از کوی تو ای نگار زاری بردیم
آشفته دلی و بیقراری بردیم
ای مایهی شادمانی آخر ز درت
رفتیم و غمت به یادگاری بردیم
از کوی تو ای نگار زاری بردیم
آشفته دلی و بیقراری بردیم
ای مایهی شادمانی آخر ز درت
رفتیم و غمت به یادگاری بردیم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
کو زهر؟ که نام دوستکانیش نهم
کو تیغ که آب زندگانیش نهم
کو زخم؟ که حکم آسمانیش نهم
کو قتل که نزل آن جهانیش نهم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ز آن نوش کند زهره شراب سخنم
کز فرق فلک گذشت آب سخنم
درد سر شش ماهه به ناچیز شود
هرکس که به سر بزد گلاب سخنم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
در زان لب لعل نوش خوردت چینم
لاله همه ز آن رخ چو وردت چینم
دربوسه لبت گزیدهام دردت کرد
درمان دلم تویی که دردت چینم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ای پیش تو مهر و ماه و تیر و بهرام
بر جیس و زحل، زهره حمل ثور غلام
جوزا سرطان خوشه کمان شیرت رام
میزان، عقرب، دلو، بره حوت به دام
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ما ژنده سلب شدیم در خز نخزیم
جز خار نخائیم و بجز گز نگزیم
از لعل بتان شکر رامز نمزیم
رخسار به خون دختر رز نرزیم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
چون از چشم بتان فسون ساز کنم
میزیبد اگر دعوی اعجاز کنم
وقت است که از نگاه گرم ساقی
چون نشئه به بال باده پرواز کنم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
از عشق تو کشتهی شمشیر شوم
بیدردم اگر ز خواهشت سیر شوم
زان آمده در عشق مرا پای به درد
تا در سر کوی تو زمین گیر شوم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
در مدرسهها درس غلط فهمیدیم
از معنیها لفظ فقط فهمیدیم
بر دعوی غبن ما که خواهد خندید
هر سطری را ز یک نقط فهمیدیم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
اکنون که شب آمدبرود جانانم
گر خورشید است عادتش میدانم
دل چنگ همی زند به هر دم در من
کو را بگذاری تو برآید جانم
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)