در عشق شکسته بسته دانی چونم
لب بسته و دل شکسته دانی چونم
تو مجلس می نشانده دانم چونی
من غرقهٔ خون نشسته دانی چونم
در عشق شکسته بسته دانی چونم
لب بسته و دل شکسته دانی چونم
تو مجلس می نشانده دانم چونی
من غرقهٔ خون نشسته دانی چونم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
چون پای غم ار ز مجلست بیرونم
از دست غمت چو می در آب و خونم
تو مجلس می نشانده دانم چونی
من غرقه خون نشسته دانی چونم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
بیآنکه بدی بجای آن مه کردم
یا هیچ گنه نعوذبالله کردم
از جرم نکرده توبه صد ره کردم
چون توبه قبول نیست کوته کردم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
کشتند مرا کز تو پاکنده شوم
غم نیست اگر بر درت افکنده شوم
تو چشمهٔ حیوانی و من ماهی خضر
هرگه که به تو باز رسم زنده شوم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دل دل طلبید از پی ره دلجویم
بدرود کنان کرد گذر در کویم
گفتم که ز راه راه و دل دل کم کن
بنگر که من آه آه و دل دل گویم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
خورشیدی و نیلوفر نازنده منم
تن غرقه به اشک در شکرخنده منم
رخ زرد و کبود تن سرافکنده منم
شب مرده ز غم، روز به تو زنده منم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
نونو غم آن راحت جان من دارم
جوجو جانی در این جهان من دارم
نازی که جهان بسوزد آن او دارد
آهی که فلک بدرد آن من دارم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
از حلقهٔ زلف تو سر افکندهترم
وز جرعهٔ جام پراکندهترم
گرچه ز شبه دل تو آزادتر است
از لعل نگین تو تو را بندهترم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
چون سایه اگر باز به کنجی تازم
همسایهٔ من سایه نبیند بازم
ور سایه ز من کم کند آن طنازم
از سایهٔ خود هم نفسی بر سازم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
غمخوار توام غمان من من دانم
خونخوار منی زیان من من دانم
تو ساز جفا داری و من سوز وفا
آن تو تو دانی، آن من من دانم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)