99 تا 102
-چرا خانم اما ما هم پول دادیم جنس مردم رو بیمه کردیم.
محبوبه گفت:شما که پول بیمه رو از صاحب جنس گرفتید.
-درسته ما باید همه این هزینه ها رو بپردازیم.
-آقای محترم تا جایی که یادمه شوهرم یک محموله به اوکراین برد.درسته؟
-بله.
-و شما کرایه اون بار رو ندادین!
رییس شرکت که مرد حیله گری بنظر میرسید.گفت:اگر بار دوم رو سالم بدست صاحبش میرسوند اونوقت پول رو میدادیم.
محبوبه گفت:بار رفت و برگشت با هم فرق میکرد.شما خیال میکنین چون من زن هستم و سن کمی دارم براحتی میتونین منو مجاب کنین و پول خوبی از من بگیرین.اما اشتباه میکنین من تا حدی به قوانین شما واردم.یک زن عامی و بیسواد هم نیستم که تحت تاثیر چند کلمه تخصصی شغلی شما قرار بگیرم.شما برای باری که اینجا زده شد یک کارنه تیر صادر میکنین و برای بار برگشت که از اوکراین زده شده یکی دیگه صادر میشه.
-بله درسته اما ما پول هر دو را با هم به راننده هامون میدیم.این قرار بین ما و راننده هامون بود.یک قرار شفاهی.
-آقای محترم با من راجع به قانون حرف بزنین.قرارهای لفظی و شفاهی شما بمن ربطی نداره.
-خانم شما به این کارها وارد نیستین میخواهین پول زور بگیرین!
-آقا لطفا مودب باشین شما میخواهین از زیر وظیفه ای که دارین شونه خالی میکنین.
-به هر حال این قرار ماست.به هر جا هم که میخواهین شکایت کنین.ما شاهد زیاد داریم.
-بسیار خوب پس من از راه قانون وارد میشم.اما کاری رو که امکانش بود مسالمت آمیز حل کنیم .حالا توی پیچ و خم قانون افتاد.خدا نگهدار.
-خانم صبر کنین شما چقدر میخواهین؟
-آقای محترم من رشوه نمیخوام حق شوهر مرحومم رو میخوام.شما میگین بار و ماشین بیمه هستن و از منهم ادعای خسارت میکنین.
-بسیار خوب اگر ما از خسارت خودمون صرف نظر کنیم چی؟
-من بعد از تعطیلات عید میام خدمتتون به حساب و کتابها رسیدگی میکنیم.
محبوبه وقتی بخانه رسید رنگ به رو نداشت.بی بی گفت:مادرجون چی شده اینقدر حرص و جوش نخور.مریض میشی.تن اون خدا بیامرز هم توی گور میلرزه.
-منکه دوست ندارم ناراحت بشم اما بعضیها همینکه میبینن با یک زن طرف هستن میخوان از زیر وظیفه شون شونه خالی کنن.
تلفن زنگ زد و وقتی محبوبه میخواست گوشی را بردارد بی بی گفت:راستی محبوبه جون پسر خاله ات از صبح چند بار زنگ زد.
محبوب سر تکان داد و گوشی را برداشت:بله بفرمایید.
-سلام دختر خاله حالتون چطوره؟
-سلام جواد اقا شما و بهناز چطورین کوچولو خوبه؟
-متشکرم همه خوبیم غرض از مزاحمت اینکه میخواستم اگر وقت داشته باشین حضوری چند مطلب عرض کنم.
-خواهش میکنم تشریف بیارین...اصلا شام با بهناز جون بیاین خوشحال میشم.
-نه تنها میام کارم بیشتر از یکساعت طول نمیکشه.
-خواهش میکنم تشریف بیارین.
-ساعت 5 میام.
-بسیار خوب سلام برسونین.
بی بی پرسید:چی کارت داشت مادر؟
محبوبه رو به فائزه گفت:فائزه جون بیا اینجا رو کمی مرتب کنیم.بی بی شما و اقای جعفری هم بیاین.
-نه مادر شاید بخواد حرف خصوصی بزنه.
-نه بی بی ما حرف خصوصی نداریم.قرار بو پیگیر تریلی عباس باشه حتما خبری داره.
محبوبه تا ساعت 4 خوابید و پس از برخاستن و استحمام سرحال شد.فائزه شیرینی و میوه را بر روی میز چیده بود.رو به او گفت:فائزه تو هم لباستو عوض کن مهمون میاد مرتب باشی بهتره.
-چشم محبوب خانم.
از پنجره اتاق خود بی بی را هم صدا زد که به اتفاق آقای جعفری بیاید.نمیخواست در ذهن اطرافیان توهم ایجاد کند.او حالا زن جوان بیوه ای بود که چشمهای زیادی حرکات او را زیر نظر داشتند.
جواد سر ساعت 5 آمد.محبوبه چادرش را سر کرد و همراه جواد و آقای جعفری به اتاق پذیرایی رفت.فائزه چای آورد که با شیرینی صرف شد.محبوبه به جواد نگاه میکرد و منتظر بود شروع به حرف زدن کند.جواد ابتدا گفت:دختر خاله یک حرف میزنم جلوی حاج آقا و حاج خانم نه نگو...بفرمایین این پول قابل دار نیست برای عید لازمتون میشه.
محبوبه گفت:آقا جواد هنوز شکر خدا پول دارم.نیازی نیست خودتونو به زحمت بندازین.
-خواهش کردم قبول کنین.
-باور کنین احتیاج ندارم چشم...هر وقت به مشکلی برخوردم به شما میگم.
-در ضمن دختر خاله چلیس تریلی رو پیدا کرد.
-راست میگید؟چه خوب کجا بود؟
-ته دره توی جاده همدان.
-راست میگین؟!چرا ته دره؟
-گویا کسی اونو دزدیده از هول و هراسش شب متوجه علامت کنار جاده نمیشه و به ته دره سقوط میکنه.
-خود دزد چی شده؟
-حالش زیاد خوب نیست توی بیمارستان هالا احمر همدان بستریه.
-کی بوده؟
-یکی از شاگرد راننده ها.
-بار و تریلی چی؟
-خوشبختانه همه بار شمارش شده و تحویل انبار پلیس راه داده ان و چون شمش بوده خسارت چندانی ندیده اما تریلی خسارت دیده.
-حالا باید چکار کنیم؟
-هیچی شما به این مسایل کاری نداشته باش من و حاج حسین کارها را ردیف میکنیم.
-دست شما درد نکنه.
محبوبه هم ماجرای برخوردش با رییس شرکت حمل و نقل را تعریف کرد آقای جعفری گفت:خوب باباجون میگفتی منهم با تو میاومدم.
-نه حاج اقا باید خودم از پس مشکلاتم بر بیام.راستی آقا جواد بارها جایی هست که خطری نداشته باشد؟
-بله توی مقر پلیس راهه.نماینده قوه قضاییه و شرکت بیمه
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)