صفحه 15 از 23 نخستنخست ... 5111213141516171819 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 141 تا 150 , از مجموع 224

موضوع: دیوان اشعار هاتف اصفهانی

  1. #141
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    آه که از جور چرخ، وز ستم روزگار

    خسرو ملک وجود، شد به دیار عدم

    آه که برچیده شد زود ز بزم جهان

    مسند شهبازخان خان جمیل الشیم


    رفت امیر زمان تاج اعاظم که بود

    معدن عز و شرف منبع جود و کرم


    نخل بلندش که بود سرو ریاض جهان

    خم شد و از پا فتاد زین فلک پشت خم


    دیده‌ی ایام ریخت از غم او سیل خون

    بر سر عالم فشاند ماتم او خاک غم


    چون ز غم آباد دهر یافت ملالت نهاد

    در روضات جنان با دل خرم قدم


    خامه‌ی هاتف نوشت از پی تاریخ او

    آه ز دنیا برفت صاحب سیف و قلم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #142
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دریغ از حاجی ابراهیم آن دانای روشندل

    که زاد از مادر ایام با ایمان و دین توام

    دریغ و درد از آن شمع سحر خیزان که بود او را

    دلی پر آتش از ترس خدا و دیده‌ی پرنم


    هزار افسوس از آن نخل برومند ثمرپرور

    که در باغ جهانش قامت از باد اجل شد خم


    گرفتش دل ازین تنگ آشیان و طایر روحش

    به عزم گلشن فردوس بال شوق زد برهم


    روان شد جانب گلزار جنت زین جهان و شد

    روان از دیده‌ی احباب سیل خون ازین ماتم


    چو بیرون رفت از غمخانه‌ی دنیای دون و شد

    به عشرتخانه‌ی فردوس اعلی با دلی خرم


    دبیر خامه هاتف پی تاریخ فوت او

    رقم زد: شد به جنت حاجی ابراهیم از عالم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #143
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    در زمان خدیو دارا شان

    آن کرم پیشه‌ی کریم نهاد

    سایه حق کریمخان که ز عدل

    زینت دهر و زیب دوران داد


    شهریار جهان که در گیتی

    کرمش عقده‌های بسته گشاد


    کامیابی که هر مراد که خواست

    دادش از لطف کردگار عباد


    کام‌بخشی که یافت از در او

    هر که آمد به جستجوی مراد


    خسرو معدلت نشان که بود

    دولتش متصل به روز معاد


    ریزه‌خوار نواله‌ی کرمش

    ترک و تاجیک و بنده و آزاد


    امر او را به جان ستاره مطیع

    حکم او را به دل فلک منقاد


    در دل اندیشه‌ی مراد ازو

    وز قضا سعی و از قدر امداد


    حاجی آقا محمد آنکه چو او

    در هنر مادر زمانه نزاد


    دادگر داوری که در عهدش

    کس نبیند ز گلرخان بیداد


    معدلت گستری که از بیمش

    صید ناید به خاطر صیاد


    چون ز بخت بلند امارت یافت

    در صفاهان که هست رشک بلاد


    پی آبادیش به جان کوشید

    که خدایش جزای خیر دهاد


    صد هزاران بنای خیر آنجا

    ز اقتضای نهاد نیک، نهاد


    دلگشا کاروانسرایی ساخت

    زینت افزای عالم ایجاد


    که بنایی ندیده مانندش

    چشم گردون در این خراب آباد


    چون فلک سربلند و ذات بروج

    چون ارم جان فزای و ذات عماد


    همه وقتش هوای فروردین

    گر همه بهمن است یا مرداد


    حوض کوثر نشان آن گویی

    نیل مصر است و دجله‌ی بغداد


    هر که بر وضع آن نظر افکند

    باغ فردوسش از نظر افتاد


    هر غریبی که جا گرفت آنجا

    هرگزش از وطن نیامد یاد


    خان گلشن به نام خوانندش

    در صفا چون نشان ز گلشن داد


    داده استاد، جان به آب و گلش

    کافرین بر روان آن استاد


    سحر دستش کشیده بر خارا

    شکل مانی ز تیشه‌ی فرهاد


    چون به معماری قضا و قدر

    یافت اتمام این نکو بنیاد


    بهر تاریخ زد رقم هاتف

    جاودان داردش خدا آباد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #144
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    از محمدعلی آن گلبن بی‌خار افسوس

    که ز دنیا به جوانی به سوی عقبی شد

    رفت ناگاه ازین گلشن و ناچید گلی

    از جفای فلکش خار اجل برپا شد


    شد جوان زین چمن و پیر و جوان را ز غمش

    خون دل دم بدم از دیده‌ی خون پالا شد


    چرخ دوری زد و شد اختری از خاک بلند

    ناگه از دور دگر باز سوی غبرا شد


    موجی این بحر زد و گوهری آمد بیرون

    ناگه از موج دگر باز سوی دریا شد


    روحش آن سدره نشین طایر در تن محبوس

    پرفشان زین قفس تنگ سوی طوبی شد


    چون ازین غمکده آهنگ جنان کرد ز شوق

    مرغ روحش سوی آن روضه‌ی روح‌افزا شد


    خامه بر لوح مزارش پی تاریخ نوشت

    که محمدعلی افسوس که از دنیا شد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #145
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گرامی‌ترین یاری از دوستان

    که روشن روان است و صاحب نظر

    به تزویج محبوبه‌ای میل کرد

    که سترش عفاف است و زیبش هنر


    چو با یکدیگر خوش درآمیختند

    دو دلبند مانند شیر و شکر


    به هاتف خرد بهر تاریخ گفت

    بگو خیر بینند از یکدیکر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #146
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خان ذیجاه فلک مرتبه عبدالرزاق

    آستان برترش از ذروه کیوان بنگر

    چرخ و انجم همه را بر درش از بخت بلند

    تابع حکم ببین بنده‌ی فرمان بنگر


    شیر با صولتش آید به نظر گربه‌ی زال

    گرگ را با سخطش چون سگ چوپان بنگر


    درگهش قبله‌ی ارباب حوائج شب و روز

    آستانش کنف گبر و مسلمان بنگر


    دل و دستش که از آن بحر و ازین کان خجل است

    منبع جود ببین معدن احسان بنگر


    هر که از بهر امیدیش به دامان زد دست

    در زمان نقد تمناش به دامان بنگر


    خانه‌ای ساخت ز گلزار ارم کز رفعت

    عقل را مانده در آن واله و حیران بنگر


    چرخ بالد اگر از رفعت خود گو اینک

    سر بر ایوان زحل سوده دو ایوان بنگر


    آب حیوان که خضر در ظلماتش می‌جست

    گو بیا ظاهر و پیداش به کاشان بنگر


    جدولی بین و در آن صف زده سی فواره

    همه را بر ورق نقره درافشان بنگر


    در میان جدولی از آب خضر مالامال

    وز دو جانب دو تر و تازه گلستان بنگر


    از نسیم سحرش رایحه‌ی روح شنو

    وز زلال شمرش خاصیت جان بنگر


    بس که می‌بالد ازین طرفه بنا کاشان را

    سرهم چشمی شیراز و صفاهان بنگر


    یافت چون زینت اتمام ز نظارگیان

    این همی گفت به آن این بگذار آن بنگر


    پیر عقل از پی تاریخ به هاتف گفتا

    که به گلزار ارم چشمه‌ی حیوان بنگر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #147
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    آه که از جور چرخ، وز ستم روزگار

    خسرو ملک وجود، شد به دیار عدم

    آه که برچیده شد زود ز بزم جهان

    مسند شهبازخان خان جمیل الشیم


    رفت امیر زمان تاج اعاظم که بود

    معدن عز و شرف منبع جود و کرم


    نخل بلندش که بود سرو ریاض جهان

    خم شد و از پا فتاد زین فلک پشت خم


    دیده‌ی ایام ریخت از غم او سیل خون

    بر سر عالم فشاند ماتم او خاک غم


    چون ز غم آباد دهر یافت ملالت نهاد

    در روضات جنان با دل خرم قدم


    خامه‌ی هاتف نوشت از پی تاریخ او

    آه ز دنیا برفت صاحب سیف و قلم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #148
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دریغ از حاجی ابراهیم آن دانای روشندل

    که زاد از مادر ایام با ایمان و دین توام

    دریغ و درد از آن شمع سحر خیزان که بود او را

    دلی پر آتش از ترس خدا و دیده‌ی پرنم


    هزار افسوس از آن نخل برومند ثمرپرور

    که در باغ جهانش قامت از باد اجل شد خم


    گرفتش دل ازین تنگ آشیان و طایر روحش

    به عزم گلشن فردوس بال شوق زد برهم


    روان شد جانب گلزار جنت زین جهان و شد

    روان از دیده‌ی احباب سیل خون ازین ماتم


    چو بیرون رفت از غمخانه‌ی دنیای دون و شد

    به عشرتخانه‌ی فردوس اعلی با دلی خرم


    دبیر خامه هاتف پی تاریخ فوت او

    رقم زد: شد به جنت حاجی ابراهیم از عالم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #149
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شکرلله که جهان را ز قدوم

    زیب نو داد محمد کاظم

    روشن از مقدم خود گیتی را

    ساخت چون زاد محمد کاظم


    از رخ خود همه‌ی یاران را

    کرد دلشاد محمد کاظم


    طعن‌ها از قد چون سرو روان

    زد به شمشاد محمد کاظم


    خلق و خویش همه چون آمد خوب

    بد مبیناد محمد کاظم


    هاتف از شوق چو در باغ جهان

    گان بنهاد محمد کاظم


    بهر تاریخ رقم زد: به جهان

    جاودان باد محمد کاظم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #150
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خان احمد دون کز ستم و ظلم پیاپی

    بر خلق رساندی الم و رنج دمادم

    آن فتنه‌ی عالم که ز ظلم و ستمش بود

    بس سینه پر از آتش و بس دیده پر از نم


    نزدیک به آن شد که زهم ریزد و پاشد

    از فتنه‌ی او سلسله‌ی عالم و آدم


    صد شکر که شد کشته به خواری و ز قتلش

    پر گشت ز شادی دل خلقی، تهی از غم


    چون بهر مکافات و سزای عمل خویش

    بربست به آهنگ سقر رخت ز عالم


    بودم پی تاریخ که پیر خردم گفت

    بنویس که خان احمد دون شد به جهنم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 15 از 23 نخستنخست ... 5111213141516171819 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/