صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 35 , از مجموع 35

موضوع: کوروش کبـــــــــــــیر

  1. #31
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    متن سنگ قبر کوروش بزرگ

    کوروش قبل از مرگش با هوشیاری و ذکاوت خاصی وصیت به دفن خود و مادرش ماندانا در مکانی دست نیافتنی می نماید.اسکندر مقدونی پس از غارتهای فراوان و تخریب مکانهای ایرانیان به قبر کوروش میرسد و در صدد اهانت به مدفن او برمی آید که در نهایت تعجب به کتیبه ای داخل معبد میرسد که کوروش خطاب کرده:
    اینجا ملک فرمانروائی من است

    متن کامل درزیر:

    ...اینجا ملک دلیران است و این ملک هیچ خائن و غارتگری را نمی پذیرد...و مطالبی که حاکی از سلطه مستحکم کوروش و ایرانیان بر سرزمین پارس دارد.و اسکندر ناموفق منصرف میشود.بعدها اعراب روی آن کتیبه خطوط عربی و آیه های قرآن حکاکی میکنند که هنوز هم برجاست.دلیل سلامتی نسبی مقبره کوروش نیز بدان جهت است که با حمله عربها به منطقه پارسه و پاسارگاد ساکنین بازمانده آنجا قبر کوروش را مقبره مادر حضرت سلیمان ذکر نموده تا متجاوزین از تخریب مکان منصرف شوند.


    متن روی سنگ قبر

    من کوروش هستم ، شاه هخامنشی
    ای مردی که هر که هستی و از هر کجا می آیی
    زیرا میدانم که خواهی آمد
    من کوروش هستم که به ایرانیان شاهنشاهی بخشید .با من مشاجره مکن یگانه چیزی که هنوز برای من باقی مانده است
    یک مشت خاک ایران است که پیکر مرا پوشانده

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #32
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    ما نوادگان کورش بزرگ هستیم

    به نام یزدان پاک


    13034687721
    ما نوادگان کورش بزرگ هستیم
    آنکه میگفت من هستم کورش هخامنشی
    آنکه نامش به نام نجات دهنده بشریت آمده است
    آنکه لوح حقوق بشر را نوشت.
    آنکه یهودیان را پس از فتح بابل،
    از اسارت بابلیان در آورد
    و آنان را در سرزمین های خود اسکان داد.
    ما از نوادگان مهد فرهنگ و تمدن جهان،
    امپراطوری پارس هستیم.
    ما از نوادگان کورش هخامنشی هستیم
    آنکه آرامگاهش در پاسارگاد است.
    شاه شاهان ،شاه هخامنشی
    آنکه آسوده خوابید ……


    تا شاهان دیگر بیدار بمانند!
    آنکه خود در کشتزار ها
    چارمین بخش از یک ساعت را کشاورز میشد.
    و چنین گفت کورش:
    من کورش هستم شاه شاهان
    شاه بزرگ،شاه دادگستر
    اهورامزدای بزرگ سرزمین های جهان را بمن سپرد
    من به کشور ها آرمش و آزادی بخشیدم.
    و چنین گفت داریوش نواده کورش:
    از آنجهت اهورامزدا ما را یاری کرد
    که بی وفا نبودیم.
    دروغگو نبودیم.
    درازدست نبودیم.
    من و دودمانم موافق حق وعدالت رفتار کردیم.
    در یکی از باغ ها کشتزاری بود
    که کورش بیل بر داشته در آنجا کشاورز میشد.
    و آنگاه تخت جمشید مهد تمدن جهان شد،
    و پرسپولیس توانگرترین شهر در جهان بود.
    و بعد،که اسکندر ویرانگر
    به امپراتوری پارس حمله ور شود،
    و به تحریک تأییس رقاصه یونانی
    پرسپو لیس را به آتش کشید،
    تخت جمشید در آتش و خاکستر سوخت
    و از آن تنها سکویی بر جای بماند،
    تا نماد هنر راز ها،رمز ها،و تمدن پارس
    در دوران هخا منشیان باشد.
    و امروز پس از قرنها
    تنها پیکر کورش بزرگ در پاسارگاد
    و تخت جمشید باقی مانده است.
    سکو هایی که یاد گار تمدن جهان است
    و هنوز هم پا بر جا هستند.
    ما از نوادگان آنکه میگفت:
    من هستم کورش هخامنشی
    شاه جهان،شاه بزرگ،شاه دادگستر
    اهورامزدای بزرگ سرزمین های جهان را
    به کورش سپرد،
    تا او به کشور ها آرامش و آزدی بخشد.
    ما از نوادگان پندار نیک،
    کردار نیک، و گفتار نیک هستیم.

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #33
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    آتوسا هخامنشی بلند پایه ترین بانوی پارس

    " آتوسا " ، دختر" کوروش بزرگ " بزرگترین ومحبوب ترین امپراتورتاریخ است . مادرش نیز " کاساندان"، دخترفرنس پرس است او دو برادر تنی به نامهای " کمبوجیه " و" بردیا " داشته که در بلاگهای قبل در مورد آنها نوشته ام .

    خواهر آتوسا نیز " ارتیستون " نام داشت آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندي او دختر زیبا، دلفریب و فوق العاده ای کوروش بزرگ بود

    به روایت هرودوت ، گفته شده کمبوجیه عاشق آتوسا شد و مغهای زرتشتی را جمع کرد و از آنها خواست که این ازدواج را برای او قانونی کنند ...

    آتوسا بر اساس سنت زرتشتی، یا شاید به دلایل سیاسی و با پافشاری " کمبوجیه "بر ازدواج با او به همسری کمبوجیه در آمد به نادرست گفته شده بود در ایران قدیم ازدواج خواهر و برادر مرسوم بود و علت آن هم نگه داشتن

    ثروت در خانواده سلطنتی بود و آتوسای هخامنشی از نخستین کسانی بود که با خویشاوندان خود ازدواج کرد( اما طبق اسناد موجودی که در سده های اخیر به دست آمده در ایران باستان شاه و ملکه را خواهر و برادر ملت

    می خواندند و این به معنا خواهر و برادر بودن آن دو نبوده واین سنت ازدواج بطور حقیقی وجود نداشته و فقط اتهامی به کمبوجیه از سویهرودوت و روحانیون مصری میباشد) .

    پس ازخودکشی کمبوجیه در مصر، آتوسا همسر" بردیا " ، یا شاید بردیای دروغین- گیومت مغ شدپس از سرنگونی بردیای دروغین بدست داریوش بزرگ وهفت نفر از جوانان نجبای پارسی و بر تخت نشینی داریوش یکم ،

    آتوسا همسر داریوش بزرگ شد . ازدواج با آتوسا که از سلاله هخامنشی بود حکومت داریوش بزرگ را قانونی جلوه می دادواز آنجا که آتوسا با هوش، با فرهنگ ، با قدرت و تفکر سیاسی بود در موقع لزوم کمک خوبی برای

    داریوش شاه به حساب می آمددر اصل داریوش با دو تن از دختران کوروش ، " آتوسا " و " ارتیستون " و همچنین نوه ی او "پارمیس "دختر بردیا ازدواج کرد. اینگونه به نظر میرسد که داریوش بزرگ در پی آن بوده است

    خود را مستقیما به خاندان هخامنشی مرتبط کندپس از آن آتوسا " خشایارشاه " را به دنیا آوردالبته آتوسا همسر اول داریوش شاه نبود و داریوش شاه از همسر اولش دارای پسرانی بود که همگی از خشایارشاه بزرگتر بودند
    ...

    آتوسا ملکه ی بیش از 28 کشور آسیایی در زمان امپراطوری داریوش بزرگ بود هرودوت از وی به نام " شهبانوی داریوش بزرگ " یاد کرده است آتوسا شهبانوی ایران ، خواندن و نوشتن را به خوبی می دانست و نقش

    تصمیم گیرنده در آموزش خود و دیگر درباریان داشت.همچنین زندگی سیاسی آتوسای هخامنشی باهیچ زن دیگری از هم دوره های او با او برابری نمی کندآتوسا از قدرت فوق العاده ای برخوردار بود و در دوره جنگ با یونان

    داریوش شاه همواره از نصیحتهای او بهره می جست. او حتی علاقه مند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش راهمراهی کند. آتوسا چندین بار در لشکرکشی های داریوش بزرگ یاور فکری و روحی او بود.

    چندین نبرد و لشگر کشی مهم تاریخی ایران به گفته هرودوت به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است هرودوت از قول آتوسا نقل می کند که آتوسا به داریوش شاه می گوید" چرا نشسته ای و عازم جنگ نمی شوی

    و سرزمینهای دیگر را تسخیر نمی کنی پادشاهی به جوانی و ثروتمندی تو شایسته است که عازم جنگ شود و به پیروزیهایی نائل شود تا به ایرانیان ثابت شود مرد قابلی بر آنها حکمرانی می کند. " اگر گفته هرودوت

    اغراق آمیز هم باشد باز هم بیانگر نفوذ آتوسا بر شوهرش می باشدآتوسا به خوبی از اوضاع فرهنگی زمان خود آگاه بود و از حضور یونانیان و دیگر ملیتها به دربار بسیار بهره می بردآتوسا، يكي از برجسته ترين زنان در تاريخ

    ايران قديم است. او پس از ازدواج با داریوش شاه لقب" بانوی بانوان " می گیرد.در واقع پس از آناهیتا اودومین کسی بود که لقب " بانو" که یک عنوان مذهبی بود، گرفت زیرا اینچنین لقبی کمتر به ملکه ها داده می شد
    ...

    آتوسا بانویی است که در روایات عامیانه ی یونانی محور، دلیل جنگ داریوش شاه با یونان است.اما کاملا واضح است که داریوش شاه به منظور تلافی مداخله آتنیان در تاراج سارد و به آتش کشیدن معبد ایزد بانوی بومی سیبله،

    به یونان لشکر کشی کرد آتوسا از داریوش چهار پسر داشت : خشایار شاه که بزرگترینشان بود .

    ویشتاسب فرمانده نیروهای باختری و سکایی در سپاه خشایارشاه. مسیشت یکی از سرفرمانداران ارتش خشایارشاه .

    و هخامنش فرماندار مصرو فرمانده ناوگانهای مصری در سپاه خشایارشاه پس از آنکه داریوش بزرگ ،پادشاه اسطوره ای ایران بعد از 36 سال سلطنت درگذشت ، پسرش خشایارشا فرزند او وآتوسا شهبانوی پارسی ،

    جانشین او شدبر خلاف روایات هردوت که میگوید در آستانه ی لشکرکشی داریوش به مصر ( اواخر عمر او ) پسرانش بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند ، و سرانجام با اعمال نفوذ آتوسای مقتدر ، خشایارشاه به

    جانشینی پدر برگزیده شد . برجسته نگاریهای داریوش و خشایارشاه جوان بردروازههای " پارسه " - تخت جمشید - گویای آن است که خشایار شاه در زمانی زودتر و به صراحت از طرف خود داریوش بزرگ ، به جانشینی

    او برگزیده و معرفی شده بود و آتوسا از دخالت در این امر مبرا است

    ...

    شهبانوی پارسی ، در زمان فرمانروایی پسرش خشایارشاه ، مقام بر جسته ی " مادر شاه " را دارا بود . او همسر خداوندگار پارس و مادر ارجمند خشایارشاه پادشاه قدرتمند ایرانی بود

    خشایارشاه جوانیست سخت ماجراجو. اما آتوسا بانویی است سالخورده و خردمند ، که رفتاری باوقار و شاهانه دارد
    .
    .
    .

    " آتوسا شهبانوی پارسی " ، دختر کوروش کبیر، همسر داریوش اول و مادر خشایارشاه سر انجام در سن ۷۵ سالگی و به دلیل عوارض مربوط به سرطان ،۴۷۵ سال قبل از میلاد مسیح فوت کرد. گویند او به علت شرم ،

    بیماریاش را از پزشکان مخفی میکرده است گفته میشود که بنای آرامگاهی موسوم به "کعبه ی زرتشت " ممکن است در ابتدا برای " آتوسا شهبانوی پارسی " در نظر گرفته و ساخته شده باشد
    ...

    در لوح هاي گلي در مجموع به نام چهار زن از خانواده شاهي برمي خوريم: "آتوسا"، "ارتيستون"، "رته بامه" و "اپاكيش" در لوح ها دو بار نام او را مي بينيم. در لوحي به ميزان جو و گندمي اشاره مي شود كه از درآمد

    ماليات به آتوسا اختصاص يافته است در لوح هاي گلي ديواني اغلب به نام ارتيستونه خواهر كوچك آتوسا نیز برمي خوريم.

    او هم مانند خواهرش سهم مالياتي گندم و جو و انجير داشته است .

    "ارتيستون"، محبوب ترین همسر داریوش بوده است که به فرمان داریوش تندیسی زرین از او ساخته شده بود و پسران ارتيستون از فرماندهان خشایارشاه بودند
    ...

    همانطور که میدانیم آخرین شاهان خاندان کیانی ،در اساطیر و حماسه های ملی ایران ، یاد آور و بر گرفته شده از برخی پادشاهان هخامنشی اند.

    بر همین اساس گفته میشود ، "هما " در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از " آتوسا شهبانوی پارسی " و رویدادهی دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد.

    جالب آن است که بهمن پدر هما نیز برخی از یادمانهای کوروش بزرگ را در خود داردهمچنین داستان شیخصنعانریشه در داستان عاشقانهی زریادر و آتوسا در ایران باستان دارد.

    گفتنی است زریادرو آتوسا اختلاف سنی زیادی داشتهاند و بنا به اسناد تاریخی سن زریادر با سن پدرزنش، کورش، برابری میکرد و این جنبه در داستان شیخ صنعان ملقب به عبدالرزاق، به طور منحصر به فرد محفوظ

    مانده است و دیگر آنکه خارس ميتيلنی رئيس تشريفات دربار اسکندر در ايران از داستان عاشقانهً بسيار معروفی در ايران سخن ميراند که قهرمانان آن زريادر (زرتشت) وآتوسا (دخترکورش) بوده که ثروتمندان ايران کاخهای

    خود را به تصاوير آنان مزين می نموده اند. اين اسطوره در شاهنامه به صورت داستان بيژن و منيژه به يادگار مانده است؛ چه خارس ميتيلنی نيز می گويد زريادر آتوسا را در خواب ديده و در جستجوی وی در آمد
    ...

    آشیلوس نمایشنامه نویس قرن پنجم پیش از میلاد در یکی از نمایشنامه های خود تحت عنوان "ایرانیان" که اختصاص به جنگ خشایار شاه با یونانیان دارد از آتوسابه عنوان بانوی بانوان یاد می کند
    ...

    علی رغم اینکه اطلاعات درمورد آتوسا بسیار محدود است اما آنچه مسلم است :آتوسا از زیباترین و قدرتمندترین زنان در طی تاریخ امپراطوری پر شکوه ایران زمین بوده است که هیچ زن دیگری از هم دوره های

    او با او برابری نمی کند. او از مشوقین بزرگ آموزش وپرورش پارسی بود. او شعر می سروده و از زنان ادیب و با خرد روزگار خود بوده است ...او خشایارشا ه ، پادشاه قدرتمند ایرانی را برای امپراتوری پارس به ارث گذاشت

    شهربانو آتوسا دختر کوروش بزرگ هخامنشی-همسر داریوش بزرگ هخامنشی و مادرخشایارشاه بزرگ هخامنشی بود.

    این زن نیک سیرت ،پاک دامن و با خرد یکی از مهمترین نقشها را در تاریخ با شکوه ایران و در دروه دربار داریوش بزرگ اجرا میکرد.این گلبانوی ایران هم شاعر و هم ادیب بود و به نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میداد.

    ایشان بزرگترین نقش مهم را در امور مملکتی اجرا میکرد و در عین حال بهترین یاور روحی و روانی برای داریوش همسر تاجدارش بود.ایشان در نبرد با شورشیها و نیز یونانیها داریوش را همراهی میکرد و به ایشان قدرت میداد.

    داریوش در وصیتنامه خود به خشایارشاه بزرگ فرمود: مادرت آتوسا به گردن من حق دارد پیوسته وسایل آسایش و راحتی اش را فراهم ساز.

    خشایار عاشق مادرش آتوسا بود زیرا آتوسا مادری مهربان ،دلسوز و غم خوار بود.

    ایشان دختری مهربان برای پدر بزرگوارش کوروش-همسری مهربان برای داریوش-و مادری دلسوز برای خشایار بود.

    آتوسا بانویی زیبا بود و به خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با ایشان در مسائل مملکتی و سرنوشت ساز مشورت میکرد و نیز به ایشان اعتماد کامل داشت.

    اگر داریوش به منطقه ای لشگر میکشید شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بود.

    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #34
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    مرگ کوروش از زبان هرودوت و بروسوس و دیگر تاریخ نویسان یونانی

    persia2
    همانطور که می دانید منابع ایرانی و هخامنشی در مورد مرگ کوروش هیچ شرحی را روایت نکرده اند(تا انجا که من دیدم)،اما مورخان بزرگ یونانی همچون «هرودوت»، «گزنفون»، «کتزیاس» و … هر کدام مردن کوروش را به گونه ای متفاوت روایت کرده اند.ما در اینجا نظریه های «هرودوت»،«بروسوس» و «کتزیاس»،«دیودوروس» و «گزنفون» را مورد بررسی قرار می دهیم.



    هرودوت می نویسد، چگونگی درگذشت کوروش را که در لشکرکشی به سرزمین «ماساگت ها» یا همان «سکایی ها» به وقوع پیوسته است را به چند گونه بازگفته اند و او به نقل روایتی که بیش از سایر روایات به نظرش درست می رسد می پردازد.
    بنا بر نوشته ی هرودوت در آن زمان شهبانویی به نام «تومیریس» بر قبایل ماساگت ها فرمانروایی می کرده است که بیوه ی سابق پادشاه این سرزمین بوده است. کوروش به منظور این که بدون جنگ و خونریزی بر سرزمین ماساگت ها دست یابد، از وی درخواست همسری کرد اما «تومیریس» فهمید که طالب خود او نیست بلکه قصد دارد سرزمین های او را تصرف کند و از این رو درخواست کوروش را نپذیرفت. پس از آن کوروش تصمیم گرفت به سرزمین های تومیریس که در خاور دریای خزر قرار داشت لشکرکشی کند.
    کوروش بزرگ به منظور ورود به سرزمین ماساگت ها دستور داد قایق هایی را به یکدیگر بپیوندند و به وسیله ی آن ها پلی بر روی رودخانه «سیحون» به وجود بیاورند و به منظور محفوظ نگه داشتن سپاهیانش از دستبرد دشمن، برج هایی روی قایق ها بسازند تا لشکریان بتوانند به آسانی و با امنیت از رود عبور کنند. هنگامی که تومیریس از اقدامات جنگی کوروش آگاه شد برای او پیامی به شرح زیر فرستاد: «ای پادشاه مادها، دست از این جنگجویی بردار و به فرمانروایی بر سرزمین خود خرسند باش و بگذار ما هم بر سرزمین خود حکومت رانیم. ولی چون می دانم به این اندرز گوش فرا نخواهی داد، به تو توصیه می کنم این کار بیهوده پل سازی را رها کن و بگذار سپاهیان ما از رود سیحون به مسافت سه روز راه به داخل سرزمین های ما دور شوند. آن وقت به سپاهیانت دستور بده آسوده از رود بگذرند تا درون خاک ما با یکدیگر نبرد کنیم و یا تو و سپاهیانت به مسافت سه روز راه به داخل خاک ایران عقب نشینی کن تا ما از رود بگذریم و در سرزمین تو با سپاهیانت بجنگیم.»
    کوروش با سران سپاه خود در این باره مشورت کرد. همه معتقد بودند که بهتر است کوروش به داخل خاک ایران عقب بنشیند و به این وسیله سپاه ماساگت ها را به داخل خاک ایران کشانیده و آن ها را نابود کند. اما «کرزوس» پادشاه لیدی که پس از شکست از کوروش، مورد عفو و محبت و احترام او قرار گرفته بود و پیوسته در خدمت کوروش بود گفت به عقیده ی او بهتر است به سپاه ماساگت ها تکلیف شود داخل خاک خود عقب نشینی کنند سپس ما آن ها را تعقیب خواهیم کرد و در محلی خوراکی ها و نوشیدنی های لذیذ و گوارا می گذاریم و آن ها به گروهی از مردانی که قادر نیستند در جنگ شرکت کنند می سپاریم. آن وقت آن ها که به چنین خوراکی های لذیذی عادت ندارند آن قدر خواهند خورد که جنگ را از یاد ببرند. آن گاه ما به آن ها حمله خواهیم کرد و آنان را از پای درخواهیم آورد.
    کوروش رای کرزوس را پسندید و به تومیریس پیام فرستاد به خاک خود عقب نشینی کند و کرزوس را به کمبوجیه سپرد تا با نهایت احترام با او رفتار کند و هر دو را به ایران فرستاد و خود با سپاهیانش برای مقابله با ماساگت ها از رود سیحون عبور کرد. کوروش وارد خاک آن ها شد و آن چه را که کرزوس به او توصیه کرده بود، انجام داد. در نتیجه سپاه ماساگت ها به محل تمرکز خوراکی ها و نوشیدنی ها رسیدند، نگهبانان پارسی را کشتند و آن قدر خوردند و آشامیدند که مست شدند. در این حال سپاهیان کوروش به آن ها حمله کردند و گروهی از آن ها را کشتند و جمعی را اسیر کردند. پسر تومیریس به نام «اسپرگپی سس» نیز بین دستگیرشدگان بود. او از کوروش تقاضا کرد زنجیر از دست و پایش بگشایند و پس از این که درخواست او مورد پذیرش کوروش قرار گرفت و آزاد شد، دست به خودکشی زد.
    هنگامی که تومیریس از مرگ فرزند و همچنین این که کوروش به سخنان او اعتنایی نکرده آگاه شد، کلیه ی سپاهیان خود را جمع آوری کرد و تصمیم گرفت جنگ بزرگی با کوروش بکند. جنگی که به این ترتیب بین سپاهیان کوروش و تومیریس انجام گرفت، یکی از شدیدترین نبردهای آن زمان بوده است. سرانجام ماساگت ها بر سپاهیان کوروش پیروزشدند و بر طبق نوشته ی هرودوت کوروش در این جنگ کشته شد.
    بعضی از مورخان نوشته ی هرودوت را درباره ی سرانجام کوروش خالی از واقعیت می دانند. این احتمال وجود دارد که کوروش در قلب سرزمین ماساگت ها با کوهستان های سخت گذر و دشمنان نیرومند روبرو شده و از پای درآمده باشد اما افتادن سر او به دست تومیریس افسانه است زیرا ایرانی ها پیکر او را به پاسارگاد بردند و در آن جا دفن کردند.
    «بروسوس» و «کتزیاس» درباره ی سرانجام کوروش شرح دیگری دارند. «بروسوس» نوشته است که کوروش با طایفه «داهه» جنگید و به دست آن ها و در میدان جنگ کشته شد. «کتزیاس» می نویسد کوروش با «آمرایوس» پادشاه قبایل «دربیگی» وارد جنگ شد و چون گروهی از هندوها با فیل های بسیار به یاری «دربیگی»ها آمده بودند، اگرچه سپاه کوروش مردانه در برابر جنگاوران فیل سوار هندو سخت پایداری کرد اما سرانجام سپاه او شکست خورد و خود کوروش از اسب به پایین افتاد. در این هنگام یکی از هندوها با زوبین زخمی بر ران او زد و سپاهیان کوروش او را از صحنه ی جنگ دور کردند. روز دوم جنگ، «آمورگس» پادشاه «اسکوتها» با بیست هزار نفر به یاری کوروش آمد و در جنگی که دوباره بین دربیگی ها و سپاهیان کوروش درگرفت، سپاه کوروش پیروز شد و دربیگی ها فرار کردند. پادشاه دربیگی ها و دو پسرش نیز در جنگ کشته شدند. پس از جنگ، دربیگی ها فرمانبردار ایران شدند اما کوروش بر اثر زخمی که به رانش اصابت کرده بود پس از سه روز درگذشت.
    «دیودوروس» نوشته است شهبانوی ماساگت ها کوروش را دستگیر و به چهارمیخ کشیدند. «استرابو» و «ژوستینوس» به نقل از نوشته ی «تروگوس پومپیوس» شرحی شبیه به روایت هرودوت درباره ی مرگ کوروش نقل کرده اند.
    روایت دیگری است که اصولا مرگ کوروش بطور طبیعی اتفاق افتاده است. «گزنفون» می نویسد هنگامی که کوروش به سن سالخوردگی رسید، شبی خواب دید که سروشی به او گفت:« کوروش، زمان آن فرا رسیده است که آهنگ رفتن کنی و به خدایان بپیوندی.» کوروش پس از بیداری به کوه ها رفت و بنا به آیین ایرانیان برای اهورامزدا و خورشید و میترا و دیگر خدایان قربانی ها کرد و دگر روز، کمبوجیه فرزند بزرگش را جانشین خود ساخت و فرمانروایی ارمنستان و «کادوسیان» را به «بردیه» فرزند کوچکترش سپرد. پس از آن دست یاران و فرزندانش را فشرد و به آرامی و آسودگی بدرود حیات گفت.
    از آن چه درباره ی مرگ کوروش گفته شد می توان نتیجه گرفت که قبایل گوناگون نیرومند و جنگجوی ماساگت ها که در شمال شرقی ایران زندگی می کردند با یکدیگر متحد شدند و کوروش، بنیان گذار تاریخ پادشاهی در ایران را در کوهستان های سخت گذر غافلگیر کردند و پس از وارد آوردن شکست به سپاهیان کوروش، او را هلاک کردند. اما سپاهیانش نگذاشتند جسدش به دست دشمن بیفتد بلکه آن را با خود به پارس بردند و پس از این که او را مومیایی کردند، در پاسارگاد به خاک سپردند.
    پس از درگذشت کوروش، به طوری که از نوشته های تاریخ نویسان برمی آید، کمبوجیه به سرزمین ماساگت ها لشکرکشی کرد و به خونخواهی پدرش آن ها را فرمانبردار ایران کرد زیرا در روزگار داریوش بزرگ کلیه ی قبایل ماساگت ها فرمانبردار ایرانیان بوده اند.
    منبع:کتاب کوروش بزرگ نوشته ی شاپور شهریاری
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #35
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    کوروش کبیر و پانته آ

    تابلویی که مشاهده می کنید، اثر «وینسنت لوپز» نقاش معروف اسپانیایی (قرن ۱۸) روایت کننده ی یکی از داستان های مشهور در تاریخ ایران باستان است.

    pantea

    در لغت نامه ی دهخدا زیر عنوان «پانته آ» بر اساس روایت «گزنفون» آمده است :

    هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکش به کورش بزرگ عرضه می کردند. در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . چون وصف زیبایی پانته آ را به کورش گفتند ، کورش درست ندانست که زنی شوهردار را از همسرش بازستاند. و حتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کورش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند، از ترس اینکه به او دل ببازد، نپذیرفت.

    پس او را تا باز آمدن همسرش به یکی از نگاهبان به نام «آراسپ» سپرد . اما اراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کورش کمک خواست.. کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد و در ازای از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. هنگامی که آبرداتاس به ایرانآمد و از موضوع با خبر شد، به پاس جوانمردی کوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند. می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت:

    «سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.»

    آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمان پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که خود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمان استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کورش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت. هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد.. .

    از این روی اگر در تصویر دقت کنید دو جنازه ی زن می بینید و یک مرد و باقی داستان که در تابلو مشخص است
    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/