صفحه 5 از 78 نخستنخست 1234567891555 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 775

موضوع: دیوان اشعار خاقانی

  1. #41
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای قول دل به رفیع‌الدرجات

    وز برائت به جهان داده برات

    پنجم چار صفی از ملکان

    هشتم هفت تنی از طبقات


    رای رخشان تو بر چشمه‌ی خضر

    رفته بی‌زحمت راه ظلمات


    خصم تو کور و تو آیینه‌ی شرع

    کور آیینه شناسد؟ هیهات


    حاسد ار در تو گشاده است زبان

    هم کنونش رسد آفات وفات


    یک دو آواز برآید ز چراغ

    گه مردن که بود در سکرات


    که بناگه ز وطن کردی نقل

    بیش یابی ز مانه حسنات


    آن نبینی که یکی ده گردد

    چون ز آحاد رسد در عشرات


    و آنکه جای تو گرفت است آنجا

    هیچ کس دانمش از روی صفات


    که الف چون بشد از منزل یک

    صفر بر جای الف کرد ثبات


    ز تو تا غیر تو فرق است ارچه

    نسب از آدم دارند به ذات


    گرچه هر دو ز جلبت سنگند

    فرق باشد ز منی تا به منات


    دایم از باغ بقای تو رساد

    به همه خلق نسیم برکات


    خرقه‌داران تو مقبول چو لا

    بدسگالان تو معزول چو لات


    گررسد جنبش کلک تو به من

    هیچ نقصت نرسد زین حرکات


    که دل خسته‌ی خاقانی را

    از تحیات توبخشند حیات

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #42
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عیسی لب است یار و دم از من دریغ داشت

    بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت

    آخر چه معنی آرم از آن آفتاب‌روی

    کو بوی خود به صبح‌دم از من دریغ داشت


    بوس وداعی از لب او چون طلب کنم

    کز دور یک سلام هم از من دریغ داشت


    من چون کبوتران به وفا طوق‌دار او

    او کعبه‌ی من و حرم از من دریغ داشت


    از جور یار پیرهن کاغذین کنم

    کو کاغذ و سر قلم از من دریغ داشت


    من ز آب دیده نامه نوشتم هزار فصل

    او ز آب دوده یک رقم از من دریغ داشت


    خود یار نارد از دل خاقانی ای عجب

    گوئی چه بود کاین کرم از من دریغ داشت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #43
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دست قبا در جهان نافه گشای آمده است

    بر سر هر سنگ باد غالیه‌سای آمده است

    ابر مشعبد نهاد پیش طلسم بهار

    هر سحر از هر شجر سحر نمای آمده است


    لاله ز خون جگر در تپش آفتاب

    سوخته دامن شده است لعل قبای آمده است


    بلبل خوش نغمه زن هست بهار سخن

    بین که عروش چمن جلوه نمای آمده است


    فاخته در بزم باغ گوئی خاقانی است

    در سر هر شاخسار شعر سرای آمده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #44
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای باد صبح بین که کجا می‌فرستمت

    نزدیک آفتاب وفا می‌فرستمت

    این سر به مهر نامه بدان مهربان رسان

    کس را خبر مکن که کجا می‌فرستمت


    تو پرتو صفائی از آن، بارگاه انس

    هم سوی بارگاه صفا می‌فرستمت


    باد صبا دروغ زن است و تو راست گوی

    آنجا برغم باد صبا می‌فرستمت


    زرین قبا زره زن از ابر سحرگهی

    کانجا چو پیک بسته قبا می‌فرستمت


    دست هوا به رشته‌ی جانم گره زده است

    نزد گره گشای هوا می‌فرستمت


    جان یک نفس درنگ ندارد گذشتنی است

    ورنه بدین شتاب چرا می‌فرستمت؟


    این دردها که بر دل خاقانی آمده است

    یک یک نگر که بهر دوا می‌فرستمت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #45
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    لعل او بازار جان خواهد شکست

    خنده‌ی او مهر کان خواهد شکست

    عابدان را پرده این خواهد درید

    زاهدان را توبه آن خواهد شکست


    هودج نازش نگنجد در جهان

    لیک محمل برجهان خواهد شکست


    پرنیان جوئی به پای پیل غم

    دل چو پیل پرنیان خواهد شکست


    روی گندم گون او در چشم ماه

    خار راه کهکشان خواهد شکست


    غمزه‌ش ار غوغا کند هیچش مگوی

    کو طلسم آسمان خواهد شکست


    دشمنان از داغ هجرش رسته‌اند

    پل همه بر دوستان خواهد شکست


    جای فریاد است خاقانی که چرخ

    ناله‌ی فریاد خوان خواهد شکست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #46
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت

    ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت

    ما بی‌خبر شدیم که دیدیم حسن او

    او خود ز حال بی‌خبر ما خبر نداشت


    ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم

    زان پس به چشم رحمت بر ما نظر نداشت


    گفتا جفا نجویم زین خود گذر نکرد

    گفتا وفا نمایم زان خود اثر نداشت


    وصلش ز دست رفت که کیسه وفا نکرد

    زخمش به دل رسید که سینه سپر نداشت


    گفتند خرم است شبستان وصل او

    رفتم که بار خواهم دیدم که در نداشت


    گفتم که بر پرم سوی بام سرای او

    چه سود مرغ همت من بال و پر نداشت


    خاقانی ارچه نرد وفا باخت با غمش

    در ششدر اوفتاد که مهره گذر نداشت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #47
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    رخ تو رونق قمر بشکست

    لب توقیمت شکر بشکست

    لشکر غمزه‌ی تو بیرون تاخت

    صف عقلم به یک نظر بشکست


    بر در دل رسید و حلقه بزد

    پاسبان خفته دید و در بشکست


    من خود از غم شکسته دل بودم

    عشقت آمد تمامتر بشکست


    نیش مژگان چنان زدی به دلم

    که سر نیش در جگر بشکست


    نرسد نامه‌های من به تو ز آنک

    پر مرغان نامه‌بر بشکست


    قصه‌ای می‌نوشت خاقانی

    قلم اینجا رسید و سر بشکست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #48
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از حال خود شکسته دلان را خبر فرست

    تسکین جان سوختگان یک نظر فرست

    جان در تب است از آن شکرستان لعل خویش

    از بهر تب بریدن جان نیشکر فرست


    گفتم به دل که تحفه‌ی آن بارگاه انس

    گر زر خشک نیست سخن‌های تر فرست


    بودم در این حدیث که آمد خیال تو

    کای خواجه ما سخن نشناسیم زر فرست


    الماس و زهر بر سر مژگان چو داشتی

    این سوی دل روان کن و آن زی جگر فرست


    سر خواستی ز من هم ازین پای باز گرد

    شمشیر و طشت راست کن و سوی سر فرست


    خاقانیا سپاه غم آمد دو منزلی

    جان را دو اسبه خیز به خدمت به در فرست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #49
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست

    یک موی سر به مهر به دست صبا فرست

    زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست

    نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست


    چون آگهی که شیفته و کشته‌ی توایم

    روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست


    بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز

    قندی ز لب بدزد و به ما خون‌بها فرست


    بردار پرده از رخ و از دیده‌های ما

    نوری که عاریه است به خورشید وافرست


    گاهی به دست خواب پیام وصال ده

    گه بر زبان باد سلام وفا فرست


    خاقانی از تو دارد هردم هزار درد

    آخر از آن هزار یکی را دوا فرست


    باری گر این‌همه نکنی مردمی بکن

    از جای برده‌ای دل او باز جا فرست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #50
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت

    حسن تو دارد ملک آنکه سلیمان نداشت

    شو بده انصاف خویش کز همه روحانیان

    حجره‌ی روح القدس به ز تو مهمان نداشت


    در همه روی زمین به ز تو دارنده‌ای

    بزم خلیفه ندید لشکر سلطان نداشت


    خاک درت را فلک بوسه نیارست زد

    ز آنکه دو عالم به نقد از پی تاوان نداشت


    طیره از آنی که دل پای سریر تو را

    هدیه بجز سر نیافت، تحفه بجز جان نداشت


    آنچه ز سودای تو در دل خاقانی است

    نیست به عالم سری کو پی تو آن نداشت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 5 از 78 نخستنخست 1234567891555 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/