثيلها و استعارات تاريخي را از متن موجود برداشت ميکند، به طرزي مملو ازتزيينات آلي و کاربردي، سپس در نهايت، عملکرد در قالب فرمال ريخته ميشود و شکلميگيرد، حتي به قيمت تغييراتي در برنامه!انديشه «ليتمدرن» معتقد به سادگيناخودآگاه است؛ «معمار ليتمدرن»، واقع بين است و معتقد به هر فرمي است که حاصلآيد. ساختمان حاصل از اين سبک داراي فرمي تنديس گونه است، فرمي رمزآلود با تکرارفوقالعاده و خلوص! اين بناها در عين سادگي، پيچيده هستند و داراي دوگانگي واشاراتي مبهم. معماران ليتمدرن همانند اسلاف خود با تمثيل و استعاره مخالف هستندليکن، طراحي آنها به گونهاي است که با ساختمان و سازه بهمانند تزئينات برخوردميشود؛ بناهاي اين سبک بسيار پرزرق و برق و تکنيکي است، قسمت اعظم زيباييشناسيآنها نتيجه زيبايي ماشين است البته با تعابيري نو از آن....در سالهاي اخيرگرايشهاي جديدي را در معماري شاهد هستيم که تقريبا همه آنها منتج از اين سه جريانعمده هستند که بعضي از آنها را ميتوان به طور مشخص به عنوان سبکي خاص نام ببريم؛مانند: اما تکثر طرز تفکرات حاکم بر معماري امروز جهان به حدي است که مي توان باتوجه يه انديشه، نحوه طراحي، گرايش و موضعگيري معماران نسبت به معماري، سبکي خاصرا براي هر معمار قائل شد، به طور مثال سبکي که براي معماري فرانک گري قايل هستيميا سبک معماري افرادي نظير آيزنمن و يا دانيل ليبسکيند کاملا متفاوت است و آنها رانميتوان در يک قالب گنجاند و در عين حال نمي توان نام يک سبک خاص را بر روي آنهاگذاشت بلکه هريک از آنها بر اساس انديشه و استراتژي خود داراي سبکي منحصر به خويشهستند. البته ممکن است سبک کاري آنها توسط افراد ديگري مورد استفاده و اقتباس قرارگيرد.در ايران نيز، عليالخصوص در دهه اخير، رويکردهايي خاص به معماري شکلگرفته است که در نگاهي عام ميتواند به صورت يک رستهبندي کلي، حضور و نوع نگاه بهمعماري را در بين گروههاي مختلف مطرح در کشور را طبقه بندي کرد؛ طبقهبندياينچنيني هرچند تا به حال شکل نگرفته (يا جدي گرفته نشده است!)، ولي کاملا در درکمعماري و ساخت و ساز معاصر ايران ميتواند راهگشا باشد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)