شوم از شام یلدا تیرهتر بی
درد دلم ز بودردا بتر بی
همه دردا رسن آخر بدرمون
درمان درد ما خود بی اثر بی
شوم از شام یلدا تیرهتر بی
درد دلم ز بودردا بتر بی
همه دردا رسن آخر بدرمون
درمان درد ما خود بی اثر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دل تو کی ز حالم با خبر بی
کجا رحمت باین خونین جگر بی
تو که خونین جگر هرگز نبودی
کی از خونین جگرها با خبر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
خوشا آندل که از غم بهرهور بی
بر آندل وای کز غم بیخبر بی
ته که هرگز نسوته دیلت از غم
کجا از سوته دیلانت خبر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
هر آنکس مال و جاهش بیشتر بی
دلش از درد دنیا ریشتر بی
اگر بر سر نهی چون خسروان تاج
به شیرین جانت آخر نیشتر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
هر آنکس با تو قربش بیشتر بی
دلش از درد هجران ریشتر بی
اگر یکبار چشمانت بوینم
بجانم صد هزاران نیشتر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
خور آئین چهرهات افروتهتر بی
بجانم تیر عشقت دوتهتر بی
چرا خال رخت دونی سیاهه
هر آن نزدیک خور بی سوتهتر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
زخور این چهرهات افروتهتر بی
تیر عشقت بجانم روتهتر بی
مرا اختر بود خال سیاهت
ز مو یارا که اختر سوتهتر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
چه خوش بی وصلت ای مه امشبک بی
مرا وصل تو آرام دلک بی
زمهرت ای مه شیرین چالاک
مدامم دست حسرت بر سرک بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
شب تار و بیابان پرورک بی
در این ره روشنایی کمترک بی
گر از دستت برآید پوست از تن
بیفکن تا که بارت کمترک بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دلا راه تو پر خار و خسک بی
درین ره روشنایی کمترک بی
گر از دستت بر آید پوست از تن
بیفکن تا که بارت کمترک بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)