جان اشتاين بك در بيست و هفتم فوريه 1902 در كاليفرنياي ايالات متحده امريكا
چشم به جهان گشود. پدر وي خزانه دار بخشداري و مادرش اموزگار بود. وي
هنگامي كه به مدرسه مي رفت گاهي در كشتزارها نيز كار مي كرد و به علوم
دلبسته شد و در لابراتوارهاي محلي كاري يافت.

جان اشتاين بك به سال 1919 وارد دانشگاه شد اما همچنان به كار كردن در روستاها
رغبتي نداشت. وي به سال 1925 به انكه دانشنامه اي دريافت كرده باشد ، دانشگاه
را رها كرد و به نيويوركرفت. در اين شهر زماني خبرنگاري كرد و مدتي نيز از كار بنايي
و ناوه كشي نان مي خورد.

پس از دو سال به كاليفرنيا بازگشت و پاسباني خانه اي را پذيرفت. در اين كار وقت كافي
براي خواندن و نوشتن پيدا كرد. نحستين اثر چاپ شده خود را كه (( فنجان زرين )) نام دارد
را در اين هنگام نگاشت. اين كتاب به سال 1925 از چاپ بيرون امد ، پس از ان (( چراگاههاي اسمان ))
1932 (( به خدايي ناشناس )) 1933 (( تورتيلافلت )) 1935 (( در نبردي مشكوك )) 1937
كره اسب كهر 1937 (( خون نيرومندي دارند )) 1938 از وي چاپ شد. در سال 1937 به
اروپا رفت و كشورهاي اسكانديناوي و شوروي را ديدن كرد. پس از بازگشت وي نخستين
مجموعه داستانهاي كوتاهش به نام (( دره دراز )) 1938 چاپ شد. پس از ان (( خوشه هاي خشم )) 1935
(( دهكده از ياد رفته )) 1941 (( درياي كوتز )) 1941 (( ماه پنهان است )) 1942 (( بكم ها را بيفكنيد )) 1942
و داستان كوتاهي بنام (( چگونه اديت مك گيلدكدي با رابرت لوي استونس ديدار كرد )) 1943 از او
به چاپ رسيد. در تابستان 1943 به خبرنگاري روزنامه (( هرالدتريبون )) نيويورك عازم انگلستان شد
و صحنه هاي جنگ مديترانه شد. در پايان همان سال به ايالات متحده امريكا بازگشت و (( راسته كنسرو سازي ))
را در سال بعد نوشت و در 1945 چاپ كرد در 1947 (( اتوبوس راه را گم كرده )) و نيز (( مرواريد )) را
نوشت. در تابستان سال 1947 سفري به شوروي كرد و انچه را كه ديده بود در كتابي به چا1 رساند.

(( موشها و ادمها )) نخستين پيروزي اشتاين بك بود. روي اوردن مردم به اين كتاب سبب چاپ دوباره
كارهاي پيشين اين نويسنده شد. اشتاين بك در نامه هاي خود به دوستانش نوشته است كه با اين اثر خواسته
است ازمايشي كرده باشد كه ايا مي تواند نمايش نامه اي را طوري نوشت كه براي خواننده دلچسب باشد و ايا مي توان داستاني را طوري نوشت كه براي نمايش ان به تهيه نمايشنامه جداگانه نيازي نباشد.