صفحه 11 از 23 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 224

موضوع: دیوان اشعار هاتف اصفهانی

  1. #101
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    رفتی و دارم ای پسر بی تو دل شکسته‌ای

    جسمی و جسم لاغری جانی و جان خسته‌ای


    می‌***ی دل کسان ای پسر آه اگر شبی

    سر زند آه آتشین از دل دلشکسته‌ای


    منتظرم به کنج غم گریه‌کنان نشانده‌ای

    خود به کنار مدعی خنده زنان نشسته‌ای


    زان دو کمند عنبرین تا نروم ز کوی تو

    سلسله‌ای به پای دل بسته و سخت بسته‌ای


    غنچه لطیف خندد و پسته ولی چو آن دهن

    لب نگشوده غنچه‌ای خنده نکرده پسته‌ای


    خون جگر خورد یقین هر که چو هاتفش بود

    کوکب نامساعدی طالع ناخجسته‌ای

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #102
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چه شود به چهره‌ی زرد من نظری برای خدا کنی

    که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی


    تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را

    ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی


    ز تو گر تفقدو گر ستم، بود آن عنایت و این کرم

    همه از تو خوش بود ای صنم، چه جفا کنی چه وفا کنی


    همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون

    ***ی پیاله‌ی ما که خون به دل شکسته‌ی ما کنی


    تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین

    همه‌ی غمم بود از همین، که خدا نکرده خطا کنی


    تو که هاتف از برش این زمان، روی از ملامت بیکران

    قدمی نرفته ز کوی وی، نظر از چه سوی قفا کنی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #103
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شکست پیر مغان گر سرم به ساغر می

    عجب مدار که سرها شکسته بر سر می


    ستم به ساغر می‌شد نه بر سر من اگر

    شکست بر سر من می فروش ساغر می


    غذای روح بود بوی می‌خوشا رندی

    که روح پرورد از بوی روح پرور می


    نداشت بهره‌ای آن بوالفضول از حکمت

    که وصف آب خضر کرد در برابر می


    نه لعل راست نه یاقوت را نه مرجان را

    به چشم اهل بصیرت صفای جوهر می


    نماند از شب تاریک غم نشان که دگر

    طلوع کرد ز خم آفتاب انور می


    چه دید هاتف می کش ندانم از باده

    که هر چه داشت به عالم گذاشت بر سر می

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #104
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چو نی نالدم استخوان از جدایی

    فغان از جدایی فغان از جدایی


    قفس به بود بلبلی را که نالد

    شب و روز در آشیان از جدایی


    دهد یاد از نیک بینی به گلشن

    بهار از وصال و خزان از جدایی


    چسان من ننالم ز هجران که نالد

    زمین از فراق، آسمان از جدایی


    به هر شاخ این باغ مرغی سراید

    به لحنی دگر داستان از جدایی


    چو شمعم به جان آتش افتد به بزمی

    که آید سخن در میان از جدایی


    کشد آنچه خاشاک از برق سوزان

    کشیده است هاتف همان از جدایی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #105
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    روز و شب خون جگر می‌خورم از درد جدایی

    ناگوار است به من زندگی ، ای مرگ کجایی


    چون به پایان نرسد محنت هجر از شب وصلم

    کاش از مرگ به پایان رسدم روز جدایی


    چاره‌ی درد جدایی تویی ای مرگ چه باشد

    اگر از کار فرو بسته‌ی من عقده گشایی


    هر شبم وعده دهی کایم و من در سر راهت

    تا سحر چشم به ره مانم و دانم که نیایی


    که گذارد که به خلوتگه آن شاه برآیم

    من که در کوچه‌ی او ره ندهندم به گدایی


    ربط ما و تو نهان تا به کی از بیم رقیبان

    گو بداند همه کس ما ز توییم و تو ز مایی


    بسته‌ی کاکل و زلف تو بود هاتف و خواهد

    نه از آن قید خلاصی نه ازین دام رهایی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #106
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    کجایی در شب هجران که زاری‌های من بینی

    چو شمع از چشم گریان اشکباری‌های من بینی


    کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش می‌دیدی

    که امشب گریه‌های زار و زاری‌های من بینی


    کجایی ای قدح‌ها از کف اغیار نوشیده

    که از جام غمت خونابه خواری‌های من بینی


    شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان

    نشینی با من و شب زنده‌داری‌های من بینی


    شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم

    که یار من شوی ای یار و یاری‌های من بینی


    برای امتحان تا می‌توانی بار درد و غم

    بنه بر دوش من تا بردباری‌های من بینی


    برای یادگار خویش شعری چند از هاتف

    نوشتم تا پس از من یادگاری‌های من بینی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #107
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شستم ز می‌در پای خم، دامن ز هر آلودگی

    دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی


    می‌گفت واعظ با کسان، دارد می و شاهد زیان

    از هیچکس نشنیده‌ام حرفی بدین بیهودگی


    روزی که تن فرسایدم در خاک و جان آسایدم

    هر ذره‌ی خاکم تو را جوید پس از فرسودگی


    ای زاهد آسوده جان تا چند طعن عاشقان

    آزار جان ما مکن شکرانه‌ی آسودگی


    من شیخ دامن پاک را آگاهم از حال درون

    هاتف تو از وی بهتری با صدهزار آلودگی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #108
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ای که مشتاق وصل دلبندی

    صبر کن بر مفارقت چندی


    باش آماده‌ی غم شب هجر

    ای که در روز وصل خرسندی


    بندگان را تفقدی فرمای

    تو که بر خسروان خداوندی


    تو بمانی به کام دل، گر مرد

    در تمنایت آرزومندی


    چشم بد دور از رخت که نزاد

    مادر دهر چون تو فرزندی


    رخشی بیداد تاختی چندان

    که غبار مرا پراکندی


    کی شدی هاتف این چنین رسوا

    گر شنیدی ز ناصحی پندی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #109
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی

    این گلستان بی‌خس و خاشاک بودی کاشکی


    یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر

    دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی


    قصد قتلم دارد و اندیشه از مظلومیم

    یار در عاشق کشی بی‌باک بودی کاشکی


    تا به دامانش رسد دستم به امداد نسیم

    جسم من در رهگذارش خاک بودی کاشکی


    سینه‌ام از تیر دلدوز تو چون دارد نشان

    گردنم را طوق از آن فتراک بودی کاشکی


    غنچه‌سان هاتف دلم از عشق چون صد پاره است

    سینه‌ام زین غم چو گل صد چاک بودی کاشکی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #110
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دو چشمم خون فشان از دوری آن دلستانستی

    که لعلش گوهرافشان، سنبلش عنبر فشانستی


    چسان خورشید رویت را مه تابان توان گفتن

    که از روی تو تا ماه از زمین تا آسمانستی


    حرامم باد دلجویی پیکانش اگر نالم

    ز زخم ناوکی کز شست آن ابرو کمانستی


    غمش گفتم نهان در سینه دارم ساده‌لوحی بین

    که این سر در جهان فاش است و پندارم نهانستی


    در این بستان به پای هر صنوبر جویی از چشمم

    روان از حسرت بالای آن سرو روانستی


    بیا شیرین زبانی بین که همچون نیشکر خامه

    شکربار از زبان هاتف شیرین زبانستی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 11 از 23 نخستنخست ... 78910111213141521 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/