. تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. "اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثه اى تحتم و قطعیت ضرورى و قطعى خود را و همچنین تقدر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرما است و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود را و همچنین شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودى خود را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست. اما علل موجودات مادى ترکیبى از فاعل و ماده و شرایط و عدم موانع است که هر یک تاثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تاثیرها قالب وجودى خاصى را شکل مى دهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم موانع کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مى شود و معلول خود را ضرورت و وجود مى دهد که از آن در متون دینى به قضاى الهى تعبیر مى شود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگى هاى وجودى اش را مى سازد و در متون دینى از آن به قدر الهى تعبیر مى شود. پس این که مىگویند در شب قدر همه مقدرات تقدیر مى گردد، معنایش آن است که قالب معین و اندازه خاص هر پدیده روشن و اندازه گیرى مى شود. این اندازه گیرى حتمى نیست; زیرا در عالم طبیعت رخ مى دهد که جهان تغییر است و شرایط و موانعى خاص دارد. در این عالم، وجود اشیا تنها در صورتى قطعیت مى یابد که علت تامه شان موجود شود; یعنى تمام شرایط موجود و همه موانع مفقود گردد و فاعل نیز تاثیر بخشد.
با توجه به مقدمه فوق، رابطه شب قدر و تعیین سرنوشت بندگان و کردار اختیارى آن ها روشن مى شود. قدر یعنى پیوند و شکل گرفتن هر پدیده و هر حادثه با سلسله علل خود و در شب قدر این پیوند دقیقا اندازه گیرى مى گردد. اولا، براى امام هر زمان این پیوند معلوم و تفسیر مى شود; و ثانیا، رابطه این پدیده ها با علل خود روشن مى گردد. خداوند متعال چنان مقدر کرده است که بین اشیا رابطه اى خاص برقرار باشد; مثلا بین عزت و دفاع از کیان و ذلت و پذیرش ستم. هر کس از کیان خود دفاع کند، عزیز مى شود و هرکس تسلیم زور و ستم شود، ذلیل مى گردد. این تقدیر الهى است. یا بین طول عمر و رعایت بهداشت و ترک بعضى گناهان مثل قطع صله رحم و دادن صدقه رابطه بر قرار کرده و فرموده است: هر کس طول عمر مى خواهد باید در این قالب قرار گیرد. آن که این شرایط را مهیا کرد، طول عمر مى یابد و آن که در این امور کوتاهى کرد، عمرش کوتاه مى گردد. پس در افعال و کردار اختیارى بین عمل و نتیجه که همان تقدیر الهى است، رابطه مستقیم وجود دارد. انسان تا زنده است، جاده اى دو طرفه در برابرش قرار دارد: یا با حسن اختیار کمیل بن زیاد نخعى، که صاحب سر امیر مؤمنان - سلام الله علیه - مى گردد و یا با سوء اختیار حارث بن زیاد نخعى، قاتل فرزندان مسلم، مى شود. دو برادر از یک پدر و مادر، یکى سعید و دیگرى شقى. بین تقدیر الهى و اختیار آدمى هیچ منافاتى وجود ندارد، زیرا در سلسله علل و شرایط به ثمر رسیدن کار و ایجاد حادثه، اراده آدمى یکى از علل و اسباب است و قدر جانشین اراده و اختیار آدمى نمى شود تا همچون عروسک خیمه شب بازى جلوه کند. در کردار اختیارى، بین کردار و تقدیر رابطه مستقیم از نوع رابطه شرایط و معدات با معلول وجود دارد و در افعال اختیارى ما، یکى از عوامل و اسباب و علل، فعل اختیارى انسان است
دیدیم که جهان بر اساس نظم ریاضى برپا شده است و هر پدیده اى علت و سبب خاص دارد. ما به دلیل این که در بند زندگانى مادى محصوریم، از گذشته و حال و آینده بى خبریم و جریان حوادث و پدیده ها برایمان نامعلوم است و گرنه تقدیر الهى بى حساب و کتاب نیست و بر اساس نظمى خاص قرار دارد. آن که با حسن اختیار خود کردار نیک انجام دهد یا مخلصانه دعایى بخواند، نتیجه آن را در این جهان مى بیند و آن که بر اثر سوء اختیار گناهى مرتکب شود، نتیجه تلخ آن را مى چشد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)