صفحه 31 از 78 نخستنخست ... 2127282930313233343541 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 301 تا 310 , از مجموع 775

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #301
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای دل به جفات جان نهاده

    جان پیش‌کشت جهان نهاده

    شهری همه ز آهنین دل تو

    قفلی زده بر دهان نهاده


    بر طرف لب تو جان عیسی

    از نیل و بقم دکان نهاده


    از کوی سوار چون برآئی

    شب‌پوش بر ابروان نهاده


    ترکان کمین غمزه‌ی تو

    یاسج همه بر کمان نهاده


    تو عاشق صید و تیغ بر کف

    عشاق تو دل بر آن نهاده


    من پیش تو بر زمین نهم سر

    کای پای بر آسمان نهاده


    اسب از در من مران و مگذر

    هان نعل بهات جان نهاده


    خاقانی را در آتش عشق

    نعل هوس از نهان نهاده

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #302
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای زیر نقاب مه نموده

    ماه من و عید شهر بوده

    از مقنعه ماه غبغب تو

    صد ماه مقنعم نموده


    باد سر زلفت از سر آغوش

    دستار سر سران ربوده


    دردانه‌ی عقد عنبرینت

    خونین صدف از دلم گشوده


    توسوده به پای غم دلم را

    من آتش غم به دست سوده


    از شورش آه من همه شب

    با دام تو دوش ناغنوده


    وز ناله‌ی زیور تو تا روز

    من ناله‌ی خویش ناشنوده


    ای طعنه زده به دیگرانم

    در کاهش جان من فزوده


    خاقانی اسیر دیگران نیست

    هم عشقت و گرگ آزموده

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #303
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای چشم پر خمارت دلها فگار کرده

    وی زلف مشک‌بارت جان‌ها شکار کرده

    از روی همچو حورت صحرا چو خلد گشته

    وز آه عاشقانت دریا بخار کرده


    یک وعده در دو ماهم داده که می‌بیایم

    چاکر به انتظارت دو چشم چار کرده


    مژگان پر ز کینت در غم فکنده دل را

    لب‌های شکرینت غم خوش‌گوار کرده


    زان زلف اژدهاوش نیشی زده چو کژدم

    هرگز که دید کژدم بر شکل مار کرده


    دل را کمند زلفت از من کشان ببرده

    در پیچ عنبرینت آن را فسار کرده


    از سینه و دو دیده رفت این دل رمیده

    در زلف بی‌قرارت شب‌ها قرار کرده


    پشت در تو هر شب خاقانی از هوایت

    دو چشم نرگسین را خونابه بار کرده

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #304
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    درا تا سیل بنشانم ز دیده

    گهر در پایت افشانم ز دیده

    بیا از گرد ره در دیده بنشین

    که گرد راه بنشانم ز دیده


    مگر دان سر ز من تا خون چشمم

    سوی دل باز گردانم ز دیده


    چنان بر دیده بندم نقش رویت

    که نقش خلد برخوانم ز دیده


    گه از بازوی و ران سازم کنارت

    گهی بازوی خون رانم ز دیده


    چو آئی سوی خاقانی دم نزع

    به دید تو دود جانم ز دیده

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #305
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ماه نو و صبح بین پیاله و باده

    عکس شباهنگ بر پیاله فتاده


    روز به شب کرده‌ای به تیرگی حال

    شب به سحر کن به روشنائی باده


    از پی آن تا حصار غم بگشائی

    جام سوار آمدو قنینه پیاده


    جعد نشان بر جبین ساده و بنشین

    زخمه برآور که نیک جعدی و ساده


    تشنه‌ی عیشی جز از مغان مستان آب

    کاب مغان است داد عیش تو داده


    بیش ز بازار می مخر که به بازار

    هیچ میی نیست آب برننهاده


    زر به بهای می جوینه مکن گم

    آتش بسته مده به آب گشاده


    می که دهی صاف ده چو آتش موسی

    زو دم خاقانی آب خضر به زاده

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #306
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از زلف هر کجا گرهی برگشاده‌ای

    بر هر دلی هزار گره برنهاده‌ای

    در روی من ز غمزه کمان‌ها کشیده‌ای

    بر جان من ز طره کمین‌ها گشاده‌ای


    بر هرچه در زمانه سواری به نیکوئی

    الا بر وفا و مهر کز این دو پیاده‌ای


    گفتی جفا نه کار من است ای سلیم دل

    تو خود ز مادر از پی این کار زاده‌ای


    دیدی که دل چگونه ز من در ربوده‌ای

    پنداشتی که بر سر گنج اوفتاده‌ای


    گفتی که روز سختی فریاد تو رسم

    سخت است کار بهر چه روز ایستاده‌ای


    خاقانی از جهان به پناه تو درگریخت

    او را به دست خصم چرا باز داده‌ای

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #307
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روی درکش ز دهر دشمن روی

    پشت برکن به چرخ کافر خوی

    مردمی از نهاد کس مطلب

    خرمی از مزاج دهر مجوی


    با بلاها بساز و تن در ده

    کز سلامت نه رنگ ماند و نه بوی


    دود وحشت گرفت چهره‌ی عمر

    آب دیده بریز و پاک بشوی


    اهل خواهی ز اهل عصر ببر

    انس خواهی میان انس مپوی


    چند ازین یوسفان گرگ صفت

    چند ازین دوستان دشمن روی


    دل خاقانی از جهان بگسست

    باز شد رب لاتذرنی گوی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #308
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی

    خود را به آستان عدم باز بستمی

    گر راه بر دمی سوی این خیمه‌ی کبود

    آنگه نشستمی که طنابش گسستمی


    ور دست من به چرخ رسیدی چنان که آه

    بند و طلسم او همه درهم شکستمی


    گر ناوک سحرگه من کارگر شدی

    شک نیستی که گرده‌ی گردون بخستمی


    این کارهای من که گره در گره شده است

    بگشادمی یکایک اگر چیره دستمی


    جستم میان خلق سلامت نیافتم

    ور بوی بردمی به کران چون نشستمی


    امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند

    من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی


    از آسمان بیافتمی هر سعادتی

    گر زین نحوس خانه‌ی شروان بجستمی


    خائیده‌ی دهان جهانم چو نیشکر

    ای کاش نیشکر نیمی من کبستمی


    خاقانی گهر سخنم ور نبودمی

    از جورهای بد گهران باز رستمی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #309
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غم بنیاد آب و گل چه خوری

    دم گردون مستحل چه خوری

    افسر عقل بایدت بر سر

    از سر آز خون دل چه خوری


    روی صافیت باید آینه‌وار

    همچون دندان شانه گل چه خوری


    سایه پرورد شد دل تو چو گل

    غم پرورده‌ی چگل چه خوری


    قطره‌ای خون نماند در رگ عمر

    نشتر غمزه‌ی قزل چه خوری


    معتدل نیست آب و خاک تنت

    انده قد معتدل چه خوری


    جام جم خاص توست خاقانی

    دردی دهر دل گسل چه خوری


    دم نوشین عیسوی داری

    زهر زراق مفتعل چه خوری

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #310
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روز دانش به ازین بایستی

    آسمان مرد گزین بایستی

    رفته چون رفت طلب نتوان کرد

    چشم ناآمده بین بایستی


    پیش‌گاه ستم عالم را

    داور پیش نشین بایستی


    کیسه‌ی عمر سپردیم به دهر

    دهر غدار امین بایستی


    گر به اندازه‌ی همت طلبم

    فلکم زیر نگین بایستی


    سایه‌ای ماند ز من، من غلطم

    هستی سایه یقین بایستی


    ناله گر سوی فلک رفت رواست

    سایه باری به زمین بایستی


    نیست صیادی و عالم پر صید

    صید را شیر عرین بایستی


    کار خاقانی هم به بتر است

    کار گیتی به از این بایستی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 31 از 78 نخستنخست ... 2127282930313233343541 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/