به مناسبت روز ضربت خوردن امير المومنين (ع)
علي تا ابد نسخهاي بيبديل
جام جم آنلاين: شهادت مولاي متقيان حضرت امام علي (ع) رويدادي ويژه در ميان مناسبتهاي مذهبي ما شيعيان است. علي (ع) بزرگي است كه به جمع اضداد ميشناسندش. هم جاذبه دارد و هم دافعه، هم امام مهرباني است هم مرد جهاد، هم عارف است هم سياستمدار و هم حاكم جامعه اسلامي است، هم با دل چاه مدينه همراز.
براستي كيست اين انسان كاملي كه بر دوستدارانش حتي بيم افراط و غلو ميرود و مهرش بر دلها در شرق و غرب عالم در ميان مسلمان و مسيحي و شرقي و غربي اينچنين توفان به پا ميكند؟
علامه محمدتقي جعفري در كتابي با عنوان «فرازهايي از زندگي امام علي (ع)» با بياني ايجازگونه ولي مؤثر، به معرفي 5وجه اصلي از شخصيت امام علي (ع) ميپردازد. كتاب براساس همين وجوه شامل 5 فصل مجزا با اين عناوين گوياست: 1- علي وسياست 2- علي و جهاد 3- علي و نهجالبلاغه 4- علي و عرفان مثبت 5- علي و مساله مرگ. اين نوشتار به گزارش اجمالي همين پنج وجه محوري شخصيت امام علي (ع) با رجوع به مضامين مطرح شده در اين اثر ارزشمند ميپردازد.
علي و سياستميگويند علي سياستمدار نبوده كه بي هراس از جان خويش، شب هنگام در بستر پيامبر آرميده يا در صحنه نبرد، آب را به روي دشمنان خود نبسته تا پيروزي خود را بر ايشان از پيش تضمين كند يا به سپاهيانش فرمان پيش از جنگي داده با اين مضمون كه نبرد نكنند تا دشمن مبارزه را آغاز كند و اگر غلبه يافتند كسي را كه در حال فرار است تعقيب نكنند يا با كسي كه عاجز گشته و قادر به دفاع از خود نيست ستيزه نكنند. زخمداري را نكشند، زنها را ايذاء نكنند، اگرچه ايشان به خود سپاهيان يا روِسايشان ناسزا گويند...؛ ميگويند سياستمدار آن كسي است كه بتواند نفوذ خود را در اجتماع خود به طور اكمل تثبيت كند، در صورتي كه علي بن ابيطالب (ع) نتوانست پس از رحلت پيامبر اعظم در تمامي مسلمين نفوذ كند و ... نگارنده كتاب در جواب اين ايراد آخر مينويسد: «گويا مقصود اين مردم از نفوذ شخصيت اين است كه شمشيري در دست گرفته و افراد اجتماع را به هر جا كه دلش بخواهد مانند گوسفندان عاجز براند و در موقع احتياج به كشتارگاهشان كشيده و پوست آنها را كنده و روي تخت سياست خود بگستراند و آنگاه بر روي آن بنشيند و چشمها و دلها را خيره و وحشتزده نمايد چنانكه حجاج بن يوسف و امثال او انجام ميدادند.» وي سپس با يادآوري اينكه خود پيامبر اكرمص نيز نتوانست در آن مدت محدود حقايق و دستورات عاليه اسلام را چنان كه ميخواست در دلهاي همه مستحكم سازد، از اين هم قبل تر رفته و ابراهيم خليل (ع) را مثال ميآورد كه حتي خويشاوندان نزديكش هم تحت اطاعتش نبودهاند. ناگفته پيداست كه دليل اين امر تكيه جملگي انبياء و اولياء الهي بر آزادي و اختيار انسان براي پذيرش حق بوده و اين هدف مقدس، توجيه كننده وسيلههاي نامقدسي كه نامقدسان براي رسيدن به هدف، موجه وحتي مقدسشان ميپندارند نيست. اما در جواب اشكالهاي قبلي كه نابخردان بر سياست علي (ع) وارد دانستهاند همان يك جمله جاودانه امام علي (ع) كافي است كه فرمود: «لولا التقي لكنت ادهي الناس: اگر پرهيزگاري نبود، سياستمدارترين مردم بودم.»
علي و جهاددر اين بخش نگارنده بر آن است تا با توجه به اينكه «مساله جهاد در اسلام بيشك پديده خونريزي را به ياد ميآورد لذا بايد تا ميتوانيم اين سخن را كه اسلام در پيشبرد ايدهآل خود شمشير بر دست داشت به طور صحيح تفسير كنيم» به چند و چون مساله جهاد در اسلام و در پي آن نسبت علي (ع) با جهاد بپردازد. در اين راستا در كتاب مذكور يك سري مباحث تاريخي و نقلي مطرح ميشود كه در اينجا مجال ذكر آن نيست؛ اما در بخشي با اين عنوان كه «چرا حكومت اسلام خود را به تماميجوامع تحميل ميكرده است؟» براي مدعاي قطعيت عادلانه بودن حاكميت اسلام علاوه بر ذكر دلايلي از جامعيت و عدالت حاكم بر قوانين و احكام اسلامي مستنداتي نيز از تاريخ نويسان و متفكران غربي شاهد مثال آورده ميشود كه در اين جا به يك نمونه از آن اشاره ميكنيم: دكتر گوستاو لوبون در كتاب «تمدن اسلام و عرب» درباره جهاد در اسلام نوشته: «ما وقتي فتوحات مسلمين اول را بدقت ملاحظه نموده اسباب و علل كاميابي آنها را تحت نظر ميگيريم ميبينيم آنها درخصوص اشاعه مذهب از شمشير استفاده نكردهاند، زيرا آنها به اقوام مغلوبه در قبول مذهب هميشه آزادي ميدادند. اگر ملل مسيحي، دين فاتحين خود، يعني اعراب را قبول كرده و سختي زبان آنها را هم اختيار نمودند به اين علت بود كه آنها در مقابل حاكماني كه تا آن وقت زير شكنجه آنها بودند حكام جديد را عادلتر و منصفتر مشاهده نمودند بعلاوه مذهب ايشان را هم نسبت به مذهبي كه داشتند نزديكتر به حقيقت يافتند.»
هم جاذبه دارد و هم دافعه، هم امام مهرباني است هم مرد جهاد هم عارف است هم سياستمدار و هم حاكم جامعه اسلامي است هم با دل چاه مدينه همراز
اما نسبت علي (ع) با جهاد. حديث مفصل در اين باب را از اين مقايسه ظريف درخواهيم يافت. مقايسه اين واقعيت كه علي بن ابيطالب (ع) بيترديد سرباز شماره يك سپاه اسلام بوده و در تمام تواريخ آمده كه هرگز ديده نشده او در نبردي از يك تن يا از تمام سپاهيان دشمن از روي ترس رويگردان شود و اينكه فتوحات جهادي اسلام به استثناي جنگ تبوك همه به پرچمداري و فداكاري او بوده است، آري مقايسه اين واقعيت مسلم و مبرز با اين جمله علي (ع) حقايق بسياري را از شخصيت وي آشكار نميكند كه فرمود: «ولو اعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاكها علي ان اعصي الله في نمله` اسلبها جلب شعير ما فعلت: سوگند به خدا اگر تمام اقاليم هفتگانه زمين را با آنچه زير آن است به من دهند تا پوست جو را از دهان مورچه درآورم و خدا را اين چنين معصيت كنم، چنين نخواهم كرد.»
علي و نهجالبلاغهعلامه جعفري در اين فصل سخن را اينچنين كوبنده آغاز ميكند: «آن روز كه نهجالبلاغه علي بن ابيطالب (ع) بيطرفانه و با دقت رسيدگي شود، از تمامي مكتبهاي اجتماعي و اخلاقي و اقتصادي و فلسفي بينياز خواهيم شد.» فراموش نكنيم كه مرحوم علامه محمدتقي جعفري (ره) خود از شارحان بنام نهجالبلاغه است و ضمناً تحقيقات مبسوطي را نيز در علوم اجتماعي و اخلاقي و اقتصادي و فلسفي صورت داده و بر مبناي پشتوانه شناختي قابل اعتنايي چنين ادعايي ميكند. توصيف قابل توجه ديگري كه وي از نهجالبلاغه ارائه ميكند در ارتباط با همسويي «عقل و قلب» در اين كلام حكمت بار مانا است كه علامه از آن به هم مسير شدن عقل فطري و عقل عملي كه هماره در 2 جاده مختلف در روح انساني بودهاند، ياد ميكند. در باب نسبت علي (ع) با نهجالبلاغه شبهاتي نيز در اين فصل مطرح و پاسخ داده ميشود درباره اينكه آيا نهجالبلاغه قطعاً كلام امام است يا صرفا تقريرات جمعآورنده آن يعني سيد رضي است. علامه با رد قاطع اين دليل ابهامات بي اساس با تمثيل اديبانهاي به اين قبيل ترديدهاي نادرست اينگونه پايان ميدهد: «آري اگر آفتاب در نورپراكني خود احتياج به تصديق غرضورزها داشت بيش از ميليونها سال فضاي پهناور را وداع ميكرد و در گوشه مجهول و مبهمي ميخزيد.»
علي و عرفان مثبتعرفان مثبت در نگاه علامه عرفاني است كه در آن «جنبه مثبت روح منظور است يعني حقايقي كه به راهنمايي عقل و اشراقات قلبي به روح راه مييابد»، نيز عرفاني است كه «عظمت خدايي را با طبيعت پا در هوا هم سنخ نميداند، اوصاف عاليه و كمالاتي را ضروري نفوس ميداند كه از راه رهبران توحيد تبليغ شده است» و نيز «همه افراد بشري را قابل رسيدن به اوج كمالات روحي و مقامات معنوي ميداند.» به زعم ايشان، مجسمه عرفان مثبت، علي بن ابيطالب (ع) است كه او خود در كلام عارفانهاش اين چنين عرفاني مثبت را توصيف كرده است: «عقل را زنده گردانيده و نفس را ميكشد، موقعي كه اين رياضت را انجام داد حقايق بزرگ را مانند موي باريك احساس ميكند. در اين حال روشنايي لطيفي در قلب او ايجاد ميشود و با آن روشنايي، راه مستقيم خود را درمييابد. درهاي متعددي آن شخص را به در سلم و صفا رسانده و به منزلگه جاوداني ميرساند، پاهاي روح او با آرامش جسمي لغزش پيدا نميكند و بالاخره در قرارگاه امن و راحتي كه در نتيجه كار قلب و رهبري او حاصل شده، ثبات و آرامش مييابد.» (نهجالبلاغه)
علي و مساله مرگبحث مفصلي است در اين فصل كتاب درباره حرف و حديثهايي كه متفكران مختلف در موضوع پيش از مرگ، خود مرگ و پس از مرگ از ديرباز داشته و هم اكنون نيز دارند؛ ولي جان كلام يا به عبارتي نتيجهاي كه قرار است از همه آنها حاصل آيد را در اين بيت نغز و بيمانند مولوي بسادگي و روشني و شيوايي هرچه تمامتر ميتوان يافت:
مرگ هر يك اي پسر همرنگ اوست
پيش دشمن دشمن و بر دوست دوست
و چون امام والامقام اسلام، امير مؤمنان (ع) در زمره دوستترين دوستان عالم است پرواضح است كه مرگ نيز در نگاه او دوستي و سعادت و خوشبختي است. اينها جملات حيرتآور اين دوست (علي (ع)) درباره آن دوست (مرگ) است:
سوگند به يزدان پاك هيچ گونه پروايي ندارم، من به طرف مرگ حركت كنم يا مرگ به من وارد شود.
قسم به خداوند بزرگ، فرزند ابيطالب به مرگ مأنوس تر است از كودك شيرخوار به پستان مادر.
به خداي كعبه، رستگار شدم (و اين وقتي است كه ضربه جانكاهي كه رشته زندگياش را از هم ميگسيخت بر فرق مباركش اصابت كرد.)
و بالاخره علي(ع) هم اوست كه ماترياليستي به نام شبلي شميل اينچنين مست در كمال شخصيت بيتاي او ميگويد: «علي بن ابيطالب بزرگترين بزرگان، يگانه نسخهاي است كه نه شرق و نه غرب صورتي مطابق آن اصل ندارد، نه در گذشته و نه در امروز.»
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)