صفحه 20 از 78 نخستنخست ... 101617181920212223243070 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 191 تا 200 , از مجموع 775

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #191
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سرهای سراندازان در پای تو اولی‌تر

    در سینه‌ی جان‌بازان سودای تو اولی‌تر

    ای جان همه عالم، ریحان همه عالم

    سلطان همه عالم مولای تو اولی‌تر


    ای داور مهجوران، جان داروی رنجوران

    صبر همه مستوران، رسوای تو اولی‌تر


    خواهی که کشی یاری آن یار منم آری

    گر کشتنیم باری در پای تو اولی‌تر


    خرم‌ترم اینک بین از خوی توام غمگین

    کز هرچه کند تسکین صفرای تو اولی‌تر


    دل کز همه درماند جان بر سرت افشاند

    چون جای تو او داند او جای تو اولی‌تر


    رای تو به کین‌توزی دارد سر جان‌سوزی

    چون نیست لبت روزی هم رای تو اولی‌تر


    تا تو به پری مانی، شیدای توام دانی

    یک شهر چو خاقانی شیدای تو اولی‌تر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #192
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فتاده‌ام به طلسم کشاکش تقدیر

    نه گرد خانه به دوشم نه خاک دامن‌گیر

    دل رمیده و شوق بهانه خود دارم

    که دیده است دو دیوانه را به یک زنجیر


    چه طرف‌ها که نبستم ز رهنمائی دل

    دلیل رهزن من مست خواب و راه خطیر


    خدا زیارت فتراک دل نصیب کناد

    رمیده خاطرم از دام راه بی‌تاثیر


    نفس کشیدن مرغ اسیر پرواز است

    مباد صید رهائی شوی ز دام صفیر


    دلی که بال و پری در هوای خاک بزد

    ندید خواب شکفتن چو غنچه‌ی تصویر


    ز سینه تا به لب آئین نیشتر دارم

    حدیث از جگر پاره می‌کنم تفسیر


    تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد

    چرا غزال قناعت نمی‌کنی تسخیر


    ز فیض دولت بیدار دیده می‌خواهم

    که صبح را دهم از گریه توشه‌ی شب‌گیر


    تو خاقنی که به تاراج امتحان رفتی

    ز گرد کوره‌ی وارستگی طلب اکسیر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #193
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روز عمرم در شب افتاده است باز

    وز شبم روز عنا زاده است باز

    گویی اندر دامن آمد پای دل

    کز پی آن در سر افتاده است باز


    چون نشینم کژ که خورشید امید

    راست بالای سر استاده است باز


    قسم هرکس جرعه بود از جام غم

    قسم من تا خط بغداد است باز


    همچو آب از آتش و آتش ز باد

    دل به جوش و تن به فریاد است باز


    شایدم کالماس بارد چشم از آنک

    بند بر من کوه پولاد است باز


    شد زبانم موی و شد مویم زبان

    از تظلم کاین چه بیداد است باز


    سینه‌ی من کآسمان در خون اوست

    از خرابی محنت آباد است باز


    از مژه در آتشین آبم که دل

    تف این غمها برون داده است باز


    رخت جان بربند خاقانی ازآنک

    دل در غم‌خانه بگشاده است باز

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #194
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای دل آن زنار نگسستی هنوز

    رشته‌ی پندار نگسستی هنوز

    خاک هر پی خون توست از کوی یار

    پی ز کوی یار نگسستی هنوز


    در سر کار هوا شد دین و دل

    هم نظر زان کار نگسستی هنوز


    تن چو جان از دیده نادیدار ماند

    دیده ز آن دیدار نگسستی هنوز


    بر سر بازار عشق آبت برفت

    پای ز آن بازار نگسستی هنوز


    تاختی بر اسب همت سال‌ها

    تنگ آن رهوار نگسستی هنوز


    رشته‌ی جانت ز غم یک تار ماند

    شکر کن کان تار نگسستی هنوز


    لاف یک‌رنگی مزن خاقانیا

    کز میان زنار نگسستی هنوز

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #195
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دهان شیشه گشا صبح شد شراب بریز

    میی به ساغر من همچو آفتاب بریز

    هلال عید بود بر سپهر پا به رکاب

    به جام ساقی گل چهره می شتاب بریز


    نقاب برفکن و آتشی به جانم زن

    ز دیده‌ی تر من همچو شمع، آب بریز


    دلم ز دست تو آباد گر نمی‌گردد

    بیار آتش و درخانه‌ی خراب بریز


    لب تو داد به دستم قدح ز شربت قند

    در او ز روی عرقناک خود گلاب بریز


    گهی که جرم مرا پیش تو حساب کنند

    تو رشحه‌ای ز کرم‌های بی‌حساب بریز


    ببین به دیده‌ی انصاف نظم خاقانی

    طبق طبق ز جواهر بر انتخاب بریز

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #196
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از این ده رنگ‌تر یاری نپندارم که دارد کس

    ازین بی‌نورتر کاری نپندارم که دارد کس

    نماند از رشته‌ی جانم بجز یک تار خون‌آلود

    ازین باریک‌تر تاری نپندارم که دارد کس


    مرا زلف گره گیرش گره بر دل زند عمدا

    ازین بتر گره‌کاری نپندارم که دارد کس


    دهم در من یزید دل دو گیتی را به یک مویش

    ازین سان روز بازاری نپندارم که دارد کس


    نسیم صبح جانم را ودیعت آورد بویش

    ازین به تحفه در باری نپندارم که دارد کس


    اگرچه زیر هر سنگی چو خاقانی صدا بینی

    ازین برتر سخن باری نپندارم که دارد کس

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #197
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس

    تا اوست اندر او دل خرم نیافت کس

    منسوخ کن حدیث جهان را که در جهان

    هرگز دو دوست یک‌دل و همدم نیافت کس


    آن حال کز وفای سگی باز گفته‌اند

    دیری است تا ز گوهر آدم نیافت کس


    در ساحت زمین مطلب کیمیای انس

    کاندر خزانه‌ها فلک هم نیافت کس


    چندین مگوی مرهم و مرهم که هر که بود

    در خستگی فروشد و مرهم نیافت کس


    در چار بالش عدم آی از بساط کون

    کاینجا دم مراد مسلم نیافت کس


    چون قفل و پره آلت بند است روز و شب

    زان لاجرم کلید در غم نیافت کس


    خاقانیا ز عالم وحشت مجوی انس

    کانفاس عیسی از دم ارقم نیافت کس

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #198
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مه نجویم، مه مرا روی تو بس

    گل نبویم، گل مرا بوی تو بس

    عقل من دیوانه‌ی عشق تو شد

    بندش از زنجیر گیسوی تو بس


    اشک من باران بی‌ابر است لیک

    ابر بی‌باران خم موی تو بس


    آینه از دست بفکن کز صفا

    پشت دست آئینه‌ی روی تو بس


    رنگ زلفت بس شب معراج من

    قاب قوسینم دو ابروی تو بس


    طالب ظل همائی نیستم

    سایه‌ی دیوار در کوی تو بس


    آسمان در خون خاقانی چراست

    کاین مهم را نامزد خوی تو بس

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #199
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کشد مو بر تن نخجیر تیر از شوق پیکانش

    به دل چون رنگ بر گل می‌دود زخم نمایانش

    همین بس در بهارستان محشر خون‌بهای من

    غبارش بوی گل شد در رکاب و گرد جولانش


    گل پیمانه در دستش ز خجلت غنچه می‌گردد

    به عارض تا فتاد از تاب بی‌گلهای خندانش


    نشانش از که می‌پرسی سراغش از که می‌گیری

    گرفتاری گرفتارش، پریشانی پریشانش


    ببالد خرمی بر نوبهار او چه کم دارد

    تبسم ارغوان زارش، تماشا نرگس‌ستانش


    میان انجمن ناگفتنی بسیار می‌ماند

    من دیوانه را تنها برید آخر به دیوانش


    در آغوش دو عالم غنچه‌ی زخمی نمی‌گنجد

    هجوم آورده بر دلها ز بس تاراج مژگانش


    من مخمور اگر مستم ز چشم یار می‌دانم

    مرا از من جدا کرده اشارت‌های پنهانش


    پریشان می‌شوی حال دل عاشق چه می‌پرسی

    نمی‌داند اجل تعبیر یک خواب پریشانش


    بنازم شان بی‌قدری من آن بی‌دست و پا بودم

    که گردید از شرفمندی کف دست سلیمانش


    ز نیرنگ هوا و از فریب آز خاقانی

    دلت خلد است خالی ساز از طاووس و شیطانش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #200
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر دل که غم تو داغ کردش

    خون جگر آمد آب‌خوردش

    چون کوشم با غمت که گردون

    کوشید و نبود هم نبردش


    در درد فراق تو دل من

    جان داد و نکرد هیچ دردش


    دور از تو گذشت روز عمرم

    نزدیک شد آفتاب زردش


    در بابل اگر نهند شمعی

    زینجا بکشم به باد سردش


    وصل تو دواسبه رفت چون باد

    هیهات کجا رسم به گردش


    خاقانی را جهان سرآمد

    دریاب که نیست پایمردش


    خاصه که به شعر بی‌نظیر است

    در جمله‌ی آفتاب گردش

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 20 از 78 نخستنخست ... 101617181920212223243070 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/