صفحه 29 از 78 نخستنخست ... 1925262728293031323339 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 281 تا 290 , از مجموع 775

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #281
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    درد دل گویم از نهان بشنو

    راز، بی‌زحمت زبان بشنو

    جوش دریای غصه باور کن

    موج خون بنگر و فغان بشنو


    بر کنار دو جوی دیده‌ی من

    بانگ دولاب آسمان بشنو


    لرزه‌ی برق در سحاب دل است

    ناله‌ی رعد ز امتحان بشنو


    پیش کوه ار غمان من گویی

    کوه را بانگ الامان بشنو


    چون بخندد عدو ز گریه‌ی من

    دل به خشمم کند که هان بشنو


    تندرستی ورای سلطانی است

    از دو تن پرس و شرح آن بشنو


    یا ز دربان تن‌درست بپرس

    یا ز سلطان ناتوان بشنو


    حال شب‌های هجر خاقانی

    چون بخواهی ز این و آن بشنو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #282
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آخر چه خون کرد این دلم کامد به ناخن خون او

    هم ناخنی کمتر نگشت اندوه روز افزون او

    دل خاک آن خون خواره شد تا آب او یک‌باره شد

    صیدی کزو آواره شد خاکش بهست از خون او


    از جور او خون شد دلم وز دست بیرون شد دلم

    در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون او


    کردم حسابش جو به جو در دستخون دیدم گرو

    جوجو شد از غم نو به نو بی‌روی گندم‌گون او


    پیرامن کویش به شب خصمان خاقانی طلب

    هرجا که گنج است ای عجب ماری است پیرامون او

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #283
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تو چه دانی که من از وفا چه نمودم به جای تو

    علم الله که جان من چه کشید از جفای تو

    گذری کن به کوی من، نظری کن به سوی من

    بنگر تا به روی من چه رسید از برای تو


    ز غمت گرچه خسته‌ام، کمر مهر بسته‌ام

    دل از آن بر گسسته‌ام که گذارم وفای تو


    دلت از مهر گشته شد غمم از حد گذشته شد

    چکنم چون نوشته شد به سرم بر قضای تو


    چو جهانی به خاصیت تو و وصل تو عاریت

    نزند لاف عافیت دل کس در بلای تو


    نیت آن همی کنم که تو را جان فدی کنم

    به جهان این ندی کنم که سرم با دو پای تو


    همه رنجی به سر برم چو به کوی تو بگذرم

    همه خشمی فرو خورم چو ببینم رضای تو


    تن اگر زیان کند لب تو کار جان کند

    دل خاقانی آن کند که بود حکم و رای تو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #284
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سینه پر آتشم چو میغ از تو

    چهره‌ی پر گوهرم چو تیغ از تو

    روز عمرم بدی که چون

    حاصلی نیست جز دریغ از تو


    ماتم عمر رفته خواهم داشت

    زان سیه جامه‌ام چو میغ از تو


    رصد عشق تو جهان بگرفت

    چون تمنا کنم دریغ از تو


    وه چه سنگی که خون خاقانی

    ریختی نامده دریغ از تو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #285
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شد آبروی عاشقان از خوی آتش‌ناک تو

    بنشین و بنشان باد خویش ای جان عاشق خاک تو

    بس کن ز شور انگیختن وز خون ناحق ریختن

    کز بس شکار آویختن فرسوده شد فتراک تو


    ای قدر ایمان کم شده زان زلف سر درهم شده

    وی قد خوبان خم شده پیش قد چالاک تو


    بردی دل من ناگهان کردی به زلف اندر نهان

    روزی نگفتی کای فلان اینک دل غم‌ناک تو


    ای اسب هجر انگیخته نوشم به زهر آمیخته

    روزم به شب بگریخته زان غمزه‌ی بی‌باک تو


    مرغان و ماهی در وطن آسوده‌اند الا که من

    بر من جهانی مرد و زن بخشوده‌اند الا که تو


    دل گم شد از من بی‌سبب برکن چراغ و دل طلب

    چون یافتی بگشای لب کاینک دل صد چاک تو


    دل خستگان را بی‌طلب تریاک‌ها بخشی ز لب

    محروم چون ماند ای عجب خاقانی از تریاک تو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #286
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گرچه جانی از نظر پنهان مشو

    رحم کن در خون جان ای جان مشو

    پرده‌ی رازم دریدی آشکار

    وعده‌های کژ مده پنهان مشو


    گر به جان فرمان دهی فرمان برم

    آمدی ناخوانده بی‌فرمان مشو


    از بن دندان به دندان مزد تو

    جان دهم جای دگر مهمان مشو


    گر بپیچم در کمند زلف تو

    چون کمند از شرم، رخ پیچان مشو


    خون خوری ترکانه کاین از دوستی است

    خون مخور، ترکی مکن، تازان مشو


    کشتیم پس خویشتن نادان کنی

    این همه دانا مکش، نادان مشو


    چون غلام توست خاقانی تو نیز

    جز غلام خسرو ایران مشو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #287
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چه کرده‌ام بجای تو که نیستم سزای تو

    نه از هوای دلبران بری شدم برای تو

    مده به خود رضای آن که بد کنی بجای آن

    که با تو داشت رای آن که نگذرد ز رای تو


    دل من از جفای خود ممال زیر پای خود

    که بدکنی بجای خود که اندر اوست جای تو


    مکن خراب سینه‌ام، که من نه مرد کینه‌ام

    ز مهر تو بری نه‌ام، به جان کشم جفای تو


    مرا دلی است پر زخون ببند زلف تو درون

    پناه می‌برم کنون به لعل جان‌فزای تو


    مرا ز دل خبر رسد، ز راحتم اثر رسد

    سحرگهی که در رسد نسیم دل‌گشای تو


    رخ و سرشک من نگر که کرده‌ای چو سیم و زر

    تبارک الله ای پسر قوی است کیمیای تو


    نه افضلم تو خوانده‌ای، به بزم خود نشانده‌ای

    کنون ز پیش رانده‌ای، تو دانی و خدای تو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #288
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پشت پایی زد خرد را روی تو

    رنگ هستی داد جان را بوی تو

    گشته چون من کشته‌ای زنار دار

    جان عیسی در صلیب موی تو


    از پی خون‌ریز جان خاکیان

    شهربندی شد فلک در کوی تو


    دیده کافوری و جان قیری کند

    در سیه‌کاری سپیدی خوی تو


    از دلت ترسم به گاه صلح از آنک

    سر به شکر می‌برد جادوی تو


    بنده‌ی دندان خویشم کو به گاز

    نقش یاسین کرد بر بازوی تو


    دربدر هر ماه چون گردد قمر

    دیده شاید آن هلال ابروی تو


    آهوی تاتار را سازد اسیر

    چشم جادوخیز و عنبر موی تو


    جان خاقانی تو داری اینت صید

    چرب پهلویی هم از پهلوی تو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #289
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در عشق داستانم و بر تو به نیم جو

    بازیچه‌ی جهانم و بر تو به نیم جو

    گه‌گه شده است صبرم و بر تو به نیم گه

    جوجو شداست جانم و بر تو به نیم جو


    بر طارم وصالت نارفته دست هجر

    بشکست نردبانم و بر تو به نیم جو


    هر لحظه زیر پای سگ پاسبان تو

    صد جان همی فشانم و بر تو به نیم جو


    خصمان من به حضرت تو خاصگی و من

    موقوف آستانم و بر تو به نیم جو


    سوزی چنان که دانی جان مرا و من

    سازم چنان که دانم و بر تو به نیم جو


    خاقانی ار نماند با تو به یک پشیز

    من نیز اگر نمانم بر تو به نیم جو

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #290
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بسته‌ی زلف اوست دل، ای دل از آن کیست او

    خسته‌ی چشم اوست جان، مرهم جان کیست او

    شهری دل در آستین، بر درش آستان نشین

    اینت مسیح راستین درد نشان کیست او


    شیفتگان یکان یکان مست لبش زمان زمان

    او رود از نهان نهان گنج روان کیست او


    کشت مرا دلش به کین هست لبش گوا بر این

    خامشی گواه بین غنچه دهان کیست او


    خلق چنان برند ظن کوست به جمله زان من

    من شده مست این سخن تا خود از آن کیست او


    سینه‌ی خاقنی و غم، تا نزند ز وصل دم

    دعوی عشق و وصل هم، تا ز سگان کیست او

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 29 از 78 نخستنخست ... 1925262728293031323339 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/