صفحه 14 از 23 نخستنخست ... 4101112131415161718 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 224

موضوع: دیوان اشعار هاتف اصفهانی

  1. #131
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    صبح و شامی و ماه‌رخساری

    با دو زلف و دو رخ دو خال آنگاه


    روزی و از قفا شبی و ز پی

    اختری با دو تیره ابر و دو ماه


    دو ز اهل حبش چهار از روم

    پنج از زنگبارشان همراه


    دو گهر یک شبه دو لؤلؤ را

    گر تو نه نه شماری ای آگاه


    بعد وضع نهم نخواهد ماند

    بی‌شک و شبه دانه‌ای ز سیاه

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #132
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    زنگیی با دو ترک و دو هندو

    بیضه‌ای با سه زاغ ای آگاه


    پس از آن چار کوکب تابان

    چار تیره شب و دو روشن ماه


    چون به ترتیب ذکر جمع آیند

    هفت هفت ار تو بشمری آنگاه


    هفتمین را برون کنی میدان

    که نماند در آن میانه سیاه

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #133
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تو ای نسیم صباحی که پیک دلشدگانی

    علی‌الصباح روان شو به جستجوی صباحی


    سراغ منزل آن یار مهربان چو گرفتی

    چو صبح خرم و خندان شتاب سوی صباحی


    گرت هواست که در بر رخ تو زود گشاید

    طفیل روی صبیحی برو به کوی صباحی


    پس از سلام به کنجی نشین و بهر تحیت

    نخست صبحک الله بخوان به روی صباحی


    اگر به یاد غریبان این دیار برآید

    حدیثی از لب شیرین و بذله گوی صباحی


    بگو که هاتف محنت نصیب غمزده تا کی

    شبان تیره نشیند در آرزوی صباحی


    به جان رسیده ز رنج خمار دوری و خواهد

    صبوحی از می انفاس مشکبوی صباحی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #134
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    بیار وعده خلافم گر اتفاق افتاد

    نخست گوشزدش این پیام خواهم کرد


    که تا کیم به فسون گویی آنچه می‌خواهی

    به صبح اگرچه نکردم به شام خواهم کرد


    خدا گواست که گر آنچه گرفته‌ام نکنی

    ز حرف تلخ تو را تلخکام خواهم کرد


    ز هزل شربت زهرت به کام خواهم ریخت

    ز هجو جرعه‌ی خونت به کام خواهم کرد


    همین نه هجو تو بی‌آبروی خواهم گفت

    که قصد جان تو بی‌ننگ و نام خواهم کرد


    اگر بزودی زود آنچه گفته‌ام کردی

    ز هجو تیغ زبان در نیام خواهم کرد


    بر آستان شب و روزت مقیم خواهم شد

    به خدمتت گه و بیگه قیام خواهم کرد


    همین نه بلکه تو را با وجود اینهمه نقص

    ز مدح غیرت ماه تمام خواهم کرد


    ز نیت خودت آگاه ساز تا من هم

    ازین دو کار بدانم کدام خواهم کرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #135
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    با حریفی که بی‌سبب دارد

    سر آزار من بگو زنهار


    گرچه از حکه در تعب باشی

    … خر را به … خویش مخار


    هان و هان راه خویش گیر و برو

    به دم مار خفته پا مگذار

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #136
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    در زمان خدیو دارا شان

    آن کرم پیشه‌ی کریم نهاد

    سایه حق کریمخان که ز عدل

    زینت دهر و زیب دوران داد


    شهریار جهان که در گیتی

    کرمش عقده‌های بسته گشاد


    کامیابی که هر مراد که خواست

    دادش از لطف کردگار عباد


    کام‌بخشی که یافت از در او

    هر که آمد به جستجوی مراد


    خسرو معدلت نشان که بود

    دولتش متصل به روز معاد


    ریزه‌خوار نواله‌ی کرمش

    ترک و تاجیک و بنده و آزاد


    امر او را به جان ستاره مطیع

    حکم او را به دل فلک منقاد


    در دل اندیشه‌ی مراد ازو

    وز قضا سعی و از قدر امداد


    حاجی آقا محمد آنکه چو او

    در هنر مادر زمانه نزاد


    دادگر داوری که در عهدش

    کس نبیند ز گلرخان بیداد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #137
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    معدلت گستری که از بیمش

    صید ناید به خاطر صیاد


    چون ز بخت بلند امارت یافت

    در صفاهان که هست رشک بلاد


    پی آبادیش به جان کوشید

    که خدایش جزای خیر دهاد


    صد هزاران بنای خیر آنجا

    ز اقتضای نهاد نیک، نهاد


    دلگشا کاروانسرایی ساخت

    زینت افزای عالم ایجاد


    که بنایی ندیده مانندش

    چشم گردون در این خراب آباد


    چون فلک سربلند و ذات بروج

    چون ارم جان فزای و ذات عماد


    همه وقتش هوای فروردین

    گر همه بهمن است یا مرداد


    حوض کوثر نشان آن گویی

    نیل مصر است و دجله‌ی بغداد


    هر که بر وضع آن نظر افکند

    باغ فردوسش از نظر افتاد


    هر غریبی که جا گرفت آنجا

    هرگزش از وطن نیامد یاد


    خان گلشن به نام خوانندش

    در صفا چون نشان ز گلشن داد


    داده استاد، جان به آب و گلش

    کافرین بر روان آن استاد


    سحر دستش کشیده بر خارا

    شکل مانی ز تیشه‌ی فرهاد


    چون به معماری قضا و قدر

    یافت اتمام این نکو بنیاد


    بهر تاریخ زد رقم هاتف

    جاودان داردش خدا آباد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #138
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    از محمدعلی آن گلبن بی‌خار افسوس

    که ز دنیا به جوانی به سوی عقبی شد

    رفت ناگاه ازین گلشن و ناچید گلی

    از جفای فلکش خار اجل برپا شد


    شد جوان زین چمن و پیر و جوان را ز غمش

    خون دل دم بدم از دیده‌ی خون پالا شد


    چرخ دوری زد و شد اختری از خاک بلند

    ناگه از دور دگر باز سوی غبرا شد


    موجی این بحر زد و گوهری آمد بیرون

    ناگه از موج دگر باز سوی دریا شد


    روحش آن سدره نشین طایر در تن محبوس

    پرفشان زین قفس تنگ سوی طوبی شد


    چون ازین غمکده آهنگ جنان کرد ز شوق

    مرغ روحش سوی آن روضه‌ی روح‌افزا شد


    خامه بر لوح مزارش پی تاریخ نوشت

    که محمدعلی افسوس که از دنیا شد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #139
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گرامی‌ترین یاری از دوستان

    که روشن روان است و صاحب نظر

    به تزویج محبوبه‌ای میل کرد

    که سترش عفاف است و زیبش هنر


    چو با یکدیگر خوش درآمیختند

    دو دلبند مانند شیر و شکر


    به هاتف خرد بهر تاریخ گفت

    بگو خیر بینند از یکدیکر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #140
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خان ذیجاه فلک مرتبه عبدالرزاق

    آستان برترش از ذروه کیوان بنگر

    چرخ و انجم همه را بر درش از بخت بلند

    تابع حکم ببین بنده‌ی فرمان بنگر


    شیر با صولتش آید به نظر گربه‌ی زال

    گرگ را با سخطش چون سگ چوپان بنگر


    درگهش قبله‌ی ارباب حوائج شب و روز

    آستانش کنف گبر و مسلمان بنگر


    دل و دستش که از آن بحر و ازین کان خجل است

    منبع جود ببین معدن احسان بنگر


    هر که از بهر امیدیش به دامان زد دست

    در زمان نقد تمناش به دامان بنگر


    خانه‌ای ساخت ز گلزار ارم کز رفعت

    عقل را مانده در آن واله و حیران بنگر


    چرخ بالد اگر از رفعت خود گو اینک

    سر بر ایوان زحل سوده دو ایوان بنگر


    آب حیوان که خضر در ظلماتش می‌جست

    گو بیا ظاهر و پیداش به کاشان بنگر


    جدولی بین و در آن صف زده سی فواره

    همه را بر ورق نقره درافشان بنگر


    در میان جدولی از آب خضر مالامال

    وز دو جانب دو تر و تازه گلستان بنگر


    از نسیم سحرش رایحه‌ی روح شنو

    وز زلال شمرش خاصیت جان بنگر


    بس که می‌بالد ازین طرفه بنا کاشان را

    سرهم چشمی شیراز و صفاهان بنگر


    یافت چون زینت اتمام ز نظارگیان

    این همی گفت به آن این بگذار آن بنگر


    پیر عقل از پی تاریخ به هاتف گفتا

    که به گلزار ارم چشمه‌ی حیوان بنگر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 14 از 23 نخستنخست ... 4101112131415161718 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/