صفحه 34 از 78 نخستنخست ... 2430313233343536373844 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 331 تا 340 , از مجموع 775

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #331
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بر دیده ره خیال بستی

    در سینه به جای جان نشستی

    وز غیرت آنکه دم برآرم

    در کام دلم نفس شکستی


    مرهم به قیامت است آن را

    کامروز به تیر غمزه خستی


    تا خون نگشادم از رگ جان

    تب‌های نیاز من نبستی


    از چاه غمم برآوریدی

    در نیمه‌ی ره رسن گسستی


    دیوانه کنی و پس گریزی

    هشیار نه‌ای مگر که مستی


    گر وصل توام دهد بلندی

    هجران تو آردم به پستی


    تو پای طرب فراخ می نه

    ما و غم عشق و تنگ‌دستی


    نگذاری اگر چنین که هستم

    و امانمت آنچنان که هستی


    خاقانی را نشایی ایراک

    خود بینی و خویشتن پرستی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #332
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عالم افروز بهارا که تویی

    لشکر آشوب سوارا که تویی

    هم شکوفه‌ی دل و هم میوه‌ی جان

    بوالعجب‌وار بهارا که تویی


    اژدها زلفی و جادو مژگان

    کافرا معجزه دارا که تویی


    تو شکار من و من کشته‌ی تو

    ناوک انداز شکارا که تویی


    کار برهم زده مردا که منم

    زلف درهم شده یارا که تویی


    زخم بگذاری و مرهم نکنی

    سنگ‌دل زخم گذارا که تویی


    کشتیم موی نیازرده به سحر

    ساحر نادره کارا که تویی


    سوختی سینه‌ی خاقانی را

    آتش انگیز نگارا که تویی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #333
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر زیر زلف بند او باد صبا جا یافتی

    صد یوسف گم گشته را در هر خمی وا یافتی

    گر تن مقیمستی برش بی‌پرده دیدی پیکرش

    در آتش جان پرورش باد مسیحا یافتی


    گر دل خطی بنگاشتی زلف و لبش پنداشتی

    هم عقد پروین داشتی هم طوق جوزا یافتی


    گر شانه در زلف آردی از شانه دلها باردی

    ور آینه برداردی آئینه جان‌ها یافتی


    گر دیده دیدی درگهش خونابه بگرفتی رهش

    بودی که روزی ناگهش ار خصم تنها یافتی


    در بار می در پای او، از دیده هم بالای او

    گر در جوار رای او دل صدر والا یافتی


    گر عاشقان محرمش کس عرض کردی بر غمش

    هر ذره را در عالمش خاقانی‌آسا یافتی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #334
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چه کردم کاستین بر من فشاندی

    مرا کشتی و پس دامن فشاندی

    جفا پل بود، بر عاشق شکستی

    وفا گل بود، بر دشمن فشاندی


    چو خورشید آمدی بر روزن دل

    برفتی خاک بر روزن فشاندی


    لبالب جام با دو نان کشید

    پیاپی جرعه‌ها بر من فشاندی


    مرا صد دام در هر سو نهادی

    هزاران دانه پیرامن فشاندی


    تو را باد است در سر خاصه اکنون

    که گرد مشک بر سوسن فشاندی


    تو هم ناورد خاقانی نه‌ای ز آنک

    سلاح مردمی از تن فشاندی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #335
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    جان از تنم برآید چون از درم درآئی

    لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی

    جان خود چه زهره دارد ای نور آشنایی

    کز خود برون نیاید آنجا که تو درآئی


    جانی که یافت از خم زلفین تو رهائی

    از کار بازماند همچون بت از خدائی


    بر زخم‌های جانم هم درد و هم دوائی

    در نیمه راه عقلم هم خوف و هم رجائی


    از پای پاسبانت بوسی کنم گدائی

    وانگاه سر برآرم کاین است پادشائی


    تب‌های هجر دارم شب‌ها بینوائی

    تب‌های من ببندی لب‌ها چو برگشائی


    گمراه گردم از خود تا تو رهم نمائی

    از من مرا چه خیزد اکنون که تو مرائی


    تو خود نهان نباشی کاندر نهان مائی

    خاقانی از تحیر پرسان که تو کجائی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #336
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر زمان بر جان من باری نهی

    وین دل غم‌خواره را خاری نهی

    بس کم آزار می‌نپندارم که تو

    مهر بر چون من کم‌آزاری نهی


    هر کجا برداری انگشت جفا

    زود بر حرف وفاداری نهی


    هیچت افتد کاین دل دیوانه را

    از سر رغبت سر و کاری نهی


    پای اگر در کار من ننهی به وصل

    دست شفقت بر سرم باری نهی


    ور ببخشی بوسه‌ی آخر به لطف

    مرهمی بر جان افگاری نهی


    کار خاقانی بسازی زین قدر

    کار او را نام بی‌کاری نهی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #337
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیدی که هیچگونه مراعات من نکردی

    در کار من قدم ننهادی به پای‌مردی

    زنگار غم فشاندی بر جانم و ندیدی

    کز چرخ لاجوردی دل هست لاجوردی


    روز سیاه کردی روزی ز روی حرمت

    در روی تو نگفتم آخر که تو چه کردی


    تا خون من چو آب نخوردی به نوک غمزه

    در جستجوی کشتن من آب وانخوردی


    گفتی که در نوردم یک‌باره فرش صحبت

    فرش نگستریده ندانم که چون نوردی


    پنداشتم که هستی درمان سینه‌ی من

    پندار من غلط شد درمان نه‌ای، که دردی


    خاقانی آن توست مکن غارت دل او

    کز خانه صید کردن دانی که نیست مردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #338
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ز بدخوئی دمی خو وانکردی

    مراعاتی بجای ما نکردی

    بر آن خوی نخستینی که بودی

    از آن یک‌ذره کمتر وانکردی


    بجای من که بر عهد تو ماندم

    ز بدعهدی چه ماندت تا نکردی


    مگر لطفی که از تو چشم دارم

    در آن عالم کنی، کاینجا نکردی


    کجا یک وعده‌ام دادی که در پی

    هزار امروز را فردا نکردی


    پی یک بوسه گرد پایه‌ی حوض

    بسی گشتم، تو دل دریا نکردی


    شنیدی حال خاقانی که چون است

    ولی بر خویشتن پیدا نکردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #339
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کاشکی جز تو کسی داشتمی

    یا به تو دسترسی داشتمی

    یا در این غم که مرا هر دم هست

    هم‌دم خویش کسی داشتمی


    کی غمم بودی اگر در غم تو

    نفسی، هم‌نفسی داشتمی


    گر لبت آن منستی ز جهان

    کافرم گر هوس داشتمی


    خوان عیسی بر من وانگه من

    باک هر خرمگسی داشتمی


    سر و زر ریختمی در پایت

    گر از این دست، بسی داشتمی


    گرنه عشق تو بدی لعب فلک

    هر رخی را فرسی داشتمی


    گرنه خاقانی خاک تو شدی

    کی جهان را به خسی داشتمی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #340
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    درآ کز یک نظر جان تازه کردی

    بسا عشق کهن کان تازه کردی

    چو می در جان نشین تا غم نشانی

    که چون می مجلس جان تازه کردی


    می چون بوستان افروز ده زانک

    سفال دل چو ریحان تازه کردی


    خیالت در برم باغ طرب داشت

    رسیدی ز آب حیوان تازه کردی


    ز برق خنده‌های سر به مهرت

    به مجلس بوسه باران تازه کردی


    قیامت‌هاست در زلف تو پنهان

    قیامت را به پنهان تازه کردی


    به سیمین تخته و مشکین ده آیت

    دبیران را دبستان تازه کردی


    به جزعین پرده‌ی قیری عروسان

    امیران را شبستان تازه کردی


    شبانگه آفتاب آوردی از رخ

    مرا عهد سلیمان تازه کردی


    سلیمانم نه خاقانی که جانم

    بدان داودی الحان تازه کردی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 34 از 78 نخستنخست ... 2430313233343536373844 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/