صفحه 28 از 78 نخستنخست ... 1824252627282930313238 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 271 تا 280 , از مجموع 775

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #271
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من

    گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من

    من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم

    پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من


    رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی

    خون من خورد و ندید از دوستی در روی من


    بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان

    کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من


    ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه

    من که باشم تا کمان او کشد بازوی من


    تا ز دستم رفت و هم‌زانوی نااهلان نشست

    شد کبود از شانه‌ی دست آینه‌ی زانوی من


    بوی وصلش آرزو می‌کردم او دریافت گفت

    از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #272
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از عشق دوست بین که چه آمد به روی من

    کز غم مرا بکشت و نیازرد موی من


    از عشق یار روی ندارم که دم زنم

    کز عشق روی او چه غم آمد به روی من


    باری کبوترا تو ز من نامه‌ای ببر

    نزدیک یار و پاسخش آور به سوی من


    درد دلم ببین که دلم وصل جوی اوست

    آه ای کبوتر از دل سیمرغ جوی من


    زنهار تا به برج دگر کس بنگذری

    برجت سرای من به و صحرات کوی من


    گستاخ برمپر که مبادا که ناگهی

    شاهین بود نشانده به راهت عدوی من


    بر پای بندمت زر چهره که حاسدان

    بی‌رنگ زر رها نکنندت به بوی من


    خاقانی است جوجو در آرزوی او

    او خود به نیم جو نکند آرزوی من

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #273
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای باد بوی یوسف دلها به ما رسان

    یک نوبر از نهال دل ما به ما رسان

    از زلف او چو بر سر زلفش گذر کنی

    پنهان بدزد موئی و پیدا به ما رسان


    با خویشتن ببر دل ما کز سگان اوست

    امشب به داغ او کن و فردا به ما رسان


    گر آفتاب زردی از آن سو گذشته‌ای

    پیغام آن ستاره‌ی رعنا به ما رسان


    ای نازنین کبوتر از اینجاست برج تو

    گر هیچ نامه آری از آنجا به ما رسان


    ای هدهد سحر گهی از دوست نامه‌ای

    بستان ببند بر سر و عمدا به ما رسان


    با دوست خلوه کن دو بدو و آنچه گفته‌ایم

    یک یک بگوی و پاسخ آن را به ما رسان


    ما را مراد ازین همه یا رب وصال اوست

    یارب مراد یارب ما را به ما رسان


    خاقانی‌ایم سوخته‌ی عشق وامقی

    عذرا نسیمی از بر عذرا به ما رسان

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #274
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بر سر بازار عشق آزاد نتوان آمدن

    بنده باید بودن و در بیع جانان آمدن

    از عتاب دوستان چون سایه نتوان در رمید

    جان فشاندن باید و چون سایه بیجان آمدن


    عشقبازان را برای سر بریدن سنت است

    بر سر نطع ملامت پای‌کوبان آمدن


    نیم شب پنهان به کوی دوست گم نامان شوند

    شهره‌نامان را مسلم نیست پنهان آمدن


    بر سر گنج آن شود کو پی به تاریکی برد

    مشعله برکرده سوی گنج نتوان آمدن


    جان در این ره نعل کفش آمد بیندازش ز پای

    کی توان با نعل پیش تخت سلطان آمدن


    گرچه تنگ است ای پسر با پر نگنجد هیچ مرغ

    بال و پر بگذار تا بتوانی آسان آمدن


    شرط خاقانی است از کفر آشکارا دم زدن

    پس نهان از خاکیان در خون ایمان آمدن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #275
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای لعل تو پرده‌دار پروین

    وای زلف تو سایبان نسرین

    چشم تو ز نیم زهر غمزه

    خون کرد هزار جان شیرین


    صد عیسی دردمند را بیش

    در سایه‌ی زلف کرده بالین


    از چشم بد ایمنی که دارد

    دندان و لب تو شکل یاسین


    آهسته‌تر ای سوار چالاک

    بر دیده‌ی ما متاز چندین


    حقی که نه از وفاست بگذار

    راهی که نه از صفاست مگزین


    آن کز تف عشق توست در تب

    جویان ز لب تو مهر تسکین


    هر ذره که بر تو می‌فشاند

    لطفی بکن ای نگار برچین


    خاقانی را از آن خود دان

    نیک و بد او از آن خود بین

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #276
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روی است بنامیزد یا ماه تمام است آن

    زلف است تعالی الله یا تافته دام است آن

    هر سال بدان آید خورشید به جوزا در

    تا با کمر از پیشت گویند غلام است آن


    در عهد تو زیبائی چیزی است که خاص است این

    در عشق تو رسوائی کاری است که عام است آن


    جانی که تو را شاید بر خلق فرو ناید

    چیزی که تو را باید بر خلق حرام است آن


    گفتم که به صبر از تو هم پخته شود کارم

    امروز یقینم شد کاندیشه‌ی خام است آن


    من بسته‌ی دام تو، سرمست مدام تو

    آوخ که چه دام است این یارب چه مدام است آن


    شب‌های فراقت را صبحی که پدید آید

    با بیم رقیبانت هم اول شام است آن


    یک جام نخست تو بربود مرا از من

    از جام دوم کم کن نیمی که تمام است آن


    بی‌لام سر زلفت نون است قد چاکر

    ای ماه چه نون است این یا نیز چه لام است آن


    گفتی که چو خاقانی عشاق بسی دارم

    صادقتر ازو عاشق بنمای کدام است آن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #277
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا مرا سودای تو خالی نگرداند ز من

    با تو ننشینم به کام خویشتن بی‌خویشتن

    خار راه خود منم خود را ز خود فارغ کنم

    تا دوئی یکسو شود هم من تو گردم هم تو من


    باقی آن گاهی شوم کز خویشتن یابم فنا

    مرده اکنونم که نقش زندگی دارم کفن


    جان فشان و راد زی و راه‌کوب و مرد باش

    تا شوی باقی چو دامن برفشانی زین دمن


    ای طریق جستجویت همچو خویت بوالعجب

    راه من سوی تو چون زلفت دراز و پرشکن


    من که چو کژدم ندارم چشم و بی‌پایم چو مار

    چون توانم دید ره یا گام چون دانم زدن


    مرغ جان من در این خاکی قفس محبوس توست

    هم تو بالش برگشا و هم تو بندش برشکن


    تا اگر پران شود کوی تو سازد آشیان

    یا گرش قربان کنی زلف تو باشد بابزن


    سالها شد تا دل جان‌پاش ازرق‌پوش من

    معتکف‌وار اندر آن زلف سیه دارد وطن


    از در تو برنگردم گرچه هر شب تا به روز

    پاسبانان بینم آنجا انجمن در انجمن


    در ازل بر جان خاقانی نهادی مهر مهر

    تا ابد بی‌رخصت خاقان اعظم برمکن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #278
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن

    با انده او زشت است اندوه جهان خوردن

    گر پای سگ کویش بر دیده‌ی ما آید

    زین مرتبه بر دیده تشویر توان خوردن


    در عشوه‌ی وصل او عمری به کران آرم

    گرچه ز خرد نبود زهری به گمان خوردن


    آنجا که سنان باشد با کافر مژگانش

    خوشتر ز شکر دانم بر سینه سنان خوردن


    در راه وفای او شد شیفته خاقانی

    هر روز قفای نو از دست زمان خوردن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #279
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در یک سخن آن همه عتیبش بین

    در یک نظر این همه فریبش بین

    خورشید که ماه در عنان دارد

    چون سایه دویده در رکیبش بین


    خاموشی لعل او چه می‌بینی

    جماشی چشم پر عتیبش بین


    تا چشم نظاره زو خبر ندهد

    هم نور جمال او حجیبش بین


    آن عقل که برد نام بالایش

    سر چون سر خامه در نشیبش بین


    از درد جگر به شب ز هجرانش

    ای بر دل من همه نهیبش بین


    روزی که حساب کشتگان گیرد

    خاقانی را در آن حسیبش بین

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #280
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شب من دام خورشید است گوئی زلف یار است این

    شب است این یا غلط کردم که عید روزگار است این


    اگر ناف بهشت از شب تهی ماند آن نمی‌دانم

    مرا در ناف شب دانم بهشتی آشکار است این


    سرشک من به رقص افتاد بر نطع زر از شادی

    چو جانم در سماع آمد که یارب وصل یار است این


    قرارم شد ز هفت اندام گوهر هفت ناکرده

    ز هفتم پرده رخ بنمود گوئی نوبهار است این


    چو من در پایش افتادم چو خلخال زرش گفتا

    که چون خلخال ما هم‌زرد و هم نالان و زار است این


    بخستم نیم دینارش به گاز از بی‌خودی یعنی

    که گر جم را نگین است آن نگینش را نگار است این


    ز بس از زخم دندانم برآمد آبله‌ش بر لب

    رقیبش گفت پندارم لب تبخاله دار است این


    لبش زنهار می‌کرد از لبم گفتم معاذ الله

    قصاص خون همی خواهم چه جای زینهار است این


    حلی چون آفتاب و حله چون صبح از برافکنده

    گرفتم در برش گفتم که ماهم در کنار است این


    رقیب آمد که بیرونش کنم مژگان بر ابرو زد

    که این مایه ندانی تو که ما را یار غار است این


    جهان را یادگاری نیست به ز اشعار خاقانی

    به فر خسرو عادل نکوتر یادگار این

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 28 از 78 نخستنخست ... 1824252627282930313238 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/